به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اهلی شیرازی

اهلی شیرازیغزل هاشمارهٔ ۶۳۲: مرا دردی است کز درمان کس تسکین نخواهد شد

1670عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

مرا دردی است کز درمان کس تسکین نخواهد شد
طبیبم تا نخواهد کشتن از بالین نخواهد شد
مرا بی باده چون ساغر کسی در خنده چون آرد
شراب تلخ اگر نبود لبم شیرین نخواهد شد
اگر بخت اینچنین یاری دهد یار آنچنان باشد
کسی غیر از اجل یار من مسکین نخواهد شد
چنین بدخو که من دیدم که گردد شاد از او روزی
که روز دیگر از خوی بدش غمگین نخواهد شد
ز اشک و آه خود اهلی گرفتم ره کنی در سنگ
باینها رخنه یی در آن دل سنگین نخواهد شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۳۱: در ره دوست که باشد؟ که جفایی نکشد 2شمارهٔ ۶۳۲: مرا دردی است کز درمان کس تسکین نخ ...3شمارهٔ ۶۳۳: گر کشد گاهی عنان از ناز و میل ما ...4شمارهٔ ۶۳۴: به هر ناجنس چون طوطی دل ما کی سخن ...5شمارهٔ ۶۳۵: لبت از روزه چرا خشک چو عناب شود 6شمارهٔ ۶۳۶: با من رقیب دون کسی از همدمی نشد 7شمارهٔ ۶۳۷: ای شاه حسن آنکه ترا تخت و تاج داد 8شمارهٔ ۶۳۸: چون غنچه بیدل تنگیی کسرا لبی خندا ...9شمارهٔ ۶۳۹: گر درد خسته یی را درمان دهی چه با ...10شمارهٔ ۶۴۰: در کوی بتان جز بفقیری نتوان بود 11شمارهٔ ۶۴۱: ز تاب آتش غم سینه چاک خواهم شد 12شمارهٔ ۶۴۲: نسیم باد بهارم بهوش می آرد 13شمارهٔ ۶۴۳: رقیب از رشک من هر لحظه در خارها د ...14شمارهٔ ۶۴۴: سایه کی بر خاک من آن سر و چالاک ا ...15شمارهٔ ۶۴۵: من که بیهوشم از او مست شرابم میکن ...16شمارهٔ ۶۴۶: من مجنون نمی یابم کسی محرم به حال ...17شمارهٔ ۶۴۷: گرچه بر ما روزگار تیره مشکل می رو ...18شمارهٔ ۶۴۸: در خواب گنج وصلت جان خراب ببیند 19شمارهٔ ۶۴۹: تا عشق از آن ما شد بخت از جهان بر ...20شمارهٔ ۶۵۰: صید دست آموزم و قدرم نمیدانی چه س ...21شمارهٔ ۶۵۱: غم و فرح بمن می پرست میگذرد 22شمارهٔ ۶۵۲: کس از فراغ تو عیش و فراغ را چکند 23شمارهٔ ۶۵۳: نیشکر قامت من آنکه دل من دارد 24شمارهٔ ۶۵۴: گویند که با غیری وین گرچه یقین با ...25شمارهٔ ۶۵۵: مرا صد خار از آن نوگل اگر در دل د ...26شمارهٔ ۶۵۶: با همه شاد و ملول از من بیچاره شو ...27شمارهٔ ۶۵۷: هر که مفلس گشت رسوای خلایق میشود 28شمارهٔ ۶۵۸: اگر از غم تو صد جان به یکی نفس بر ...29شمارهٔ ۶۵۹: یک بوسه هرگزم لب سیمین بری نداد 30شمارهٔ ۶۶۰: دوستان چون میرم آن خشت درم بالین ...31شمارهٔ ۶۶۱: لعلت به تلخ گویی دل در خروش آرد 32شمارهٔ ۶۶۲: دلم بریان و تن سوزان و آهم آتشین ...33شمارهٔ ۶۶۳: گرنه ابرو ترش آن غمزه خونریز کند 34شمارهٔ ۶۶۴: گهی که بر منت از مرحمت نظر باشد 35شمارهٔ ۶۶۵: مرا از دوریت تا کی صبوری کار خواه ...36شمارهٔ ۶۶۶: گر دلت آینه صورت مقصود بود 37شمارهٔ ۶۶۷: سوار من که سرخصم خاک راهت باد 38شمارهٔ ۶۶۸: دیده گر جای تو ای چشمه خورشید شود 39شمارهٔ ۶۶۹: از آن در دیده یعقوبش غم یوسف غبار ...40شمارهٔ ۶۷۰: به پیری چو نجوانان تا کیم دل مست ...41شمارهٔ ۶۷۱: چون مرغ بسملم خبر ار ترک سر نشد 42شمارهٔ ۶۷۲: شمع من همنفست گر دگری خواهد بود 43شمارهٔ ۶۷۳: بسکه عاشق چشم تر بر نامه اش ناخوا ...44شمارهٔ ۶۷۴: شوخی که می نخورده دل خلق خون کند 45شمارهٔ ۶۷۵: هر کس که بدان سرو قباپوش نشیند 46شمارهٔ ۶۷۶: ذوق دیدار تو در جان بلاکش باشد 47شمارهٔ ۶۷۷: چو آتشپاره از در درآمد خانه گلشن ...48شمارهٔ ۶۷۸: اگر چه مستی می صد عذاب میآرد 49شمارهٔ ۶۷۹: آن سبز چو رنگش ز می ناب برآید 50شمارهٔ ۶۸۰: دفع غم دور از تو میل باده ام چون ...51شمارهٔ ۶۸۱: میرود از برم دگر، تا ببر که میرود ...52شمارهٔ ۶۸۲: نسیم گل دگران را دماغ تازه کند 53شمارهٔ ۶۸۳: گل بیاد عارضت دل را گشادی میدهد 54شمارهٔ ۶۸۴: دنیا همه هیچ است و وفا هیچ ندارد 55شمارهٔ ۶۸۵: زبسکه روزم از آن مه ملال می خیزد 56شمارهٔ ۶۸۶: گر آه کشم آن سگ کویم بسر آید 57شمارهٔ ۶۸۷: از خاک رهم عشق بر افلاک برآرد 58شمارهٔ ۶۸۸: آگه از شمع رخش هم عاشقی چون من شو ...59شمارهٔ ۶۸۹: مرا که گبر و مسلمان نظر پرست شناس ...60شمارهٔ ۶۹۰: سحر چو آه من می پرست میخیزد 61شمارهٔ ۶۹۱: سرا پای تنم هر دم ز موج دیده تر گ ...62شمارهٔ ۶۹۲: چو بهر قتل غیر آن مه به تیغ آبگون ...63شمارهٔ ۶۹۳: صبا چو جعد سر زلف یار من بگشود 64شمارهٔ ۶۹۴: رشک رقیب تا کیم ای بیوفا کشد 65شمارهٔ ۶۹۵: هرچند بیخم میکنی، وصلت گرم خرم کن ...66شمارهٔ ۶۹۶: دیده هر که از هوس سوی تو سیمتن بو ...67شمارهٔ ۶۹۷: چشم صاحبدل نظر چون بر رخ گل میکند 68شمارهٔ ۶۹۸: کسی از خار خار جان مجنون کی خبر د ...69شمارهٔ ۶۹۹: چه عیب ار خون بگریم چون مرا رندی ...70شمارهٔ ۷۰۰: ناقه لیلی که سر در کوه و هامون می ...71شمارهٔ ۷۰۱: خاک ره خواست سرم یار و چنان خواهد ...72شمارهٔ ۷۰۲: بذات حق که مرا تا وجود خواهد بود 73شمارهٔ ۷۰۳: چار دیوار جهان کز غصه دلها خون کن ...74شمارهٔ ۷۰۴: لیلی نبودش این نمک شیرین چنین زیب ...75شمارهٔ ۷۰۵: در لعل لبش چاشنی خنده ببینید 76شمارهٔ ۷۰۶: یار از سر کوچه چو مه برآمد 77شمارهٔ ۷۰۷: از سایه خود میرمد دل کز رقیب آزرد ...78شمارهٔ ۷۰۸: تا تورا آرزوی همنفسی با من شد 79شمارهٔ ۷۰۹: فیروزی بخت همه کس لعل تو بخشید 80شمارهٔ ۷۱۰: نظاره بین که عاشق بیچاره میکند 81شمارهٔ ۷۱۱: هرچند که گفتم غم دل سود ندارد 82شمارهٔ ۷۱۲: فکر وصلت کسش خیال مباد 83شمارهٔ ۷۱۳: صبر کن ای باغبان کاندوه بلبل بگذر ...84شمارهٔ ۷۱۴: ایخوش آنکس که چو گل مستی بیباک کن ...85شمارهٔ ۷۱۵: آنکه لعلش دم عیسی به کرامت دارد 86شمارهٔ ۷۱۶: مرا تصور وصلت خیال باطل بود 87شمارهٔ ۷۱۷: مه دو هفته اگر رفت عمر ساقی باد 88شمارهٔ ۷۱۸: هرگز از کوی تو کس دور بشمشیر نشد 89شمارهٔ ۷۱۹: عیسی دم من کز نفسش جان بتن آید 90شمارهٔ ۷۲۰: زنده میسازد لب او خلق و مارا میکش ...91شمارهٔ ۷۲۱: آمد آن عیسی نفس کز عشوه و نازم کش ...92شمارهٔ ۷۲۲: خوش آنکه دل زغم هجر بر کناری بود 93شمارهٔ ۷۲۳: ساقی ز زهر چشم بمن قهر میکند 94شمارهٔ ۷۲۴: جوش سودای غم دل پایم از جا میبرد 95شمارهٔ ۷۲۵: عاشق آشفته دل از طعنه خامی نشود 96شمارهٔ ۷۲۶: هیچ لب تشنه به میخانه سری بر نکند 97شمارهٔ ۷۲۷: شد سگش یار رقیب و جور با خود میکن ...98شمارهٔ ۷۲۸: گرچه از عشق بتان صبر و دل و هوشم ...99شمارهٔ ۷۲۹: هر شمع جمالی که بر افروخته باشد 100شمارهٔ ۷۳۰: گنجی است عشق کز وی صد جان هلاک گر ...101شمارهٔ ۷۳۱: صید یوسف صورتان دل از ره معنی کند 102شمارهٔ ۷۳۲: مشاطه تو جلوه ناز ای پسر بود 103شمارهٔ ۷۳۳: با فتنه چشم تو چه تدبیر توان کرد 104شمارهٔ ۷۳۴: بغیر خون جگر دل شراب ناب نخورد 105شمارهٔ ۷۳۵: گرمی کوثر بدان لبهای خندان داده ا ...106شمارهٔ ۷۳۶: بیخود شده بودم چو سخن یار بمن کرد 107شمارهٔ ۷۳۷: مپرس یوسف من کز تو گلرخان چونند 108شمارهٔ ۷۳۸: کی شود سرو من آگه ز دل افکاری چند 109شمارهٔ ۷۳۹: مست رفتی و ز شوقت جگرم چاک بماند 110شمارهٔ ۷۴۰: عاشقان ره بسر گنج الهی دارند 111شمارهٔ ۷۴۱: وه که این شیرین غزالان بازی ما می ...112شمارهٔ ۷۴۲: گرچه بر فرهاد شیرین جور بی اندازه ...113شمارهٔ ۷۴۳: نتوان بر ساقی سخن از توبه عیان کر ...114شمارهٔ ۷۴۴: چون لاله جهانی بغمت غرقه بخونند 115شمارهٔ ۷۴۵: سرو من تا چو مه از خانه زین گشت ب ...116شمارهٔ ۷۴۶: خوبان که فرق تاقدم از جان سرشته ا ...117شمارهٔ ۷۴۷: گر کاکلی بتان بسر خود رها کنند 118شمارهٔ ۷۴۸: صبوری از غمت ایشوخ بیوفا تاچند 119شمارهٔ ۷۴۹: خوبان اگرچه در پی دلهای خسته اند 120شمارهٔ ۷۵۰: روزی که قدسیان گل آدم سرشته اند 121شمارهٔ ۷۵۱: مرا بکوی تو شوق از در نیاز آورد 122شمارهٔ ۷۵۲: سرو قدان که دل از عاشق محتاج برند 123شمارهٔ ۷۵۳: نفی خوبان کردم از خاطر که بار خاط ...124شمارهٔ ۷۵۴: بکوی دوست که از ما پیام خواهد برد ...125شمارهٔ ۷۵۵: جایی که فلک پیش بتان پشت دوتا کرد 126شمارهٔ ۷۵۶: به مهر او اثرم جز دریغ و درد نمان ...127شمارهٔ ۷۵۷: در جان و دل بیک نگه آن شوخ راه کر ...128شمارهٔ ۷۵۸: رخ تو داغ کهن تازه از ملاحت کرد 129شمارهٔ ۷۵۹: دی که آن کان نمک خنده بر این مجنو ...130شمارهٔ ۷۶۰: عاشقان گردم گرم از دل غمناک زنند 131شمارهٔ ۷۶۱: پیش اغیار آن پریرخ تا دو سنبل شان ...132شمارهٔ ۷۶۲: ایمرغ آزاد از قفس پر بر دل افکارا ...133شمارهٔ ۷۶۳: یاران همه مست و خبر از خویش ندارن ...134شمارهٔ ۷۶۴: خوبان سمن چهره ستم خوی نباشند 135شمارهٔ ۷۶۵: یک سخن گفت آن لب و جان شهیدان تاز ...136شمارهٔ ۷۶۶: دی نظر دیده بر آن نعل سم توسن کرد 137شمارهٔ ۷۶۷: هیچم ز گریه قدر برین خاک کو نماند 138شمارهٔ ۷۶۸: بر من خسته رقیبان چو گذر می آرند 139شمارهٔ ۷۶۹: داغت خبر ز سوز من دل فکار کرد 140شمارهٔ ۷۷۰: کس زنده کی از هجر تو ای عهد گسل م ...141شمارهٔ ۷۷۱: گرچه ارباب خرد طایفه یی پرهنرند 142شمارهٔ ۷۷۲: گه بصلحند این بتان گه رسم جنگی می ...143شمارهٔ ۷۷۳: ایشه خوبان که ملک حسنت ارزانی بود 144شمارهٔ ۷۷۴: دل ز فریب گلرخان بی تو شکیب چون ک ...145شمارهٔ ۷۷۵: خط سبزی که سر از لعل تو برخواهد ک ...146شمارهٔ ۷۷۶: رخ او را دهان شکر افشانی چنین بای ...147شمارهٔ ۷۷۷: جان آفرین که جان همه عالم آفرید 148شمارهٔ ۷۷۸: آن نوجوان ز جور پشیمان نمیشود 149شمارهٔ ۷۷۹: باقد چون نیشکر آن سبز شیرین بنگری ...150شمارهٔ ۷۸۰: لعل او از خون عاشق می بکام خود کش ...151شمارهٔ ۷۸۱: چند آن می لب عاشق مخمور به بیند 152شمارهٔ ۷۸۲: خیال آن لب می جان ناتوان سوزد 153شمارهٔ ۷۸۳: آن سرو اگر از چشم من در چشم دشمن ...154شمارهٔ ۷۸۴: گذر ز حسن خوش این بت پرست پیر ندا ...155شمارهٔ ۷۸۵: دل خورد غم که چرا مرده صفت خاک شو ...156شمارهٔ ۷۸۶: گر من از درد تو مردم هرگزت دردی م ...157شمارهٔ ۷۸۷: کیست کو خاک ز بیداد تو بر سر نکند 158شمارهٔ ۷۸۸: بتر ز محنت هجر ای پسر چه خواهد بو ...159شمارهٔ ۷۸۹: شب همچو شمع آتش آهم زبانه زد 160شمارهٔ ۷۹۰: تو یار اگر نشوی بخت یار چون گردد 161شمارهٔ ۷۹۱: بیا که نرگس ساقی بشارتی دارد 162شمارهٔ ۷۹۲: دور از تو دل من به که پیغام فرستد 163شمارهٔ ۷۹۳: حسنت که ذره را مه تابنده میکند 164شمارهٔ ۷۹۴: کم همنفسی پاکدل و راست زبان بود 165شمارهٔ ۷۹۵: خم مویش که در کین من بیمار می پیچ ...166شمارهٔ ۷۹۶: کس به هجر تو یار کس نشود 167شمارهٔ ۷۹۷: خوش آنک مست شوی تا بهانه برخیزد 168شمارهٔ ۷۹۸: هرکه را از چشم تر اشکی بدامن میچک ...169شمارهٔ ۷۹۹: تا کام ماه یکشب از دیدنش برآمد 170شمارهٔ ۸۰۰: اگر آن پری بعاشق نظر از وصال دارد 171شمارهٔ ۸۰۱: به تاج عشق سر آدمی عزیز بود 172شمارهٔ ۸۰۲: یارم وداع کرد و ز آغوش میرود 173شمارهٔ ۸۰۳: کمال صنع الهی در آن جمال بود 174شمارهٔ ۸۰۴: گر میل تو جان سوزس عشاق نمی بود 175شمارهٔ ۸۰۵: ناخوش آن عمر که دور از رخ آن ماه ...176شمارهٔ ۸۰۶: شمشاد تو پروای کس از ناز ندارد 177شمارهٔ ۸۰۷: سرم فدای رهی باد کان سوار آید 178شمارهٔ ۸۰۸: عیبم مکن که عقل تو از کف زمام داد 179شمارهٔ ۸۰۹: اجل درآمد و بخت از درم نمیآید 180شمارهٔ ۸۱۰: سرشک شادی وصل از چه جانگداز آمد 181شمارهٔ ۸۱۱: از بتان دل برکنم گویم مسلمان دگر 182شمارهٔ ۸۱۲: بچه مهر و چه وفا با تو نشینم دگر 183شمارهٔ ۸۱۳: چند بود دمبدم چشم تو خونریز تر 184شمارهٔ ۸۱۴: ای بزیبایی و دلجویی ز خوبان خوبتر 185شمارهٔ ۸۱۵: ساقیا مستم لب خود از لب من دور دا ...186شمارهٔ ۸۱۶: شهسوارا، ز من سوخته خرمن مگذر 187شمارهٔ ۸۱۷: توبه کردم از می و معشوق سرمستم دگ ...188شمارهٔ ۸۱۸: پایه معراج جان خواهی ز دنیا درگذر 189شمارهٔ ۸۱۹: سوز دلم باتو گفت حرف نهانی دگر 190شمارهٔ ۸۲۰: سنبل بگشا بر گل و سروت به خرام آر 191شمارهٔ ۸۲۱: یا مکن قول بتان گوش و بما خرده مگ ...192شمارهٔ ۸۲۲: بازآمدی که شمع دل افروزیم دگر 193شمارهٔ ۸۲۳: ای بچشم جان من حسن تو شورانگیزتر 194شمارهٔ ۸۲۴: از بهر قتل عاشق دلخسته چشم یار 195شمارهٔ ۸۲۵: هزار شکر که عالم بکام ماست دگر 196شمارهٔ ۸۲۶: بیا ای باد و چون مور ضعیفم سوی جا ...197شمارهٔ ۸۲۷: مهرم چو میکشد مکش از شیوه های جور 198شمارهٔ ۸۲۸: ای ز خورشید رخت هر ساعتم سوزی دگر 199شمارهٔ ۸۲۹: ای همچو گل شکفته و از گل شکفته تر 200شمارهٔ ۸۳۰: فصل گل نوروز شد دارد جهان حالی دگ ...201شمارهٔ ۸۳۱: بسنگی دوستان را یاد میدار 202شمارهٔ ۸۳۲: کاکل شکست و شد گره کار بسته تر 203شمارهٔ ۸۳۳: پیش خورشید رخش کی ماه گردد جلوه گ ...204شمارهٔ ۸۳۴: معلم، آن گل نورا بخار و خس مگذرا 205شمارهٔ ۸۳۵: ای بی تو روزم از شب غم جانگدازتر 206شمارهٔ ۸۳۶: در دل آمد یار و گشت از دیده غمدید ...207شمارهٔ ۸۳۷: یک جرعه به خاکم فکن و خاک بجوش آر 208شمارهٔ ۸۳۸: جان رفت و دل مقید صد غم بود هنوز 209شمارهٔ ۸۳۹: ای باد مکش برقع جانان مرا باز 210شمارهٔ ۸۴۰: از تیر تو در خاک طپد مرغ هوا باز 211شمارهٔ ۸۴۱: مهی که چشم امیدم بسوی اوست هنوز 212شمارهٔ ۸۴۲: هجران گذشت و نوبت دیدن رسید باز 213شمارهٔ ۸۴۳: هرچند که چون شمع مرا سوخته یی باز 214شمارهٔ ۸۴۴: المنه لله که دگر مرغ خوش آواز 215شمارهٔ ۸۴۵: ای برق محبت که ره من زده یی باز 216شمارهٔ ۸۴۶: گرچه زارم سوختی من عاشق زارم هنوز 217شمارهٔ ۸۴۷: جان رفت و دل ز عشق پریشان بود هنو ...218شمارهٔ ۸۴۸: عیسی دم من وقت سماع طرب انگیز 219شمارهٔ ۸۴۹: گل من مگو که لب را بکسی گشاد هرگز 220شمارهٔ ۸۵۰: شکر خدا که چشم تو بر ما فتاد باز 221شمارهٔ ۸۵۱: در عین عتاب از بر ما میگذری باز 222شمارهٔ ۸۵۲: دیده بوصل آرمید دل نشود خوش هنوز 223شمارهٔ ۸۵۳: ساغر زده و شمع قد افراخته یی باز 224شمارهٔ ۸۵۴: فریاد که یار میرود باز 225شمارهٔ ۸۵۵: سوختم بهر خدا در هجر ازین بیشم مس ...226شمارهٔ ۸۵۶: سرم بریدی و مهر تو در دل است هنوز 227شمارهٔ ۸۵۷: از بیم غصه شب و خوف ملال روز 228شمارهٔ ۸۵۸: اشارت تو بجان دادنم بشارت بس 229شمارهٔ ۸۵۹: هرگز گلی نچید دل من ز باغ کس 230شمارهٔ ۸۶۰: حال من دور از آن جمال مپرس 231شمارهٔ ۸۶۱: نوازش تو قیامی ز سرو قامت بس 232شمارهٔ ۸۶۲: نظر بنرگس او کن ز خشم و ناز مپرس 233شمارهٔ ۸۶۳: تا غرق بحر خون نشوی از جفای کس 234شمارهٔ ۸۶۴: گو جام جم مباش، سفال شراب بس 235شمارهٔ ۸۶۵: گدای دل شو و فارغ ز پادشاهی باش 236شمارهٔ ۸۶۶: مستم و در جوش می بینم دل مجنون خو ...237شمارهٔ ۸۶۷: غم پریشان سازم از مستی چو زلف پرخ ...238شمارهٔ ۸۶۸: مرو از دیده چو برق و بمن زار ببخش 239شمارهٔ ۸۶۹: آن پریرو هرکه خواهد دست دل در گرد ...240شمارهٔ ۸۷۰: ای دل گه وصلش بجوار دگران باش 241شمارهٔ ۸۷۱: چون کعبه هرانکس که نشد شاد بکویش 242شمارهٔ ۸۷۲: امشب که چراغ نظری چرب زبان باش 243شمارهٔ ۸۷۳: در کوی تو تا کس قدم از ما ننهد پی ...244شمارهٔ ۸۷۴: دلا چو باز گریزان ز وصل مردم باش 245شمارهٔ ۸۷۵: گریه خواهد ریخت خون من تو خود آسو ...246شمارهٔ ۸۷۶: ما که از اول بلی گفتیم با دلدار خ ...247شمارهٔ ۸۷۷: من نه آنم که بنالم ز دل افکاری خو ...248شمارهٔ ۸۷۸: یار باید بر سر ما سایه گستر بودنش 249شمارهٔ ۸۷۹: کشته ام خار ملامت همه پیرامن خویش 250شمارهٔ ۸۸۰: بصبح وصل کشد این شب ستم خوشباش 251شمارهٔ ۸۸۱: از یار مکن ناله و لب بسته ز غم با ...252شمارهٔ ۸۸۲: چون بخیال آیدم سرو قباپوش خویش 253شمارهٔ ۸۸۳: کوی او خواهی دلا محنت کش اغیار با ...254شمارهٔ ۸۸۴: نیست عیب از لاله گر لافد به گلبرگ ...255شمارهٔ ۸۸۵: عاقبت بگذرد این تیره شب غم خوشباش 256شمارهٔ ۸۸۶: تا تو زیر پوست همچون گرگی ای پشمی ...257شمارهٔ ۸۸۷: میرم بدان تغافل و پروا نکردنش 258شمارهٔ ۸۸۸: از ضعف اگر در آینه بینم جمال خویش 259شمارهٔ ۸۸۹: مگسل ز یار و بر سر عهد نخست باش 260شمارهٔ ۸۹۰: من آب خضر جویم بهر سگان کویش 261شمارهٔ ۸۹۱: هرکو بهشت وصل او امروز باشد حاصلش 262شمارهٔ ۸۹۲: نشد از زخم تیر آهو گریزان روز نخج ...263شمارهٔ ۸۹۳: بس گل شکفت و کرد خزان نوبهار خویش 264شمارهٔ ۸۹۴: چو وقت گریه کردن رو نهم بر سوی دی ...265شمارهٔ ۸۹۵: از حسرت آن لب که نبخشد شکر خویش 266شمارهٔ ۸۹۶: تا شسته شد ز شیر لب روح پرورش 267شمارهٔ ۸۹۷: ره ز مستی بزنم باز به ویرانه خویش 268شمارهٔ ۸۹۸: کوهکن چون بر نیامد با دل خود رای ...269شمارهٔ ۸۹۹: چند سوزیم ز داغ دل بیحاصل خویش 270شمارهٔ ۹۰۰: ای اجل مهلت من ده که ببوسم دامنش 271شمارهٔ ۹۰۱: نمیخواهد که دست کس رسد بر طاق ابر ...272شمارهٔ ۹۰۲: در غمت گر جان غم پرور نباشد گو مب ...273شمارهٔ ۹۰۳: هرکه شد سویش چو سایه در قفا می اف ...274شمارهٔ ۹۰۴: نقش پای او که محراب دعا می یابمش 275شمارهٔ ۹۰۵: چون شیشه پرم از غم پیمان گسل خویش 276شمارهٔ ۹۰۶: صد تلخ دهان میگزد از غصه لب خویش 277شمارهٔ ۹۰۷: چو گفتم از کف من زلف را به تاب مک ...278شمارهٔ ۹۰۸: عیش اگر خواهی سگ خوبان مردم زاده ...279شمارهٔ ۹۰۹: خسته یی کان عنبرین مو بگذرد زود ا ...280شمارهٔ ۹۱۰: نبود کسی که نبود بلب تو اشتیاقش 281شمارهٔ ۹۱۱: چون در کعبه به تقلید گرفتار مباش 282شمارهٔ ۹۱۲: خوش آن ساعت که آن ساقی نشاننم پیش ...283شمارهٔ ۹۱۳: گر فراغت طلبی همنفس رندان باش 284شمارهٔ ۹۱۴: روشنی بخش دلم شد تن غم پرور خویش 285شمارهٔ ۹۱۵: بر مست خود به پیری و عمر تبه ببخش 286شمارهٔ ۹۱۶: گر تشنه آب خضری از سر اخلاص 287شمارهٔ ۹۱۷: عاشق دم کشتن ز جان آسان برآید همچ ...288شمارهٔ ۹۱۸: ز بهر کلبه عاشق دلا مجوی چراغ 289شمارهٔ ۹۱۹: چند فتد به کشتنم زلف تو ماه برطرف 290شمارهٔ ۹۲۰: مجنون منم گریخته عمری ز بند عشق 291شمارهٔ ۹۲۱: ماییم همچو مجنون استاد مذهب عشق 292شمارهٔ ۹۲۲: یار مستغنی و ما مستغرق دریای عشق 293شمارهٔ ۹۲۳: با حسن دوست دل نشکیبد ز داغ عشق 294شمارهٔ ۹۲۴: ز بسکه سینه خراش است زخم خار فراق 295شمارهٔ ۹۲۵: عیبم مکن اگر (که) من هستم (خراب) ...296شمارهٔ ۹۲۶: من چون خم صافی دلم گر غرقه ام در ...297شمارهٔ ۹۲۷: میزدی تیری به غیر و بر جگر خوردم ...298شمارهٔ ۹۲۸: گر سنگ زدی بر من و آسوده دل تنگ 299شمارهٔ ۹۲۹: با سینه نالان ز نی و چنگ چه حاصل 300شمارهٔ ۹۳۰: پرتوی گر افکنی در چشم از شمع جمال 301شمارهٔ ۹۳۱: صد بار اگر از جور توام خون رود از ...302شمارهٔ ۹۳۲: هر چند من سگ توام ای مشگبو غزال 303شمارهٔ ۹۳۳: چون لاله از داغ درون دارم دهان بر ...304شمارهٔ ۹۳۴: عاشق که برفروخت چراغت ز داغ دل 305شمارهٔ ۹۳۵: بزخم تیر تو جان رفت و خاک تن شد گ ...306شمارهٔ ۹۳۶: ز خشم و ناز تو صد شوق شد فزون در ...307شمارهٔ ۹۳۷: ما تا حدیث سبز خطان گوش کرده ایم 308شمارهٔ ۹۳۸: عاشق منم که با چو تو خونخواره یی ...309شمارهٔ ۹۳۹: چندان ز خلق درد ترا گوش میکنیم 310شمارهٔ ۹۴۰: ما شیشه ناموس به میخانه شکستیم 311شمارهٔ ۹۴۱: درعشق گنهکارم اگر خاک نگردم 312شمارهٔ ۹۴۲: چون مرغ نیم بسمل چندانکه می طپیدم 313شمارهٔ ۹۴۳: سجده بردم بدرش دوش چو تنها گشتم 314شمارهٔ ۹۴۴: گر صدهزار کاسه خون نوش میکنم 315شمارهٔ ۹۴۵: ما فیض دل و فیض الهی همه داریم 316شمارهٔ ۹۴۶: ما تحمل بر جفاهای تو ای گل میکنیم 317شمارهٔ ۹۴۷: ز سنگ دل شکنان دل حزین چرا داریم 318شمارهٔ ۹۴۸: با هرگل نورسته که برخاست نشستیم 319شمارهٔ ۹۴۹: غرق خونم که ازین بحر کناری گیرم 320شمارهٔ ۹۵۰: ما از ازل بعشق تو دیوانه زاده ایم 321شمارهٔ ۹۵۱: عالمی گر خون خورند از عشق ماهم می ...322شمارهٔ ۹۵۲: من از محرومی خود یا زرشک محرمان س ...323شمارهٔ ۹۵۳: اگر تو جان طلبی جان در آستین دارم 324شمارهٔ ۹۵۴: داند دل تو راز من وزان تو من هم 325شمارهٔ ۹۵۵: رفتیم برون زین چمن و هیچ نگفتیم 326شمارهٔ ۹۵۶: ساقی کریم و یار خطاپوش و شاه هم 327شمارهٔ ۹۵۷: دیوانه عشق توام مجنون مادرزاد هم 328شمارهٔ ۹۵۸: در صحبت کس جام فراغی نکشیدیم 329شمارهٔ ۹۵۹: از داغ می اگرچه در آتش چو لاله ام 330شمارهٔ ۹۶۰: خوش آنکه مست بروی تو دیده باز کنم 331شمارهٔ ۹۶۱: برتافت رخ چو آینه آنماه چون کنم 332شمارهٔ ۹۶۲: نوروزی ازین ما بفراغی ننشستیم 333شمارهٔ ۹۶۳: من خسته ایفلک کی دمی از تو شا گشت ...334شمارهٔ ۹۶۴: آنچنانم ز فراقت که ندانم چکنم 335شمارهٔ ۹۶۵: چون سایه گذر زان مه رخساره نداریم 336شمارهٔ ۹۶۶: از بسکه شدم جامه دران نعره زنان ه ...337شمارهٔ ۹۶۷: ماییم که در دیر خرابات مقیمیم 338شمارهٔ ۹۶۸: من سوخته خال و خط سیمبرانم 339شمارهٔ ۹۶۹: نه چنان بگرد کویت من ناصبور گردم 340شمارهٔ ۹۷۰: تاچند وصل روی تو ایمه طلب کنیم 341شمارهٔ ۹۷۱: چه شود گرت زمانی من دلفکار بینم 342شمارهٔ ۹۷۲: شبها چو سگان در طلبت در بدر افتم 343شمارهٔ ۹۷۳: چون لاله جگر چاک شدم غرقه بخون هم 344شمارهٔ ۹۷۴: آنم که دل بعالم پرغم نمیدهم 345شمارهٔ ۹۷۵: تو شوخ نوجوانی من پیر ناتوانم 346شمارهٔ ۹۷۶: گنجی چو تو در سینه بکونین چکارم؟347شمارهٔ ۹۷۷: تو با فراغ خود امروز شاد و فردا ه ...348شمارهٔ ۹۷۸: ز بسکه رخنه ز تیر تو در درون دارم 349شمارهٔ ۹۷۹: کنون که جامه چو من میدری که سر مس ...350شمارهٔ ۹۸۰: نیستم طاقت که آه داد خواهی بشنوم 351شمارهٔ ۹۸۱: دی در رهش چو دیدم بس شرمناک گشتم 352شمارهٔ ۹۸۲: می ده که بی غبار غمی از جهان روم 353شمارهٔ ۹۸۳: یاد من کردی من از بخت این زیادت ی ...354شمارهٔ ۹۸۴: تا کی از گریه گره بر لب فریاد زنم 355شمارهٔ ۹۸۵: چندان بر آستان خرابات سر نهم 356شمارهٔ ۹۸۶: هر چند که خود دل ببلای تو سپردم 357شمارهٔ ۹۸۷: خوش آنکه تو بازآیی و من پای تو بو ...358شمارهٔ ۹۸۸: چند نالم ز غم و شهر پر آوازه کنم 359شمارهٔ ۹۸۹: من که از دور ترا بینم و مدهوش شوم 360شمارهٔ ۹۹۰: تا کی بغیر گویی من چشم و گوش باشم 361شمارهٔ ۹۹۱: دل کباب از لعل او چون از دلش بیرو ...362شمارهٔ ۹۹۲: من لاف تقوی تا بکی در خرمن طاعت ز ...363شمارهٔ ۹۹۳: دور از درت به تیغ نه از بهر جان ش ...364شمارهٔ ۹۹۴: تو در آتش ز تب چو نشمع و من دور ا ...365شمارهٔ ۹۹۵: عمریست که من خاک ره درد کشانم 366شمارهٔ ۹۹۶: عمریکه بیرخت من درمانده بوده ام 367شمارهٔ ۹۹۷: خوش آنکه پیش تو دور از دیار خود گ ...368شمارهٔ ۹۹۸: دل با تو بگفتار و زبان با دگرانم 369شمارهٔ ۹۹۹: بیک نظر که بر آن مه شب وصال کنم 370شمارهٔ ۱۰۰۰: ناچار اگر دمی ز سر کوی او روم 371شمارهٔ ۱۰۰۱: در سجود آستانت از سفر باز آمدیم 372شمارهٔ ۱۰۰۲: سنگ جفا بقصد دل زار خسته ام 373شمارهٔ ۱۰۰۳: با کس سخن مگو که من از غیرت آتشم 374شمارهٔ ۱۰۰۴: هر چند از وصالت ای آفتاب دورم 375شمارهٔ ۱۰۰۵: ای جگر از تو پر نمک دیده شور بخت ...376شمارهٔ ۱۰۰۶: ظن مبر کز دود دل پیشت شکایت میکن ...377شمارهٔ ۱۰۰۷: نه تاب وصل و نه صبرم کز و کناره ...378شمارهٔ ۱۰۰۸: منم آنکه مست و بیخود ز غم تو لال ...379شمارهٔ ۱۰۰۹: پیش تو غم دل که نهان بود نگفتیم 380شمارهٔ ۱۰۱۰: تو عیش کن بفراغت که من سپند توام 381شمارهٔ ۱۰۱۱: سایه صفت ز ماه خود میل وصال میکن ...382شمارهٔ ۱۰۱۲: سوختم چندانکه سر زد شعله از پیرا ...383شمارهٔ ۱۰۱۳: سگ توام من و عمری بغم اسیر شدم 384شمارهٔ ۱۰۱۴: ز در مران اگر آلوده و هوسناکیم 385شمارهٔ ۱۰۱۵: حسرت فرو خورم چه به رویت نظر کنم 386شمارهٔ ۱۰۱۶: هرگز از بخت نیامد قدحی در دستم 387شمارهٔ ۱۰۱۷: پیرم چو چنگ با قد پرخم شکسته ام 388شمارهٔ ۱۰۱۸: ایگل که بوصل تو رسیدن نتوانم 389شمارهٔ ۱۰۱۹: عمریست کز عشق بتان این شور و مست ...390شمارهٔ ۱۰۲۰: چو ماه نوجمال عالم افروزش که می ...391شمارهٔ ۱۰۲۱: سوختم از نوش وصلت کارزو میداشتم 392شمارهٔ ۱۰۲۲: از برون چون مگس آلوده بشهد هوسیم 393شمارهٔ ۱۰۲۳: سرو من، چون سخن از لعل چو قندت گ ...394شمارهٔ ۱۰۲۴: بصبر اگرچه بسی روزها بسر کردم 395شمارهٔ ۱۰۲۵: کاش آنزمان که سوخته میشد ستاره ا ...396شمارهٔ ۱۰۲۶: پیش تو ایطبیب جان بسکه ز خویش می ...397شمارهٔ ۱۰۲۷: غیرت عشق کی هلد، کز ستم تو دم زن ...398شمارهٔ ۱۰۲۸: چند از هوس آن لب چون قند بسوزم 399شمارهٔ ۱۰۲۹: سخن نگفته بهم جنگ و ماجرا داریم 400شمارهٔ ۱۰۳۰: تا کی خمار محنت آن سیمبر کشم 401شمارهٔ ۱۰۳۱: منعت از همنفسان چند بصد پند کنم 402شمارهٔ ۱۰۳۲: با چون تو شوخی سرو قد عاشق کش و ...403شمارهٔ ۱۰۳۳: ز بسکه خار ملامت کشیده دامانم 404شمارهٔ ۱۰۳۴: هست کحل بصر از خاک ره او هوسم 405شمارهٔ ۱۰۳۵: جان نذر کرده ام که بپایت فدا کنم 406شمارهٔ ۱۰۳۶: دل از آرزو چه خون شد بدعا چه کام ...407شمارهٔ ۱۰۳۷: چو بینم هر دمت با غیر از غیرت خر ...408شمارهٔ ۱۰۳۸: دش از داغت زمانی در غم دل بوده ا ...409شمارهٔ ۱۰۳۹: طوفان کنم از اشک و رخ خاک بشویم 410شمارهٔ ۱۰۴۰: شب وعده داد مست و بره دیده دوختم 411شمارهٔ ۱۰۴۱: شدم بازیچه طفلان که در هرجا که ب ...412شمارهٔ ۱۰۴۲: روز آخر کز جهان با دیده گریان رو ...413شمارهٔ ۱۰۴۳: من که چون لاله ز داغ تو بر افروخ ...414شمارهٔ ۱۰۴۴: ندارم چاره یی جانا که با لعلت در ...415شمارهٔ ۱۰۴۵: اسیر در دم و یک همنفس نمی بینم 416شمارهٔ ۱۰۴۶: آنعید مشتاقان که من قربان او صد ...417شمارهٔ ۱۰۴۷: از جور چه دل ملول دارم 418شمارهٔ ۱۰۴۸: مردیم ز غم تا بتو محبوب رسیدیم 419شمارهٔ ۱۰۴۹: گرچه در رسم ادب از دگران کم نشدی ...420شمارهٔ ۱۰۵۰: از بسکه می وصلت بیرون رود از دست ...421شمارهٔ ۱۰۵۱: دل چو کوه از حسرت لعل تو خونشد چ ...422شمارهٔ ۱۰۵۲: من کز غمت ز دیده می لاله گون خور ...423شمارهٔ ۱۰۵۳: دیوانه عشقم دهن از خنده نبندم 424شمارهٔ ۱۰۵۴: توبه کردم عمری اکنون باده صافی م ...425شمارهٔ ۱۰۵۵: شبهای هجر اگر چه دل ریش سوزدم 426شمارهٔ ۱۰۵۶: ما از صفای سینه چو آیینه همیم 427شمارهٔ ۱۰۵۷: چون چشم حسرت از تو بسرو سهی کنیم 428شمارهٔ ۱۰۵۸: گمره شدیم بسکه بره مست رفته ایم 429شمارهٔ ۱۰۵۹: کشت چون صیدم سگ یار و کشد در خاک ...430شمارهٔ ۱۰۶۰: تا بکی توبه کنیم از می و دردم شک ...431شمارهٔ ۱۰۶۱: روزه بگذشت و هوای می بیغش دارم 432شمارهٔ ۱۰۶۲: من از گلهای خون دل از آن رخساره ...433شمارهٔ ۱۰۶۳: نگویی در پیت چونعاشقان هرجا نمیگ ...434شمارهٔ ۱۰۶۴: تو در چمن چو نباشی گل و سمن چکنم 435شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث سوز دل چونشمع از آنمعنی گرا ...436شمارهٔ ۱۰۶۶: همین خرسندی ام بس گرچه دور از مح ...437شمارهٔ ۱۰۶۷: چو شمع بیتو همه آه سوزناک شدم 438شمارهٔ ۱۰۶۸: ما وصل تو با بوالهوسان دوست ندار ...439شمارهٔ ۱۰۶۹: با آنکه ز شوق نظری خواب ندارم 440شمارهٔ ۱۰۷۰: عاشق مستم و محنت زده از بار دلم 441شمارهٔ ۱۰۷۱: گرچه بی بختم و دور از رخ گلفام ت ...442شمارهٔ ۱۰۷۲: از جهان فردم همین در بند رخسار ت ...443شمارهٔ ۱۰۷۳: من آن مستم که از اطوار خود یکمو ...444شمارهٔ ۱۰۷۴: تا نیست می از خود خبرم نیست که ه ...445شمارهٔ ۱۰۷۵: ما جان ز شوق وصل تو صد باره داده ...446شمارهٔ ۱۰۷۶: مست آنم که ز دستت قدحی نوش کنم 447شمارهٔ ۱۰۷۷: ما سایه صفت سوخته وصل تو ماهیم 448شمارهٔ ۱۰۷۸: شور ستمت چند کند دور ز خویشم 449شمارهٔ ۱۰۷۹: دمی که همنفسان گرم گفتگو بینم 450شمارهٔ ۱۰۸۰: تشنه درد توام وز پی درمان نروم 451شمارهٔ ۱۰۸۱: ز اشک همچو شفق بیتو غرق خون شده ...452شمارهٔ ۱۰۸۲: غم چون تو آفتابی ز جهان پسند دار ...453شمارهٔ ۱۰۸۳: چو چاره از غم خونخواره نمییابم 454شمارهٔ ۱۰۸۴: من از اول ترا خورشید عالم سوز می ...455شمارهٔ ۱۰۸۵: می بده کز غم دنیا دمی آسوده شویم 456شمارهٔ ۱۰۸۶: تا یافته ام وصل تو در کینه خویشم 457شمارهٔ ۱۰۸۷: مه من که هرگز گزندت نه بینم 458شمارهٔ ۱۰۸۸: ز خونم سیر کی گردد که با لعلش نظ ...459شمارهٔ ۱۰۸۹: هرچند که از یار جز آزار ندیدم 460شمارهٔ ۱۰۹۰: من از صفای درون گر ز خود برون آی ...461شمارهٔ ۱۰۹۱: در چاره مرهم بدل پاره بماندم 462شمارهٔ ۱۰۹۲: من سوخته داغ درون پرور عشقم 463شمارهٔ ۱۰۹۳: ساقی بیا که دست ارادت بهم دهیم 464شمارهٔ ۱۰۹۴: از بسکه پیش روی بتان سجدها کنم 465شمارهٔ ۱۰۹۵: همدمان رفتند و من از همرهان واما ...466شمارهٔ ۱۰۹۶: در کمال است جمال تو که ما می طلب ...467شمارهٔ ۱۰۹۷: مگو که سر بگریبان نشسته غمناکم 468شمارهٔ ۱۰۹۸: گیریم که خود خار بلا اینهمه کشتی ...469شمارهٔ ۱۰۹۹: خوش آنکه همنفس یار خویشتن بودم 470شمارهٔ ۱۱۰۰: نه کس ز بهر تو یارم نه یار کس من ...471شمارهٔ ۱۱۰۱: مشنو که از تو سلسله مو در شکایتی ...472شمارهٔ ۱۱۰۲: زان مرهم دل غیر دل ریش ندیدیم 473شمارهٔ ۱۱۰۳: ما حرف ملامت همه از سینه بشستیم 474شمارهٔ ۱۱۰۴: ز رقیب او چه سازم که کند نظر بکی ...475شمارهٔ ۱۱۰۵: پیشت چو آب دیده خود خوار مانده ا ...476شمارهٔ ۱۱۰۶: ذره خاکم و در کوی تو گر گم باشم 477شمارهٔ ۱۱۰۷: چند این دل سودازده را پند بگویم 478شمارهٔ ۱۱۰۸: بپای