کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گفتم که جان قربان کنم آن مه چو مهمان در رسد
    جان خود کجا ماند دمی کآن آفت جان در رسد
    صد جان بهر مویی رود بر باد اگر آن شاخ گل
    در جمع سرمستان خود کاکل پریشان در رسد
    ایمرغ جان خود نامه بر موقوف قاصد هم مشو
    ترسم که تا قاصد رسد ناگاه فرمان در رسد
    مارا گریبان گر درد از دست غم نبود عجب
    جایی که سرمستی چنین دست و گریبان در رسد
    چون سبزه باز از خرمی سر برزنم از خاک اگر
    بر خاک آن سرو روان چون آب حیوان در رسد
    چوگان زلف او سرم گو کرد، گو باش اینچنین
    باشد که یکبار دگر این گو بچوگان در رسد
    اهلی کجا دستش دهد گل چیدن از باغی چنین
    باشد بخار راه او در باغ رضوان در رسد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha