کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زد جامه چاک و سینه صافی چو مه نمود
    گویی شکافت ابر و مه چارده نمود
    چشمش بیک نگاه مرا کشت و زنده کرد
    آن مه قیامتی بمن از یک نگه نمود
    ساقی بیا که روی وی از ساغر صبوح
    چون آفتاب از شفق صبحگه نمود
    اول براه کعبه قدم میزدم ز شوق
    آخر مرا به بتکده آنشوخ ره نمود
    بر روی او چو زلف پریشان حجاب شد
    عالم بچشم اهلی بیدل سیه نمود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha