به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اهلی شیرازی

اهلی شیرازیغزل هاشمارهٔ ۶۲۳: جز در حرم کوی تو دل خانه نگیرد

1650عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

جز در حرم کوی تو دل خانه نگیرد
مرغ دل ما انس به بیگانه نگیرد
من عاشقم از می زدنم عیب نشاید
صاحب خرد این نکته بدیوانه نگیرد
از دانه اشکی که فشانم بسوی صید
کس مرغ بهشتی بچنین دانه نگیرد
در عشق بتان شرح بلا غایت خامی است
دل سوخته هنگامه بر افسانه نگیرد
هر کی که چشد چاشنی درد محبت
درمان نبود تاره میخانه نگیرد
از پرتو خورشید فلک بیش برد فیض
درویش اگر رخنه ویرانه نگیرد
اهلی اگر آن شمع بپروانه زد آتش
باشد که در او آتش پروانه نگیرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۲۲: جام وصلت بکف کج نظران نتوان دید 2شمارهٔ ۶۲۳: جز در حرم کوی تو دل خانه نگیرد 3شمارهٔ ۶۲۴: دو دیده در ره آن مه که کی سواره د ...4شمارهٔ ۶۲۵: مستی و گر فرشته ز لعل تو بو برد 5شمارهٔ ۶۲۶: حدیث ما و تو هر بوالهوس نمیداند 6شمارهٔ ۶۲۷: هر کس که طاق ابروی او سجده گه کند 7شمارهٔ ۶۲۸: حسن کس از دلم آن شکل و شمایل نبرد 8شمارهٔ ۶۲۹: بر شمع فلک حسنت آن لحظه که ناز آر ...9شمارهٔ ۶۳۰: گرچه اشک من خبر از بیگناهی میدهد 10شمارهٔ ۶۳۱: در ره دوست که باشد؟ که جفایی نکشد 11شمارهٔ ۶۳۲: مرا دردی است کز درمان کس تسکین نخ ...12شمارهٔ ۶۳۳: گر کشد گاهی عنان از ناز و میل ما ...13شمارهٔ ۶۳۴: به هر ناجنس چون طوطی دل ما کی سخن ...14شمارهٔ ۶۳۵: لبت از روزه چرا خشک چو عناب شود 15شمارهٔ ۶۳۶: با من رقیب دون کسی از همدمی نشد 16شمارهٔ ۶۳۷: ای شاه حسن آنکه ترا تخت و تاج داد 17شمارهٔ ۶۳۸: چون غنچه بیدل تنگیی کسرا لبی خندا ...18شمارهٔ ۶۳۹: گر درد خسته یی را درمان دهی چه با ...19شمارهٔ ۶۴۰: در کوی بتان جز بفقیری نتوان بود 20شمارهٔ ۶۴۱: ز تاب آتش غم سینه چاک خواهم شد 21شمارهٔ ۶۴۲: نسیم باد بهارم بهوش می آرد 22شمارهٔ ۶۴۳: رقیب از رشک من هر لحظه در خارها د ...23شمارهٔ ۶۴۴: سایه کی بر خاک من آن سر و چالاک ا ...24شمارهٔ ۶۴۵: من که بیهوشم از او مست شرابم میکن ...25شمارهٔ ۶۴۶: من مجنون نمی یابم کسی محرم به حال ...26شمارهٔ ۶۴۷: گرچه بر ما روزگار تیره مشکل می رو ...27شمارهٔ ۶۴۸: در خواب گنج وصلت جان خراب ببیند 28شمارهٔ ۶۴۹: تا عشق از آن ما شد بخت از جهان بر ...29شمارهٔ ۶۵۰: صید دست آموزم و قدرم نمیدانی چه س ...30شمارهٔ ۶۵۱: غم و فرح بمن می پرست میگذرد 31شمارهٔ ۶۵۲: کس از فراغ تو عیش و فراغ را چکند 32شمارهٔ ۶۵۳: نیشکر قامت من آنکه دل من دارد 33شمارهٔ ۶۵۴: گویند که با غیری وین گرچه یقین با ...34شمارهٔ ۶۵۵: مرا صد خار از آن نوگل اگر در دل د ...35شمارهٔ ۶۵۶: با همه شاد و ملول از من بیچاره شو ...36شمارهٔ ۶۵۷: هر که مفلس گشت رسوای خلایق میشود 37شمارهٔ ۶۵۸: اگر از غم تو صد جان به یکی نفس بر ...38شمارهٔ ۶۵۹: یک بوسه هرگزم لب سیمین بری نداد 39شمارهٔ ۶۶۰: دوستان چون میرم آن خشت درم بالین ...40شمارهٔ ۶۶۱: لعلت به تلخ گویی دل در خروش آرد 41شمارهٔ ۶۶۲: دلم بریان و تن سوزان و آهم آتشین ...42شمارهٔ ۶۶۳: گرنه ابرو ترش آن غمزه خونریز کند 43شمارهٔ ۶۶۴: گهی که بر منت از مرحمت نظر باشد 44شمارهٔ ۶۶۵: مرا از دوریت تا کی صبوری کار خواه ...45شمارهٔ ۶۶۶: گر دلت آینه صورت مقصود بود 46شمارهٔ ۶۶۷: سوار من که سرخصم خاک راهت باد 47شمارهٔ ۶۶۸: دیده گر جای تو ای چشمه خورشید شود 48شمارهٔ ۶۶۹: از آن در دیده یعقوبش غم یوسف غبار ...49شمارهٔ ۶۷۰: به پیری چو نجوانان تا کیم دل مست ...50شمارهٔ ۶۷۱: چون مرغ بسملم خبر ار ترک سر نشد 51شمارهٔ ۶۷۲: شمع من همنفست گر دگری خواهد بود 52شمارهٔ ۶۷۳: بسکه عاشق چشم تر بر نامه اش ناخوا ...53شمارهٔ ۶۷۴: شوخی که می نخورده دل خلق خون کند 54شمارهٔ ۶۷۵: هر کس که بدان سرو قباپوش نشیند 55شمارهٔ ۶۷۶: ذوق دیدار تو در جان بلاکش باشد 56شمارهٔ ۶۷۷: چو آتشپاره از در درآمد خانه گلشن ...57شمارهٔ ۶۷۸: اگر چه مستی می صد عذاب میآرد 58شمارهٔ ۶۷۹: آن سبز چو رنگش ز می ناب برآید 59شمارهٔ ۶۸۰: دفع غم دور از تو میل باده ام چون ...60شمارهٔ ۶۸۱: میرود از برم دگر، تا ببر که میرود ...61شمارهٔ ۶۸۲: نسیم گل دگران را دماغ تازه کند 62شمارهٔ ۶۸۳: گل بیاد عارضت دل را گشادی میدهد 63شمارهٔ ۶۸۴: دنیا همه هیچ است و وفا هیچ ندارد 64شمارهٔ ۶۸۵: زبسکه روزم از آن مه ملال می خیزد 65شمارهٔ ۶۸۶: گر آه کشم آن سگ کویم بسر آید 66شمارهٔ ۶۸۷: از خاک رهم عشق بر افلاک برآرد 67شمارهٔ ۶۸۸: آگه از شمع رخش هم عاشقی چون من شو ...68شمارهٔ ۶۸۹: مرا که گبر و مسلمان نظر پرست شناس ...69شمارهٔ ۶۹۰: سحر چو آه من می پرست میخیزد 70شمارهٔ ۶۹۱: سرا پای تنم هر دم ز موج دیده تر گ ...71شمارهٔ ۶۹۲: چو بهر قتل غیر آن مه به تیغ آبگون ...72شمارهٔ ۶۹۳: صبا چو جعد سر زلف یار من بگشود 73شمارهٔ ۶۹۴: رشک رقیب تا کیم ای بیوفا کشد 74شمارهٔ ۶۹۵: هرچند بیخم میکنی، وصلت گرم خرم کن ...75شمارهٔ ۶۹۶: دیده هر که از هوس سوی تو سیمتن بو ...76شمارهٔ ۶۹۷: چشم صاحبدل نظر چون بر رخ گل میکند 77شمارهٔ ۶۹۸: کسی از خار خار جان مجنون کی خبر د ...78شمارهٔ ۶۹۹: چه عیب ار خون بگریم چون مرا رندی ...79شمارهٔ ۷۰۰: ناقه لیلی که سر در کوه و هامون می ...80شمارهٔ ۷۰۱: خاک ره خواست سرم یار و چنان خواهد ...81شمارهٔ ۷۰۲: بذات حق که مرا تا وجود خواهد بود 82شمارهٔ ۷۰۳: چار دیوار جهان کز غصه دلها خون کن ...83شمارهٔ ۷۰۴: لیلی نبودش این نمک شیرین چنین زیب ...84شمارهٔ ۷۰۵: در لعل لبش چاشنی خنده ببینید 85شمارهٔ ۷۰۶: یار از سر کوچه چو مه برآمد 86شمارهٔ ۷۰۷: از سایه خود میرمد دل کز رقیب آزرد ...87شمارهٔ ۷۰۸: تا تورا آرزوی همنفسی با من شد 88شمارهٔ ۷۰۹: فیروزی بخت همه کس لعل تو بخشید 89شمارهٔ ۷۱۰: نظاره بین که عاشق بیچاره میکند 90شمارهٔ ۷۱۱: هرچند که گفتم غم دل سود ندارد 91شمارهٔ ۷۱۲: فکر وصلت کسش خیال مباد 92شمارهٔ ۷۱۳: صبر کن ای باغبان کاندوه بلبل بگذر ...93شمارهٔ ۷۱۴: ایخوش آنکس که چو گل مستی بیباک کن ...94شمارهٔ ۷۱۵: آنکه لعلش دم عیسی به کرامت دارد 95شمارهٔ ۷۱۶: مرا تصور وصلت خیال باطل بود 96شمارهٔ ۷۱۷: مه دو هفته اگر رفت عمر ساقی باد 97شمارهٔ ۷۱۸: هرگز از کوی تو کس دور بشمشیر نشد 98شمارهٔ ۷۱۹: عیسی دم من کز نفسش جان بتن آید 99شمارهٔ ۷۲۰: زنده میسازد لب او خلق و مارا میکش ...100شمارهٔ ۷۲۱: آمد آن عیسی نفس کز عشوه و نازم کش ...101شمارهٔ ۷۲۲: خوش آنکه دل زغم هجر بر کناری بود 102شمارهٔ ۷۲۳: ساقی ز زهر چشم بمن قهر میکند 103شمارهٔ ۷۲۴: جوش سودای غم دل پایم از جا میبرد 104شمارهٔ ۷۲۵: عاشق آشفته دل از طعنه خامی نشود 105شمارهٔ ۷۲۶: هیچ لب تشنه به میخانه سری بر نکند 106شمارهٔ ۷۲۷: شد سگش یار رقیب و جور با خود میکن ...107شمارهٔ ۷۲۸: گرچه از عشق بتان صبر و دل و هوشم ...108شمارهٔ ۷۲۹: هر شمع جمالی که بر افروخته باشد 109شمارهٔ ۷۳۰: گنجی است عشق کز وی صد جان هلاک گر ...110شمارهٔ ۷۳۱: صید یوسف صورتان دل از ره معنی کند 111شمارهٔ ۷۳۲: مشاطه تو جلوه ناز ای پسر بود 112شمارهٔ ۷۳۳: با فتنه چشم تو چه تدبیر توان کرد 113شمارهٔ ۷۳۴: بغیر خون جگر دل شراب ناب نخورد 114شمارهٔ ۷۳۵: گرمی کوثر بدان لبهای خندان داده ا ...115شمارهٔ ۷۳۶: بیخود شده بودم چو سخن یار بمن کرد 116شمارهٔ ۷۳۷: مپرس یوسف من کز تو گلرخان چونند 117شمارهٔ ۷۳۸: کی شود سرو من آگه ز دل افکاری چند 118شمارهٔ ۷۳۹: مست رفتی و ز شوقت جگرم چاک بماند 119شمارهٔ ۷۴۰: عاشقان ره بسر گنج الهی دارند 120شمارهٔ ۷۴۱: وه که این شیرین غزالان بازی ما می ...121شمارهٔ ۷۴۲: گرچه بر فرهاد شیرین جور بی اندازه ...122شمارهٔ ۷۴۳: نتوان بر ساقی سخن از توبه عیان کر ...123شمارهٔ ۷۴۴: چون لاله جهانی بغمت غرقه بخونند 124شمارهٔ ۷۴۵: سرو من تا چو مه از خانه زین گشت ب ...125شمارهٔ ۷۴۶: خوبان که فرق تاقدم از جان سرشته ا ...126شمارهٔ ۷۴۷: گر کاکلی بتان بسر خود رها کنند 127شمارهٔ ۷۴۸: صبوری از غمت ایشوخ بیوفا تاچند 128شمارهٔ ۷۴۹: خوبان اگرچه در پی دلهای خسته اند 129شمارهٔ ۷۵۰: روزی که قدسیان گل آدم سرشته اند 130شمارهٔ ۷۵۱: مرا بکوی تو شوق از در نیاز آورد 131شمارهٔ ۷۵۲: سرو قدان که دل از عاشق محتاج برند 132شمارهٔ ۷۵۳: نفی خوبان کردم از خاطر که بار خاط ...133شمارهٔ ۷۵۴: بکوی دوست که از ما پیام خواهد برد ...134شمارهٔ ۷۵۵: جایی که فلک پیش بتان پشت دوتا کرد 135شمارهٔ ۷۵۶: به مهر او اثرم جز دریغ و درد نمان ...136شمارهٔ ۷۵۷: در جان و دل بیک نگه آن شوخ راه کر ...137شمارهٔ ۷۵۸: رخ تو داغ کهن تازه از ملاحت کرد 138شمارهٔ ۷۵۹: دی که آن کان نمک خنده بر این مجنو ...139شمارهٔ ۷۶۰: عاشقان گردم گرم از دل غمناک زنند 140شمارهٔ ۷۶۱: پیش اغیار آن پریرخ تا دو سنبل شان ...141شمارهٔ ۷۶۲: ایمرغ آزاد از قفس پر بر دل افکارا ...142شمارهٔ ۷۶۳: یاران همه مست و خبر از خویش ندارن ...143شمارهٔ ۷۶۴: خوبان سمن چهره ستم خوی نباشند 144شمارهٔ ۷۶۵: یک سخن گفت آن لب و جان شهیدان تاز ...145شمارهٔ ۷۶۶: دی نظر دیده بر آن نعل سم توسن کرد 146شمارهٔ ۷۶۷: هیچم ز گریه قدر برین خاک کو نماند 147شمارهٔ ۷۶۸: بر من خسته رقیبان چو گذر می آرند 148شمارهٔ ۷۶۹: داغت خبر ز سوز من دل فکار کرد 149شمارهٔ ۷۷۰: کس زنده کی از هجر تو ای عهد گسل م ...150شمارهٔ ۷۷۱: گرچه ارباب خرد طایفه یی پرهنرند 151شمارهٔ ۷۷۲: گه بصلحند این بتان گه رسم جنگی می ...152شمارهٔ ۷۷۳: ایشه خوبان که ملک حسنت ارزانی بود 153شمارهٔ ۷۷۴: دل ز فریب گلرخان بی تو شکیب چون ک ...154شمارهٔ ۷۷۵: خط سبزی که سر از لعل تو برخواهد ک ...155شمارهٔ ۷۷۶: رخ او را دهان شکر افشانی چنین بای ...156شمارهٔ ۷۷۷: جان آفرین که جان همه عالم آفرید 157شمارهٔ ۷۷۸: آن نوجوان ز جور پشیمان نمیشود 158شمارهٔ ۷۷۹: باقد چون نیشکر آن سبز شیرین بنگری ...159شمارهٔ ۷۸۰: لعل او از خون عاشق می بکام خود کش ...160شمارهٔ ۷۸۱: چند آن می لب عاشق مخمور به بیند 161شمارهٔ ۷۸۲: خیال آن لب می جان ناتوان سوزد 162شمارهٔ ۷۸۳: آن سرو اگر از چشم من در چشم دشمن ...163شمارهٔ ۷۸۴: گذر ز حسن خوش این بت پرست پیر ندا ...164شمارهٔ ۷۸۵: دل خورد غم که چرا مرده صفت خاک شو ...165شمارهٔ ۷۸۶: گر من از درد تو مردم هرگزت دردی م ...166شمارهٔ ۷۸۷: کیست کو خاک ز بیداد تو بر سر نکند 167شمارهٔ ۷۸۸: بتر ز محنت هجر ای پسر چه خواهد بو ...168شمارهٔ ۷۸۹: شب همچو شمع آتش آهم زبانه زد 169شمارهٔ ۷۹۰: تو یار اگر نشوی بخت یار چون گردد 170شمارهٔ ۷۹۱: بیا که نرگس ساقی بشارتی دارد 171شمارهٔ ۷۹۲: دور از تو دل من به که پیغام فرستد 172شمارهٔ ۷۹۳: حسنت که ذره را مه تابنده میکند 173شمارهٔ ۷۹۴: کم همنفسی پاکدل و راست زبان بود 174شمارهٔ ۷۹۵: خم مویش که در کین من بیمار می پیچ ...175شمارهٔ ۷۹۶: کس به هجر تو یار کس نشود 176شمارهٔ ۷۹۷: خوش آنک مست شوی تا بهانه برخیزد 177شمارهٔ ۷۹۸: هرکه را از چشم تر اشکی بدامن میچک ...178شمارهٔ ۷۹۹: تا کام ماه یکشب از دیدنش برآمد 179شمارهٔ ۸۰۰: اگر آن پری بعاشق نظر از وصال دارد 180شمارهٔ ۸۰۱: به تاج عشق سر آدمی عزیز بود 181شمارهٔ ۸۰۲: یارم وداع کرد و ز آغوش میرود 182شمارهٔ ۸۰۳: کمال صنع الهی در آن جمال بود 183شمارهٔ ۸۰۴: گر میل تو جان سوزس عشاق نمی بود 184شمارهٔ ۸۰۵: ناخوش آن عمر که دور از رخ آن ماه ...185شمارهٔ ۸۰۶: شمشاد تو پروای کس از ناز ندارد 186شمارهٔ ۸۰۷: سرم فدای رهی باد کان سوار آید 187شمارهٔ ۸۰۸: عیبم مکن که عقل تو از کف زمام داد 188شمارهٔ ۸۰۹: اجل درآمد و بخت از درم نمیآید 189شمارهٔ ۸۱۰: سرشک شادی وصل از چه جانگداز آمد 190شمارهٔ ۸۱۱: از بتان دل برکنم گویم مسلمان دگر 191شمارهٔ ۸۱۲: بچه مهر و چه وفا با تو نشینم دگر 192شمارهٔ ۸۱۳: چند بود دمبدم چشم تو خونریز تر 193شمارهٔ ۸۱۴: ای بزیبایی و دلجویی ز خوبان خوبتر 194شمارهٔ ۸۱۵: ساقیا مستم لب خود از لب من دور دا ...195شمارهٔ ۸۱۶: شهسوارا، ز من سوخته خرمن مگذر 196شمارهٔ ۸۱۷: توبه کردم از می و معشوق سرمستم دگ ...197شمارهٔ ۸۱۸: پایه معراج جان خواهی ز دنیا درگذر 198شمارهٔ ۸۱۹: سوز دلم باتو گفت حرف نهانی دگر 199شمارهٔ ۸۲۰: سنبل بگشا بر گل و سروت به خرام آر 200شمارهٔ ۸۲۱: یا مکن قول بتان گوش و بما خرده مگ ...201شمارهٔ ۸۲۲: بازآمدی که شمع دل افروزیم دگر 202شمارهٔ ۸۲۳: ای بچشم جان من حسن تو شورانگیزتر 203شمارهٔ ۸۲۴: از بهر قتل عاشق دلخسته چشم یار 204شمارهٔ ۸۲۵: هزار شکر که عالم بکام ماست دگر 205شمارهٔ ۸۲۶: بیا ای باد و چون مور ضعیفم سوی جا ...206شمارهٔ ۸۲۷: مهرم چو میکشد مکش از شیوه های جور 207شمارهٔ ۸۲۸: ای ز خورشید رخت هر ساعتم سوزی دگر 208شمارهٔ ۸۲۹: ای همچو گل شکفته و از گل شکفته تر 209شمارهٔ ۸۳۰: فصل گل نوروز شد دارد جهان حالی دگ ...210شمارهٔ ۸۳۱: بسنگی دوستان را یاد میدار 211شمارهٔ ۸۳۲: کاکل شکست و شد گره کار بسته تر 212شمارهٔ ۸۳۳: پیش خورشید رخش کی ماه گردد جلوه گ ...213شمارهٔ ۸۳۴: معلم، آن گل نورا بخار و خس مگذرا 214شمارهٔ ۸۳۵: ای بی تو روزم از شب غم جانگدازتر 215شمارهٔ ۸۳۶: در دل آمد یار و گشت از دیده غمدید ...216شمارهٔ ۸۳۷: یک جرعه به خاکم فکن و خاک بجوش آر 217شمارهٔ ۸۳۸: جان رفت و دل مقید صد غم بود هنوز 218شمارهٔ ۸۳۹: ای باد مکش برقع جانان مرا باز 219شمارهٔ ۸۴۰: از تیر تو در خاک طپد مرغ هوا باز 220شمارهٔ ۸۴۱: مهی که چشم امیدم بسوی اوست هنوز 221شمارهٔ ۸۴۲: هجران گذشت و نوبت دیدن رسید باز 222شمارهٔ ۸۴۳: هرچند که چون شمع مرا سوخته یی باز 223شمارهٔ ۸۴۴: المنه لله که دگر مرغ خوش آواز 224شمارهٔ ۸۴۵: ای برق محبت که ره من زده یی باز 225شمارهٔ ۸۴۶: گرچه زارم سوختی من عاشق زارم هنوز 226شمارهٔ ۸۴۷: جان رفت و دل ز عشق پریشان بود هنو ...227شمارهٔ ۸۴۸: عیسی دم من وقت سماع طرب انگیز 228شمارهٔ ۸۴۹: گل من مگو که لب را بکسی گشاد هرگز 229شمارهٔ ۸۵۰: شکر خدا که چشم تو بر ما فتاد باز 230شمارهٔ ۸۵۱: در عین عتاب از بر ما میگذری باز 231شمارهٔ ۸۵۲: دیده بوصل آرمید دل نشود خوش هنوز 232شمارهٔ ۸۵۳: ساغر زده و شمع قد افراخته یی باز 233شمارهٔ ۸۵۴: فریاد که یار میرود باز 234شمارهٔ ۸۵۵: سوختم بهر خدا در هجر ازین بیشم مس ...235شمارهٔ ۸۵۶: سرم بریدی و مهر تو در دل است هنوز 236شمارهٔ ۸۵۷: از بیم غصه شب و خوف ملال روز 237شمارهٔ ۸۵۸: اشارت تو بجان دادنم بشارت بس 238شمارهٔ ۸۵۹: هرگز گلی نچید دل من ز باغ کس 239شمارهٔ ۸۶۰: حال من دور از آن جمال مپرس 240شمارهٔ ۸۶۱: نوازش تو قیامی ز سرو قامت بس 241شمارهٔ ۸۶۲: نظر بنرگس او کن ز خشم و ناز مپرس 242شمارهٔ ۸۶۳: تا غرق بحر خون نشوی از جفای کس 243شمارهٔ ۸۶۴: گو جام جم مباش، سفال شراب بس 244شمارهٔ ۸۶۵: گدای دل شو و فارغ ز پادشاهی باش 245شمارهٔ ۸۶۶: مستم و در جوش می بینم دل مجنون خو ...246شمارهٔ ۸۶۷: غم پریشان سازم از مستی چو زلف پرخ ...247شمارهٔ ۸۶۸: مرو از دیده چو برق و بمن زار ببخش 248شمارهٔ ۸۶۹: آن پریرو هرکه خواهد دست دل در گرد ...249شمارهٔ ۸۷۰: ای دل گه وصلش بجوار دگران باش 250شمارهٔ ۸۷۱: چون کعبه هرانکس که نشد شاد بکویش 251شمارهٔ ۸۷۲: امشب که چراغ نظری چرب زبان باش 252شمارهٔ ۸۷۳: در کوی تو تا کس قدم از ما ننهد پی ...253شمارهٔ ۸۷۴: دلا چو باز گریزان ز وصل مردم باش 254شمارهٔ ۸۷۵: گریه خواهد ریخت خون من تو خود آسو ...255شمارهٔ ۸۷۶: ما که از اول بلی گفتیم با دلدار خ ...256شمارهٔ ۸۷۷: من نه آنم که بنالم ز دل افکاری خو ...257شمارهٔ ۸۷۸: یار باید بر سر ما سایه گستر بودنش 258شمارهٔ ۸۷۹: کشته ام خار ملامت همه پیرامن خویش 259شمارهٔ ۸۸۰: بصبح وصل کشد این شب ستم خوشباش 260شمارهٔ ۸۸۱: از یار مکن ناله و لب بسته ز غم با ...261شمارهٔ ۸۸۲: چون بخیال آیدم سرو قباپوش خویش 262شمارهٔ ۸۸۳: کوی او خواهی دلا محنت کش اغیار با ...263شمارهٔ ۸۸۴: نیست عیب از لاله گر لافد به گلبرگ ...264شمارهٔ ۸۸۵: عاقبت بگذرد این تیره شب غم خوشباش 265شمارهٔ ۸۸۶: تا تو زیر پوست همچون گرگی ای پشمی ...266شمارهٔ ۸۸۷: میرم بدان تغافل و پروا نکردنش 267شمارهٔ ۸۸۸: از ضعف اگر در آینه بینم جمال خویش 268شمارهٔ ۸۸۹: مگسل ز یار و بر سر عهد نخست باش 269شمارهٔ ۸۹۰: من آب خضر جویم بهر سگان کویش 270شمارهٔ ۸۹۱: هرکو بهشت وصل او امروز باشد حاصلش 271شمارهٔ ۸۹۲: نشد از زخم تیر آهو گریزان روز نخج ...272شمارهٔ ۸۹۳: بس گل شکفت و کرد خزان نوبهار خویش 273شمارهٔ ۸۹۴: چو وقت گریه کردن رو نهم بر سوی دی ...274شمارهٔ ۸۹۵: از حسرت آن لب که نبخشد شکر خویش 275شمارهٔ ۸۹۶: تا شسته شد ز شیر لب روح پرورش 276شمارهٔ ۸۹۷: ره ز مستی بزنم باز به ویرانه خویش 277شمارهٔ ۸۹۸: کوهکن چون بر نیامد با دل خود رای ...278شمارهٔ ۸۹۹: چند سوزیم ز داغ دل بیحاصل خویش 279شمارهٔ ۹۰۰: ای اجل مهلت من ده که ببوسم دامنش 280شمارهٔ ۹۰۱: نمیخواهد که دست کس رسد بر طاق ابر ...281شمارهٔ ۹۰۲: در غمت گر جان غم پرور نباشد گو مب ...282شمارهٔ ۹۰۳: هرکه شد سویش چو سایه در قفا می اف ...283شمارهٔ ۹۰۴: نقش پای او که محراب دعا می یابمش 284شمارهٔ ۹۰۵: چون شیشه پرم از غم پیمان گسل خویش 285شمارهٔ ۹۰۶: صد تلخ دهان میگزد از غصه لب خویش 286شمارهٔ ۹۰۷: چو گفتم از کف من زلف را به تاب مک ...287شمارهٔ ۹۰۸: عیش اگر خواهی سگ خوبان مردم زاده ...288شمارهٔ ۹۰۹: خسته یی کان عنبرین مو بگذرد زود ا ...289شمارهٔ ۹۱۰: نبود کسی که نبود بلب تو اشتیاقش 290شمارهٔ ۹۱۱: چون در کعبه به تقلید گرفتار مباش 291شمارهٔ ۹۱۲: خوش آن ساعت که آن ساقی نشاننم پیش ...292شمارهٔ ۹۱۳: گر فراغت طلبی همنفس رندان باش 293شمارهٔ ۹۱۴: روشنی بخش دلم شد تن غم پرور خویش 294شمارهٔ ۹۱۵: بر مست خود به پیری و عمر تبه ببخش 295شمارهٔ ۹۱۶: گر تشنه آب خضری از سر اخلاص 296شمارهٔ ۹۱۷: عاشق دم کشتن ز جان آسان برآید همچ ...297شمارهٔ ۹۱۸: ز بهر کلبه عاشق دلا مجوی چراغ 298شمارهٔ ۹۱۹: چند فتد به کشتنم زلف تو ماه برطرف 299شمارهٔ ۹۲۰: مجنون منم گریخته عمری ز بند عشق 300شمارهٔ ۹۲۱: ماییم همچو مجنون استاد مذهب عشق 301شمارهٔ ۹۲۲: یار مستغنی و ما مستغرق دریای عشق 302شمارهٔ ۹۲۳: با حسن دوست دل نشکیبد ز داغ عشق 303شمارهٔ ۹۲۴: ز بسکه سینه خراش است زخم خار فراق 304شمارهٔ ۹۲۵: عیبم مکن اگر (که) من هستم (خراب) ...305شمارهٔ ۹۲۶: من چون خم صافی دلم گر غرقه ام در ...306شمارهٔ ۹۲۷: میزدی تیری به غیر و بر جگر خوردم ...307شمارهٔ ۹۲۸: گر سنگ زدی بر من و آسوده دل تنگ 308شمارهٔ ۹۲۹: با سینه نالان ز نی و چنگ چه حاصل 309شمارهٔ ۹۳۰: پرتوی گر افکنی در چشم از شمع جمال 310شمارهٔ ۹۳۱: صد بار اگر از جور توام خون رود از ...311شمارهٔ ۹۳۲: هر چند من سگ توام ای مشگبو غزال 312شمارهٔ ۹۳۳: چون لاله از داغ درون دارم دهان بر ...313شمارهٔ ۹۳۴: عاشق که برفروخت چراغت ز داغ دل 314شمارهٔ ۹۳۵: بزخم تیر تو جان رفت و خاک تن شد گ ...315شمارهٔ ۹۳۶: ز خشم و ناز تو صد شوق شد فزون در ...316شمارهٔ ۹۳۷: ما تا حدیث سبز خطان گوش کرده ایم 317شمارهٔ ۹۳۸: عاشق منم که با چو تو خونخواره یی ...318شمارهٔ ۹۳۹: چندان ز خلق درد ترا گوش میکنیم 319شمارهٔ ۹۴۰: ما شیشه ناموس به میخانه شکستیم 320شمارهٔ ۹۴۱: درعشق گنهکارم اگر خاک نگردم 321شمارهٔ ۹۴۲: چون مرغ نیم بسمل چندانکه می طپیدم 322شمارهٔ ۹۴۳: سجده بردم بدرش دوش چو تنها گشتم 323شمارهٔ ۹۴۴: گر صدهزار کاسه خون نوش میکنم 324شمارهٔ ۹۴۵: ما فیض دل و فیض الهی همه داریم 325شمارهٔ ۹۴۶: ما تحمل بر جفاهای تو ای گل میکنیم 326شمارهٔ ۹۴۷: ز سنگ دل شکنان دل حزین چرا داریم 327شمارهٔ ۹۴۸: با هرگل نورسته که برخاست نشستیم 328شمارهٔ ۹۴۹: غرق خونم که ازین بحر کناری گیرم 329شمارهٔ ۹۵۰: ما از ازل بعشق تو دیوانه زاده ایم 330شمارهٔ ۹۵۱: عالمی گر خون خورند از عشق ماهم می ...331شمارهٔ ۹۵۲: من از محرومی خود یا زرشک محرمان س ...332شمارهٔ ۹۵۳: اگر تو جان طلبی جان در آستین دارم 333شمارهٔ ۹۵۴: داند دل تو راز من وزان تو من هم 334شمارهٔ ۹۵۵: رفتیم برون زین چمن و هیچ نگفتیم 335شمارهٔ ۹۵۶: ساقی کریم و یار خطاپوش و شاه هم 336شمارهٔ ۹۵۷: دیوانه عشق توام مجنون مادرزاد هم 337شمارهٔ ۹۵۸: در صحبت کس جام فراغی نکشیدیم 338شمارهٔ ۹۵۹: از داغ می اگرچه در آتش چو لاله ام 339شمارهٔ ۹۶۰: خوش آنکه مست بروی تو دیده باز کنم 340شمارهٔ ۹۶۱: برتافت رخ چو آینه آنماه چون کنم 341شمارهٔ ۹۶۲: نوروزی ازین ما بفراغی ننشستیم 342شمارهٔ ۹۶۳: من خسته ایفلک کی دمی از تو شا گشت ...343شمارهٔ ۹۶۴: آنچنانم ز فراقت که ندانم چکنم 344شمارهٔ ۹۶۵: چون سایه گذر زان مه رخساره نداریم 345شمارهٔ ۹۶۶: از بسکه شدم جامه دران نعره زنان ه ...346شمارهٔ ۹۶۷: ماییم که در دیر خرابات مقیمیم 347شمارهٔ ۹۶۸: من سوخته خال و خط سیمبرانم 348شمارهٔ ۹۶۹: نه چنان بگرد کویت من ناصبور گردم 349شمارهٔ ۹۷۰: تاچند وصل روی تو ایمه طلب کنیم 350شمارهٔ ۹۷۱: چه شود گرت زمانی من دلفکار بینم 351شمارهٔ ۹۷۲: شبها چو سگان در طلبت در بدر افتم 352شمارهٔ ۹۷۳: چون لاله جگر چاک شدم غرقه بخون هم 353شمارهٔ ۹۷۴: آنم که دل بعالم پرغم نمیدهم 354شمارهٔ ۹۷۵: تو شوخ نوجوانی من پیر ناتوانم 355شمارهٔ ۹۷۶: گنجی چو تو در سینه بکونین چکارم؟356شمارهٔ ۹۷۷: تو با فراغ خود امروز شاد و فردا ه ...357شمارهٔ ۹۷۸: ز بسکه رخنه ز تیر تو در درون دارم 358شمارهٔ ۹۷۹: کنون که جامه چو من میدری که سر مس ...359شمارهٔ ۹۸۰: نیستم طاقت که آه داد خواهی بشنوم 360شمارهٔ ۹۸۱: دی در رهش چو دیدم بس شرمناک گشتم 361شمارهٔ ۹۸۲: می ده که بی غبار غمی از جهان روم 362شمارهٔ ۹۸۳: یاد من کردی من از بخت این زیادت ی ...363شمارهٔ ۹۸۴: تا کی از گریه گره بر لب فریاد زنم 364شمارهٔ ۹۸۵: چندان بر آستان خرابات سر نهم 365شمارهٔ ۹۸۶: هر چند که خود دل ببلای تو سپردم 366شمارهٔ ۹۸۷: خوش آنکه تو بازآیی و من پای تو بو ...367شمارهٔ ۹۸۸: چند نالم ز غم و شهر پر آوازه کنم 368شمارهٔ ۹۸۹: من که از دور ترا بینم و مدهوش شوم 369شمارهٔ ۹۹۰: تا کی بغیر گویی من چشم و گوش باشم 370شمارهٔ ۹۹۱: دل کباب از لعل او چون از دلش بیرو ...371شمارهٔ ۹۹۲: من لاف تقوی تا بکی در خرمن طاعت ز ...372شمارهٔ ۹۹۳: دور از درت به تیغ نه از بهر جان ش ...373شمارهٔ ۹۹۴: تو در آتش ز تب چو نشمع و من دور ا ...374شمارهٔ ۹۹۵: عمریست که من خاک ره درد کشانم 375شمارهٔ ۹۹۶: عمریکه بیرخت من درمانده بوده ام 376شمارهٔ ۹۹۷: خوش آنکه پیش تو دور از دیار خود گ ...377شمارهٔ ۹۹۸: دل با تو بگفتار و زبان با دگرانم 378شمارهٔ ۹۹۹: بیک نظر که بر آن مه شب وصال کنم 379شمارهٔ ۱۰۰۰: ناچار اگر دمی ز سر کوی او روم 380شمارهٔ ۱۰۰۱: در سجود آستانت از سفر باز آمدیم 381شمارهٔ ۱۰۰۲: سنگ جفا بقصد دل زار خسته ام 382شمارهٔ ۱۰۰۳: با کس سخن مگو که من از غیرت آتشم 383شمارهٔ ۱۰۰۴: هر چند از وصالت ای آفتاب دورم 384شمارهٔ ۱۰۰۵: ای جگر از تو پر نمک دیده شور بخت ...385شمارهٔ ۱۰۰۶: ظن مبر کز دود دل پیشت شکایت میکن ...386شمارهٔ ۱۰۰۷: نه تاب وصل و نه صبرم کز و کناره ...387شمارهٔ ۱۰۰۸: منم آنکه مست و بیخود ز غم تو لال ...388شمارهٔ ۱۰۰۹: پیش تو غم دل که نهان بود نگفتیم 389شمارهٔ ۱۰۱۰: تو عیش کن بفراغت که من سپند توام 390شمارهٔ ۱۰۱۱: سایه صفت ز ماه خود میل وصال میکن ...391شمارهٔ ۱۰۱۲: سوختم چندانکه سر زد شعله از پیرا ...392شمارهٔ ۱۰۱۳: سگ توام من و عمری بغم اسیر شدم 393شمارهٔ ۱۰۱۴: ز در مران اگر آلوده و هوسناکیم 394شمارهٔ ۱۰۱۵: حسرت فرو خورم چه به رویت نظر کنم 395شمارهٔ ۱۰۱۶: هرگز از بخت نیامد قدحی در دستم 396شمارهٔ ۱۰۱۷: پیرم چو چنگ با قد پرخم شکسته ام 397شمارهٔ ۱۰۱۸: ایگل که بوصل تو رسیدن نتوانم 398شمارهٔ ۱۰۱۹: عمریست کز عشق بتان این شور و مست ...399شمارهٔ ۱۰۲۰: چو ماه نوجمال عالم افروزش که می ...400شمارهٔ ۱۰۲۱: سوختم از نوش وصلت کارزو میداشتم 401شمارهٔ ۱۰۲۲: از برون چون مگس آلوده بشهد هوسیم 402شمارهٔ ۱۰۲۳: سرو من، چون سخن از لعل چو قندت گ ...403شمارهٔ ۱۰۲۴: بصبر اگرچه بسی روزها بسر کردم 404شمارهٔ ۱۰۲۵: کاش آنزمان که سوخته میشد ستاره ا ...405شمارهٔ ۱۰۲۶: پیش تو ایطبیب جان بسکه ز خویش می ...406شمارهٔ ۱۰۲۷: غیرت عشق کی هلد، کز ستم تو دم زن ...407شمارهٔ ۱۰۲۸: چند از هوس آن لب چون قند بسوزم 408شمارهٔ ۱۰۲۹: سخن نگفته بهم جنگ و ماجرا داریم 409شمارهٔ ۱۰۳۰: تا کی خمار محنت آن سیمبر کشم 410شمارهٔ ۱۰۳۱: منعت از همنفسان چند بصد پند کنم 411شمارهٔ ۱۰۳۲: با چون تو شوخی سرو قد عاشق کش و ...412شمارهٔ ۱۰۳۳: ز بسکه خار ملامت کشیده دامانم 413شمارهٔ ۱۰۳۴: هست کحل بصر از خاک ره او هوسم 414شمارهٔ ۱۰۳۵: جان نذر کرده ام که بپایت فدا کنم 415شمارهٔ ۱۰۳۶: دل از آرزو چه خون شد بدعا چه کام ...416شمارهٔ ۱۰۳۷: چو بینم هر دمت با غیر از غیرت خر ...417شمارهٔ ۱۰۳۸: دش از داغت زمانی در غم دل بوده ا ...418شمارهٔ ۱۰۳۹: طوفان کنم از اشک و رخ خاک بشویم 419شمارهٔ ۱۰۴۰: شب وعده داد مست و بره دیده دوختم 420شمارهٔ ۱۰۴۱: شدم بازیچه طفلان که در هرجا که ب ...421شمارهٔ ۱۰۴۲: روز آخر کز جهان با دیده گریان رو ...422شمارهٔ ۱۰۴۳: من که چون لاله ز داغ تو بر افروخ ...423شمارهٔ ۱۰۴۴: ندارم چاره یی جانا که با لعلت در ...424شمارهٔ ۱۰۴۵: اسیر در دم و یک همنفس نمی بینم 425شمارهٔ ۱۰۴۶: آنعید مشتاقان که من قربان او صد ...426شمارهٔ ۱۰۴۷: از جور چه دل ملول دارم 427شمارهٔ ۱۰۴۸: مردیم ز غم تا بتو محبوب رسیدیم 428شمارهٔ ۱۰۴۹: گرچه در رسم ادب از دگران کم نشدی ...429شمارهٔ ۱۰۵۰: از بسکه می وصلت بیرون رود از دست ...430شمارهٔ ۱۰۵۱: دل چو کوه از حسرت لعل تو خونشد چ ...431شمارهٔ ۱۰۵۲: من کز غمت ز دیده می لاله گون خور ...432شمارهٔ ۱۰۵۳: دیوانه عشقم دهن از خنده نبندم 433شمارهٔ ۱۰۵۴: توبه کردم عمری اکنون باده صافی م ...434شمارهٔ ۱۰۵۵: شبهای هجر اگر چه دل ریش سوزدم 435شمارهٔ ۱۰۵۶: ما از صفای سینه چو آیینه همیم 436شمارهٔ ۱۰۵۷: چون چشم حسرت از تو بسرو سهی کنیم 437شمارهٔ ۱۰۵۸: گمره شدیم بسکه بره مست رفته ایم 438شمارهٔ ۱۰۵۹: کشت چون صیدم سگ یار و کشد در خاک ...439شمارهٔ ۱۰۶۰: تا بکی توبه کنیم از می و دردم شک ...440شمارهٔ ۱۰۶۱: روزه بگذشت و هوای می بیغش دارم 441شمارهٔ ۱۰۶۲: من از گلهای خون دل از آن رخساره ...442شمارهٔ ۱۰۶۳: نگویی در پیت چونعاشقان هرجا نمیگ ...443شمارهٔ ۱۰۶۴: تو در چمن چو نباشی گل و سمن چکنم 444شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث سوز دل چونشمع از آنمعنی گرا ...445شمارهٔ ۱۰۶۶: همین خرسندی ام بس گرچه دور از مح ...446شمارهٔ ۱۰۶۷: چو شمع بیتو همه آه سوزناک شدم 447شمارهٔ ۱۰۶۸: ما وصل تو با بوالهوسان دوست ندار ...448شمارهٔ ۱۰۶۹: با آنکه ز شوق نظری خواب ندارم 449شمارهٔ ۱۰۷۰: عاشق مستم و محنت زده از بار دلم 450شمارهٔ ۱۰۷۱: گرچه بی بختم و دور از رخ گلفام ت ...451شمارهٔ ۱۰۷۲: از جهان فردم همین در بند رخسار ت ...452شمارهٔ ۱۰۷۳: من آن مستم که از اطوار خود یکمو ...453شمارهٔ ۱۰۷۴: تا نیست می از خود خبرم نیست که ه ...454شمارهٔ ۱۰۷۵: ما جان ز شوق وصل تو صد باره داده ...455شمارهٔ ۱۰۷۶: مست آنم که ز دستت قدحی نوش کنم 456شمارهٔ ۱۰۷۷: ما سایه صفت سوخته وصل تو ماهیم 457شمارهٔ ۱۰۷۸: شور ستمت چند کند دور ز خویشم 458شمارهٔ ۱۰۷۹: دمی که همنفسان گرم گفتگو بینم 459شمارهٔ ۱۰۸۰: تشنه درد توام وز پی درمان نروم 460شمارهٔ ۱۰۸۱: ز اشک همچو شفق بیتو غرق خون شده ...461شمارهٔ ۱۰۸۲: غم چون تو آفتابی ز جهان پسند دار ...462شمارهٔ ۱۰۸۳: چو چاره از غم خونخواره نمییابم 463شمارهٔ ۱۰۸۴: من از اول ترا خورشید عالم سوز می ...464شمارهٔ ۱۰۸۵: می بده کز غم دنیا دمی آسوده شویم 465شمارهٔ ۱۰۸۶: تا یافته ام وصل تو در کینه خویشم 466شمارهٔ ۱۰۸۷: مه من که هرگز گزندت نه بینم 467شمارهٔ ۱۰۸۸: ز خونم سیر کی گردد که با لعلش نظ ...468شمارهٔ ۱۰۸۹: هرچند که از یار جز آزار ندیدم 469شمارهٔ ۱۰۹۰: من از صفای درون گر ز خود برون آی ...470شمارهٔ ۱۰۹۱: در چاره مرهم بدل پاره بماندم 471شمارهٔ ۱۰۹۲: من سوخته داغ درون پرور عشقم 472شمارهٔ ۱۰۹۳: ساقی بیا که دست ارادت بهم دهیم 473شمارهٔ ۱۰۹۴: از بسکه پیش روی بتان سجدها کنم 474شمارهٔ ۱۰۹۵: همدمان رفتند و من از همرهان واما ...475شمارهٔ ۱۰۹۶: در کمال است جمال تو که ما می طلب ...476شمارهٔ ۱۰۹۷: مگو که سر بگریبان نشسته غمناکم 477شمارهٔ ۱۰۹۸: گیریم که خود خار بلا اینهمه کشتی ...478شمارهٔ ۱۰۹۹: خوش آنکه همنفس یار خویشتن بودم 479شمارهٔ ۱۱۰۰: نه کس ز بهر تو یارم نه یار کس من ...480شمارهٔ ۱۱۰۱: مشنو که از تو سلسله مو در شکایتی ...481شمارهٔ ۱۱۰۲: زان مرهم دل غیر دل ریش ندیدیم 482شمارهٔ ۱۱۰۳: ما حرف ملامت همه از سینه بشستیم 483شمارهٔ ۱۱۰۴: ز رقیب او چه سازم که کند نظر بکی ...484شمارهٔ ۱۱۰۵: پیشت چو آب دیده خود خوار مانده ا ...485شمارهٔ ۱۱۰۶: ذره خاکم و در کوی تو گر گم باشم 486شمارهٔ ۱۱۰۷: چند این دل سودازده را پند بگویم 487شمارهٔ ۱۱۰۸: بپای سرو تو افتاده ایم و مدهوشیم 488شمارهٔ ۱۱۰۹: ترک خوبان گرچه از دست ملامت میکن ...489شمارهٔ ۱۱۱۰: خواهم غبار گردم از کوی او بر آیم 490شمارهٔ ۱۱۱۱: اگر تو دور کنی از درم صبور شوم 491شمارهٔ ۱۱۱۲: شرگشته ام و چاره تقدیر ندارم 492شمارهٔ ۱۱۱۳: دیده دریا چو شد از گریه چه تدبیر ...493شمارهٔ ۱۱۱۴: خوش آنکه نهی پای بسر منزل خاکم 494شمارهٔ ۱۱۱۵: چو یار رخت سفر بست من چکار کنم 495شمارهٔ ۱۱۱۶: آنکه شب روز طرب کرد ز روی چو مهم 496شمارهٔ ۱۱۱۷: بهر جا چشم بگشایم جمال یار می بی ...497شمارهٔ ۱۱۱۸: یکدم ایساقی جان می ده و مدهوش کن ...498شمارهٔ ۱۱۱۹: رخ بخون سرخ کند دیده گریان خودم 499شمارهٔ ۱۱۲۰: سگ توییم و بر آن در شکسته حال خو ...500شمارهٔ ۱۱۲۱: از جهان چون لاله داغت ایسهی قد م ...501شمارهٔ ۱۱۲۲: ایهمه آرزوی تو فکر من و خیال هم 502شمارهٔ ۱۱۲۳: من دردمند و ناتوان او سرکش و خون ...503شمارهٔ ۱۱۲۴: ما پیش تیغ سربارادت نهاده ایم 504شمارهٔ ۱۱۲۵: چند نالم ز غم و شهر پر آوازه کنم 505شمارهٔ ۱۱۲۶: بگذر ز آب خضر و دم از جام جم مزن 506شمارهٔ ۱۱۲۷: اگرچه رسم بود دل بدلستان دادن 507شمارهٔ ۱۱۲۸: ایکه دین و دلم ایثار تو خواهد بو ...508شمارهٔ ۱۱۲۹: ایکه میسوزد رخت دلها بداغ خویشتن 509شمارهٔ ۱۱۳۰: ما خود بریده ایم دل از کار خویشت ...510شمارهٔ ۱۱۳۱: شبی در آ ز در ایشمع و خانه روشن ...511شمارهٔ ۱۱۳۲: پرسشی کن ایطبیب و جان ما را شاد ...512شمارهٔ ۱۱۳۳: چند باشی با بدان یاد از نکو خواه ...513شمارهٔ ۱۱۳۴: ای روی دل افروز تو ماه همه خوبان 514شمارهٔ ۱۱۳۵: قد بین و رخ ببین و لب جانفزا ببی ...515شمارهٔ ۱۱۳۶: دو ضعیفیم من و سایه در آنراه شدن 516شمارهٔ ۱۱۳۷: چه حسن است این زهی خوبی مگر خورش ...517شمارهٔ ۱۱۳۸: میخواست شب که داغ نهد دلستان من 518شمارهٔ ۱۱۳۹: خوش است زیر سر آن خشت آستان دیدن 519شمارهٔ ۱۱۴۰: گر نه کافر بچه یی آتش دل تیز مکن 520شمارهٔ ۱۱۴۱: آن نخل قد و لعل لب چون رطبش بین 521شمارهٔ ۱۱۴۲: شبی با نامرادان باش و ترک خود مر ...522شمارهٔ ۱۱۴۳: گر شوم خاک ره و سبزه دمد از گل م ...523شمارهٔ ۱۱۴۴: گر با تو نیم دولتم ایشوخ بس است ...524شمارهٔ ۱۱۴۵: زخم پنهان بردل عاشق تو میدانی زد ...525شمارهٔ ۱۱۴۶: وه که بازار کف عنان دل برون خواه ...526شمارهٔ ۱۱۴۷: هرکه زنجیرش نهد مشکین کمندی ایچن ...527شمارهٔ ۱۱۴۸: گرچه هجر امشب ره اهل نظر خواهد ز ...528شمارهٔ ۱۱۴۹: چنان گردد خیالش چشم اشکبار من 529شمارهٔ ۱۱۵۰: ای چرخ پی مجلس او ز آب و گل من 530شمارهٔ ۱۱۵۱: نشاید با لبت غیری چو طوطی همنفس ...531شمارهٔ ۱۱۵۲: نظاره تو به هر دیده کی توان کردن 532شمارهٔ ۱۱۵۳: ای سبز پر کرشمه مشکین قبای من 533شمارهٔ ۱۱۵۴: اکنون که تنها دیدمت لطف ارنه آزا ...534شمارهٔ ۱۱۵۵: گر بوسه دهی زان لب خندان کهه دهم ...535شمارهٔ ۱۱۵۶: دارد رقیب بهر تو چشم حسد بمن 536شمارهٔ ۱۱۵۷: ای تو بروی همچو مه چشم و چراغ عا ...537شمارهٔ ۱۱۵۸: خوشا سنگ جفایت خوردن و هم در نفس ...538شمارهٔ ۱۱۵۹: تو که پیش بیغمانی چو گل از نشاط ...539شمارهٔ ۱۱۶۰: میمیرم و خار غمت از جان نمیآید ب ...540شمارهٔ ۱۱۶۱: موسم خزان ایگل در چمن گذاری کن 541شمارهٔ ۱۱۶۲: در دلم از تو گره به که گشاد از د ...542شمارهٔ ۱۱۶۳: آشفته ام از هجر و تو آشفته تر از ...543شمارهٔ ۱۱۶۴: ای سنبل زلف سیهت چین همه بر چین 544شمارهٔ ۱۱۶۵: بآرزوی تو خوشحال میتوان بودن 545شمارهٔ ۱۱۶۶: او در دل و چون باد صبا در بدرم م ...546شمارهٔ ۱۱۶۷: دل شکستند بسنگین دلیم سیمتنان 547شمارهٔ ۱۱۶۸: ساقی قدح پر از می چون سلسبیل کن 548شمارهٔ ۱۱۶۹: سگ این درم بسنگی دل من صبور میکن 549شمارهٔ ۱۱۷۰: دل که جای تست چون سازیم جای دیگر ...550شمارهٔ ۱۱۷۱: ایشوخ پر کرشمه کم التفات من 551شمارهٔ ۱۱۷۲: کام دلم از وصل بیک سجده روا کن 552شمارهٔ ۱۱۷۳: از در کعبه نه تو گفتی که شوم کشت ...553شمارهٔ ۱۱۷۴: لبز غم تو خشک شد دیده تر هم آنچن ...554شمارهٔ ۱۱۷۵: شاه حسنی یکنظر سوی گدای خود ببین 555شمارهٔ ۱۱۷۶: خواهی که عاشقانه سماعت کند خوشان 556شمارهٔ ۱۱۷۷: سخن بگو و دل از من بیک سخن بستان 557شمارهٔ ۱۱۷۸: گر با من مستی حذر از بیهده گو کن 558شمارهٔ ۱۱۷۹: بر توسن ناز آنپسر میتاخت چون برق ...559شمارهٔ ۱۱۸۰: وقت مرگ از سخنی درد مرا تسکین کن 560شمارهٔ ۱۱۸۱: در غنچه چو گل تا بکیی گوش بمن کن 561شمارهٔ ۱۱۸۲: مزاج زهر اگر کوشش کنی شیرین توان ...562شمارهٔ ۱۱۸۳: آن جوان عاجز کش و من ناتوانی این ...563شمارهٔ ۱۱۸۴: باده مینوش و بدین مشغله میگذران 564شمارهٔ ۱۱۸۵: من زار و دل غمزده هم زار تر از م ...565شمارهٔ ۱۱۸۶: ایدل به غم بساز و وصالش طلب مکن 566شمارهٔ ۱۱۸۷: سوختم چون لاله چشمی بر دل چاکم ف ...567شمارهٔ ۱۱۸۸: درد از طبیب گرچه نهفتن نمی توان 568شمارهٔ ۱۱۸۹: من اگر شکسته عهدم تو وفای خود نگ ...569شمارهٔ ۱۱۹۰: نپرسد جز وفا چیزی خدا روز جزا از ...570شمارهٔ ۱۱۹۱: به اعتقاد وفا بر کس اعتماد مکن 571شمارهٔ ۱۱۹۲: کی مدعی نهد سر در سجده نکویان 572شمارهٔ ۱۱۹۳: بیا ایعشق جانسوز آتشم در جان محز ...573شمارهٔ ۱۱۹۴: تن را بسوز و جانرا با دوست همنشی ...574شمارهٔ ۱۱۹۵: خون شد ز بخت بد جگر لخت لخت من 575شمارهٔ ۱۱۹۶: مجنون منم در عهد تو لیلی تو در د ...576شمارهٔ ۱۱۹۷: گرچه از داغ تو سوزد دل بیحاصل من 577شمارهٔ ۱۱۹۸: ز بهر جان نتوانم نظر برید از تو 578شمارهٔ ۱۱۹۹: پای سگی که دیده ام شب به در سرای ...579شمارهٔ ۱۲۰۰: تا بکی چون سگ بنالد عاشق شبگرد ا ...580شمارهٔ ۱۲۰۱: ز جور مدعی گویم که کم آیم بکوی ت ...581شمارهٔ ۱۲۰۲: هرچند که دیدم همه جور و ستم از ت ...582شمارهٔ ۱۲۰۳: ای خلق جهانی همه مست طرب از تو 583شمارهٔ ۱۲۰۴: خورشیدوار هرکه دلش سوخت داغ او 584شمارهٔ ۱۲۰۵: مرغ دلم که کشته شد از چشم مست تو 585شمارهٔ ۱۲۰۶: سایم همه شب روی خود بر خاک دور ا ...586شمارهٔ ۱۲۰۷: از بسکه نازک است چو گل طبع و خوی ...587شمارهٔ ۱۲۰۸: صیدم نکرد غنچه لبی جز بگفتگو 588شمارهٔ ۱۲۰۹: غم نیست کز زهر بلا تلخی کشد مسکی ...589شمارهٔ ۱۲۱۰: نازکتر از گل است بسی طبع و خوی ت ...590شمارهٔ ۱۲۱۱: دلش رمیده شد آهو ز چین کاکل او 591شمارهٔ ۱۲۱۲: همچو رخسار تو در عالم گلی بیخار ...592شمارهٔ ۱۲۱۳: گرچه به تیغ جفا سینه فکارم از او 593شمارهٔ ۱۲۱۴: بسوخت جان مرا اشتیاق خدمت تو 594شمارهٔ ۱۲۱۵: ای دلم چون پسته از شور نمک بریان ...595شمارهٔ ۱۲۱۶: هرگز دلم ملول نگشت از جفای او 596شمارهٔ ۱۲۱۷: از کفر و دین بری شده ام از برای ...597شمارهٔ ۱۲۱۸: بنمای آتشین رخ و مست شراب شو 598شمارهٔ ۱۲۱۹: بوفای او که گرم کشد نکنم فغان ز ...599شمارهٔ ۱۲۲۰: تو آب خضری و ما تشنه عاشقان از ت ...600شمارهٔ ۱۲۲۱: تا کی ز دهانش بود ایدل سخن تو 601شمارهٔ ۱۲۲۲: سهل است نقد دین و دل گر صرف شد د ...602شمارهٔ ۱۲۲۳: آن بزم عیش ساقی و جام شراب کو 603شمارهٔ ۱۲۲۴: بر نقش شیرین کوهکن گریید چشم زار ...604شمارهٔ ۱۲۲۵: پیش پای خود ببین شاد از غم مردم ...605شمارهٔ ۱۲۲۶: مشتی مگسانیم سپند شکر تو 606شمارهٔ ۱۲۲۷: قدر ارباب وفا نیست بخاک در تو 607شمارهٔ ۱۲۲۸: بسکه حیران گشته ام در جلوه رفتار ...608شمارهٔ ۱۲۲۹: بسکه سوزیم چو شمع از هوس محفل او 609شمارهٔ ۱۲۳۰: دل بکف میداشتم عمری نگاه از دست ...610شمارهٔ ۱۲۳۱: هر که آن گل پا نهد در دیده نمناک ...611شمارهٔ ۱۲۳۲: ای مرا داغی به دل از لعل آتش رنگ ...612شمارهٔ ۱۲۳۳: مارا همین جواب سلام است کام ازو 613شمارهٔ ۱۲۳۴: من بنده صبا که دهد عرض رای تو 614شمارهٔ ۱۲۳۵: ماییم دل و دین بسر کار تو کرده 615شمارهٔ ۱۲۳۶: زهی ز عارض تو گلرخان حجاب زده 616شمارهٔ ۱۲۳۷: مدعی در جوش و ما بیهوش از آن نو ...617شمارهٔ ۱۲۳۸: خوش حالتی است پیش تو از می خوشان ...618شمارهٔ ۱۲۳۹: خوش آنکه بودمه من زباده مست شده 619شمارهٔ ۱۲۴۰: چون شمع دل از داغ تو افروختنش به 620شمارهٔ ۱۲۴۱: اگر چه عشق نکویان جراحتست همه 621شمارهٔ ۱۲۴۲: تو ببزم عیش و نبود ره من در آن م ...622شمارهٔ ۱۲۴۳: خبرم شدست کانمه هوس شراب کرده 623شمارهٔ ۱۲۴۴: رسید مست من از می برخ گل افکنده 624شمارهٔ ۱۲۴۵: ای مصور ز کف این تخته تعلیم بنه 625شمارهٔ ۱۲۴۶: تنم که غرقه بخون اشک لاله گون کر ...626شمارهٔ ۱۲۴۷: آتش آهم نهال وادی ایمن شده 627شمارهٔ ۱۲۴۸: گهی که زلف بر آن روی مهوش افتاده 628شمارهٔ ۱۲۴۹: کی دل بیدردی از داغ گزندی سوخته 629شمارهٔ ۱۲۵۰: نه دیده مثل تو دیده نه کس نشان د ...630شمارهٔ ۱۲۵۱: ساقیا، باده بدین مست دل افتاده م ...631شمارهٔ ۱۲۵۲: جدایی از درت جانا بزهر آلوده تیر ...632شمارهٔ ۱۲۵۳: سرو من بنمای قد و خجلت شمشاد ده 633شمارهٔ ۱۲۵۴: تا ساقی گلهذار رفته 634شمارهٔ ۱۲۵۵: زلف سیه شانه کن جام مدامی بده 635شمارهٔ ۱۲۵۶: ساقیا می بقدح ریز و ببد مست مده 636شمارهٔ ۱۲۵۷: نوح اگر طوفان او افسانه مردم شده 637شمارهٔ ۱۲۵۸: ای با سگت فرشته دم از بندگی زده 638شمارهٔ ۱۲۵۹: بیا و ساقی جان شو به تشنه آبی ده 639شمارهٔ ۱۲۶۰: بیمارم و لب تشنه و از قافله ماند ...640شمارهٔ ۱۲۶۱: مرغ غافل چه دل آسوده بنظاره شده 641شمارهٔ ۱۲۶۲: بد فرصتت چرخ فلک تن فرو مده 642شمارهٔ ۱۲۶۳: در حسرت تو مردن ما از حیات به 643شمارهٔ ۱۲۶۴: پیش تو هر که هست چو صورت خموش به 644شمارهٔ ۱۲۶۵: از خواب جامه چاک و پریشان برآمده 645شمارهٔ ۱۲۶۶: ای ز ملاحت آتشی بر جگر ملک زده 646شمارهٔ ۱۲۶۷: روی نیاز بر ره آنسرو ناز به 647شمارهٔ ۱۲۶۸: دود چراغ خوردنم کرد چو لاله دل س ...648شمارهٔ ۱۲۶۹: دامی نهاده آنمه از زلف تاب داده 649شمارهٔ ۱۲۷۰: خطت که لب لعل شکر خای گرفته 650شمارهٔ ۱۲۷۱: بیا و درد هجران را دوا ده 651شمارهٔ ۱۲۷۲: آدم و گندم، من و خال لب جانانه ی ...652شمارهٔ ۱۲۷۳: عالم چو آفتاب پر از نور کرده یی 653شمارهٔ ۱۲۷۴: من کیم خسته دلی حال دگرگون شده ی ...654شمارهٔ ۱۲۷۵: در چمن با کف رنگین قدح ای گل زده ...655شمارهٔ ۱۲۷۶: هان ای خضر که آب بقانوش کرده یی 656شمارهٔ ۱۲۷۷: در وقت گل چو غنچه چرا دل فسرده ی ...657شمارهٔ ۱۲۷۸: عالمی را تو بشوخی دل و جان سوخته ...658شمارهٔ ۱۲۷۹: نیست از همت خود با دو جهانم کاری 659شمارهٔ ۱۲۸۰: چو بپای خم نهم سر نبری گمان مستی 660شمارهٔ ۱۲۸۱: بقدر درد اگرم قوت سخن بودی 661شمارهٔ ۱۲۸۲: بخلق درد تو بیهوده گفتم تا کی 662شمارهٔ ۱۲۸۳: چو ساقی گر بجامم دست بودی 663شمارهٔ ۱۲۸۴: چو طوطیان تو سخن بی نظیر میگویی 664شمارهٔ ۱۲۸۵: دی بسکه چو گل در نظر افروخته بود ...665شمارهٔ ۱۲۸۶: رفتی و کنار از من دیوانه گرفتی 666شمارهٔ ۱۲۸۷: با دیگران بعشوه سخن هر نفس کنی 667شمارهٔ ۱۲۸۸: کعبه عاشق من کاش شکیبا بودی 668شمارهٔ ۱۲۸۹: خواهم شبی گوش رضا بر حال زار من ...669شمارهٔ ۱۲۹۰: با دل چه چاره سازم کز آرزوی رویی 670شمارهٔ ۱۲۹۱: این چه رفتارست کایشمشاد قامت میک ...671شمارهٔ ۱۲۹۲: تا کی ای رشگ پری عالمی از غم بکش ...672شمارهٔ ۱۲۹۳: شب سگت دل خواست از عاشق چه بودی ...673شمارهٔ ۱۲۹۴: چون بود روز جزایی مکن آزار کسی 674شمارهٔ ۱۲۹۵: چه جور بود که باز ایفلک بمن کردی 675شمارهٔ ۱۲۹۶: تا چند ز من گوشه ابروی بتابی 676شمارهٔ ۱۲۹۷: تا دست بر اسباب سلامت نفشانی 677شمارهٔ ۱۲۹۸: آن دم که دل ربودی در قصد دین نبو ...678شمارهٔ ۱۲۹۹: از غمزه گه عتاب و گهی خنده میکنی 679شمارهٔ ۱۳۰۰: وقت آن شد که نظر درمن درمانده کن ...680شمارهٔ ۱۳۰۱: دی شامگه کز پیش من مرکب بتندی تا ...681شمارهٔ ۱۳۰۲: به نظاره جوانان که کسی نیافت سیر ...682شمارهٔ ۱۳۰۳: چند سازم که شوم خاک و تو بر من گ ...683شمارهٔ ۱۳۰۴: ای اشک جگر سوز که در چشم پر آیی 684شمارهٔ ۱۳۰۵: منعت نکنم گر ببد اندیش نشینی 685شمارهٔ ۱۳۰۶: با قبای آل چون برقی بمیدان تاختی 686شمارهٔ ۱۳۰۷: خنده یی کردی چو گل مارا چو بلبل ...687شمارهٔ ۱۳۰۸: ایشوخ مرا اینهمه دلتنگ چه داری 688شمارهٔ ۱۳۰۹: بخدا که بزم ما را ز غم تو شامگاه ...689شمارهٔ ۱۳۱۰: بصد کرشمه مهرم شکار خود کردی 690شمارهٔ ۱۳۱۱: بوعده بوسی ام از عشوه سازیی دادی 691شمارهٔ ۱۳۱۲: اول ز عاشقان بوفا یاد میکنی 692شمارهٔ ۱۳۱۳: هرکه یکساعت طبیب جان بیمارش تویی 693شمارهٔ ۱۳۱۴: از من خبر ای پسر نداری 694شمارهٔ ۱۳۱۵: گر کشد خاطر حزین باری 695شمارهٔ ۱۳۱۶: از آن بجور دل مبتلای من داری 696شمارهٔ ۱۳۱۷: مرید ما شو ایشیخ اگر باما دمی با ...697شمارهٔ ۱۳۱۸: چند از بتان فریفته آب و گل شوی 698شمارهٔ ۱۳۱۹: دمی گر صورت شیرین سخن با کوهکن گ ...699شمارهٔ ۱۳۲۰: از رشگ رخت گر دل گل درد نکردی 700شمارهٔ ۱۳۲۱: گلی است عارض ساقی بنازکی کز وی 701شمارهٔ ۱۳۲۲: ایکه بر بالین طبیب جان بیمار منی 702شمارهٔ ۱۳۲۳: دل شکست آن مه مرا در آرزوی ناوکی 703شمارهٔ ۱۳۲۴: ای یوسف عزیز چه از ما نهان شوی 704شمارهٔ ۱۳۲۵: ما بنده حسنیم و گرفتار نگاهی 705شمارهٔ ۱۳۲۶: بچنین جمال خوبی که تو گلعذار دار ...706شمارهٔ ۱۳۲۷: کی دل سبک باشک جگرگون کند کسی 707شمارهٔ ۱۳۲۸: در کوره غم تا نخورم سوزش و تابی 708شمارهٔ ۱۳۲۹: کاشکی ز اول بمن این کینه داری دا ...709شمارهٔ ۱۳۳۰: عاشق بیخانمان گر اختیاری داشتی 710شمارهٔ ۱۳۳۱: بسکه دل در سینه من سوخت داغ دلبر ...711شمارهٔ ۱۳۳۲: دگرم ز چشم گریان بهزار دلستانی 712شمارهٔ ۱۳۳۳: خواهم شبی بیایی و مهمان من شوی 713شمارهٔ ۱۳۳۴: مارا کشی و زنده جاوید میکنی 714شمارهٔ ۱۳۳۵: من لایق آن نیستم تا یار همرازم ک ...715شمارهٔ ۱۳۳۶: میان خلق میخواهم که توسن بر سرم ...716شمارهٔ ۱۳۳۷: ایعاشق بی دیده که در عیب منستی 717شمارهٔ ۱۳۳۸: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 718شمارهٔ ۱۳۳۹: ایکه بر عاشق نگاه از لطف و احسان ...719شمارهٔ ۱۳۴۰: غیرتم در دیده ها چون باد اگر ره ...720شمارهٔ ۱۳۴۱: کعبه گر میطلبی سعی کن آرام مجوی 721شمارهٔ ۱۳۴۲: نظر ز آن نوغزال ایدل به بیداری ت ...722شمارهٔ ۱۳۴۳: ز هستی تا نشان داری نشان تیر غم ...723شمارهٔ ۱۳۴۴: گر چو شمعم بکشی زنده بیک خنده کن ...724شمارهٔ ۱۳۴۵: گیرم دل من از غم دیوانه زیست بار ...725شمارهٔ ۱۳۴۶: بردی دلم اگرچه ندارم شکایتی 726شمارهٔ ۱۳۴۷: خوشیم با ستم و محنتی که میخواهی 727شمارهٔ ۱۳۴۸: تو مرا اگر نبخشی من و کنج نامراد ...728شمارهٔ ۱۳۴۹: ایکه بقتل عاشقان مست و خراب میرو ...729شمارهٔ ۱۳۵۰: صوفی اگر حریف ما بهر شراب میشوی 730شمارهٔ ۱۳۵۱: گر بغم شادی ز عشقش شادمانیها کنی 731شمارهٔ ۱۳۵۲: ای بلعل شکرین چشمه حیوان کسی 732شمارهٔ ۱۳۵۳: کاشکی فرق سرم فرش سرایت بودی 733شمارهٔ ۱۳۵۴: با همهلطف و با منت اینهمه ناز و ...734شمارهٔ ۱۳۵۵: ای ز جان شیرین تر و زیباتر از حو ...735شمارهٔ ۱۳۵۶: می خور که در سرای جهان نیست محکم ...736شمارهٔ ۱۳۵۷: گر بود یوسفش گرانجانی 737شمارهٔ ۱۳۵۸: از خون دیدها شد کوی تو لاله زاری 738شمارهٔ ۱۳۵۹: ای آب حیوان کاتشم از لعل نوشین م ...739شمارهٔ ۱۳۶۰: باز دل میبردم عشوه سرو نازی 740شمارهٔ ۱۳۶۱: ایسرو اگر این سوخته را دست بدادی 741شمارهٔ ۱۳۶۲: دلا، با شمع خویشت در نگیرد گریه ...742شمارهٔ ۱۳۶۳: مستی و غم از طعن بداندیش نداری 743شمارهٔ ۱۳۶۴: نظری فکن که دارم تن زار و روی زر ...744شمارهٔ ۱۳۶۵: صوفی تو نیی صافی از عشق چه میلاف ...745شمارهٔ ۱۳۶۶: ایگل که غم عاشق مدهوش نداری 746شمارهٔ ۱۳۶۷: رفتی و چراغ ستم افروخته کردی 747شمارهٔ ۱۳۶۸: گر درد من سر از دل فرهاد بر زدی 748شمارهٔ ۱۳۶۹: دولت اگر مدد کند گلبن باغ من شوی 749شمارهٔ ۱۳۷۰: از جهان این بس که نانی خشک و آبی ...750شمارهٔ ۱۳۷۱: دشنام تلخ کز لب چون شکرم دهی 751شمارهٔ ۱۳۷۲: تو گر بخاک شهیدان گذار باز آری 752شمارهٔ ۱۳۷۳: ایکه در آیینه بینی روی و ناز افز ...753شمارهٔ ۱۳۷۴: سوختم چند چو برق آیی و چون باد ر ...754شمارهٔ ۱۳۷۵: سوخت دل از ناله ام چند خروشد کسی 755شمارهٔ ۱۳۷۶: پیش سگت چو اشک من لافد ز مردم زا ...756شمارهٔ ۱۳۷۷: سوختم شمع صفت تا شدم آتش نفسی 757شمارهٔ ۱۳۷۸: گشاد خنده زنان چشم برمن آفت جانی 758شمارهٔ ۱۳۷۹: چه سر پیش آری و با خود مرا همراز ...759شمارهٔ ۱۳۸۰: همه جانی از لطافت همه عمر و زندگ ...760شمارهٔ ۱۳۸۱: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 761شمارهٔ ۱۳۸۲: گر به بتخانه درآیی و موافق باشی 762شمارهٔ ۱۳۸۳: بیا که میکشدم درد ارزومندی 763شمارهٔ ۱۳۸۴: چو به تیغ کین ز خشمم بسر رکاب آی ...764شمارهٔ ۱۳۸۵: خورشید صفت با همه کس مهر نمایی 765شمارهٔ ۱۳۸۶: بناوکی که مرا رخنه در درون کردی 766شمارهٔ ۱۳۸۷: باشد ایدل همدمان دوست یار خود کن ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