سرو تو افتاده ایم و مدهوشیم 479شمارهٔ ۱۱۰۹: ترک خوبان گرچه از دست ملامت میکن ...480شمارهٔ ۱۱۱۰: خواهم غبار گردم از کوی او بر آیم 481شمارهٔ ۱۱۱۱: اگر تو دور کنی از درم صبور شوم 482شمارهٔ ۱۱۱۲: شرگشته ام و چاره تقدیر ندارم 483شمارهٔ ۱۱۱۳: دیده دریا چو شد از گریه چه تدبیر ...484شمارهٔ ۱۱۱۴: خوش آنکه نهی پای بسر منزل خاکم 485شمارهٔ ۱۱۱۵: چو یار رخت سفر بست من چکار کنم 486شمارهٔ ۱۱۱۶: آنکه شب روز طرب کرد ز روی چو مهم 487شمارهٔ ۱۱۱۷: بهر جا چشم بگشایم جمال یار می بی ...488شمارهٔ ۱۱۱۸: یکدم ایساقی جان می ده و مدهوش کن ...489شمارهٔ ۱۱۱۹: رخ بخون سرخ کند دیده گریان خودم 490شمارهٔ ۱۱۲۰: سگ توییم و بر آن در شکسته حال خو ...491شمارهٔ ۱۱۲۱: از جهان چون لاله داغت ایسهی قد م ...492شمارهٔ ۱۱۲۲: ایهمه آرزوی تو فکر من و خیال هم 493شمارهٔ ۱۱۲۳: من دردمند و ناتوان او سرکش و خون ...494شمارهٔ ۱۱۲۴: ما پیش تیغ سربارادت نهاده ایم 495شمارهٔ ۱۱۲۵: چند نالم ز غم و شهر پر آوازه کنم 496شمارهٔ ۱۱۲۶: بگذر ز آب خضر و دم از جام جم مزن 497شمارهٔ ۱۱۲۷: اگرچه رسم بود دل بدلستان دادن 498شمارهٔ ۱۱۲۸: ایکه دین و دلم ایثار تو خواهد بو ...499شمارهٔ ۱۱۲۹: ایکه میسوزد رخت دلها بداغ خویشتن 500شمارهٔ ۱۱۳۰: ما خود بریده ایم دل از کار خویشت ...501شمارهٔ ۱۱۳۱: شبی در آ ز در ایشمع و خانه روشن ...502شمارهٔ ۱۱۳۲: پرسشی کن ایطبیب و جان ما را شاد ...503شمارهٔ ۱۱۳۳: چند باشی با بدان یاد از نکو خواه ...504شمارهٔ ۱۱۳۴: ای روی دل افروز تو ماه همه خوبان 505شمارهٔ ۱۱۳۵: قد بین و رخ ببین و لب جانفزا ببی ...506شمارهٔ ۱۱۳۶: دو ضعیفیم من و سایه در آنراه شدن 507شمارهٔ ۱۱۳۷: چه حسن است این زهی خوبی مگر خورش ...508شمارهٔ ۱۱۳۸: میخواست شب که داغ نهد دلستان من 509شمارهٔ ۱۱۳۹: خوش است زیر سر آن خشت آستان دیدن 510شمارهٔ ۱۱۴۰: گر نه کافر بچه یی آتش دل تیز مکن 511شمارهٔ ۱۱۴۱: آن نخل قد و لعل لب چون رطبش بین 512شمارهٔ ۱۱۴۲: شبی با نامرادان باش و ترک خود مر ...513شمارهٔ ۱۱۴۳: گر شوم خاک ره و سبزه دمد از گل م ...514شمارهٔ ۱۱۴۴: گر با تو نیم دولتم ایشوخ بس است ...515شمارهٔ ۱۱۴۵: زخم پنهان بردل عاشق تو میدانی زد ...516شمارهٔ ۱۱۴۶: وه که بازار کف عنان دل برون خواه ...517شمارهٔ ۱۱۴۷: هرکه زنجیرش نهد مشکین کمندی ایچن ...518شمارهٔ ۱۱۴۸: گرچه هجر امشب ره اهل نظر خواهد ز ...519شمارهٔ ۱۱۴۹: چنان گردد خیالش چشم اشکبار من 520شمارهٔ ۱۱۵۰: ای چرخ پی مجلس او ز آب و گل من 521شمارهٔ ۱۱۵۱: نشاید با لبت غیری چو طوطی همنفس ...522شمارهٔ ۱۱۵۲: نظاره تو به هر دیده کی توان کردن 523شمارهٔ ۱۱۵۳: ای سبز پر کرشمه مشکین قبای من 524شمارهٔ ۱۱۵۴: اکنون که تنها دیدمت لطف ارنه آزا ...525شمارهٔ ۱۱۵۵: گر بوسه دهی زان لب خندان کهه دهم ...526شمارهٔ ۱۱۵۶: دارد رقیب بهر تو چشم حسد بمن 527شمارهٔ ۱۱۵۷: ای تو بروی همچو مه چشم و چراغ عا ...528شمارهٔ ۱۱۵۸: خوشا سنگ جفایت خوردن و هم در نفس ...529شمارهٔ ۱۱۵۹: تو که پیش بیغمانی چو گل از نشاط ...530شمارهٔ ۱۱۶۰: میمیرم و خار غمت از جان نمیآید ب ...531شمارهٔ ۱۱۶۱: موسم خزان ایگل در چمن گذاری کن 532شمارهٔ ۱۱۶۲: در دلم از تو گره به که گشاد از د ...533شمارهٔ ۱۱۶۳: آشفته ام از هجر و تو آشفته تر از ...534شمارهٔ ۱۱۶۴: ای سنبل زلف سیهت چین همه بر چین 535شمارهٔ ۱۱۶۵: بآرزوی تو خوشحال میتوان بودن 536شمارهٔ ۱۱۶۶: او در دل و چون باد صبا در بدرم م ...537شمارهٔ ۱۱۶۷: دل شکستند بسنگین دلیم سیمتنان 538شمارهٔ ۱۱۶۸: ساقی قدح پر از می چون سلسبیل کن 539شمارهٔ ۱۱۶۹: سگ این درم بسنگی دل من صبور میکن 540شمارهٔ ۱۱۷۰: دل که جای تست چون سازیم جای دیگر ...541شمارهٔ ۱۱۷۱: ایشوخ پر کرشمه کم التفات من 542شمارهٔ ۱۱۷۲: کام دلم از وصل بیک سجده روا کن 543شمارهٔ ۱۱۷۳: از در کعبه نه تو گفتی که شوم کشت ...544شمارهٔ ۱۱۷۴: لبز غم تو خشک شد دیده تر هم آنچن ...545شمارهٔ ۱۱۷۵: شاه حسنی یکنظر سوی گدای خود ببین 546شمارهٔ ۱۱۷۶: خواهی که عاشقانه سماعت کند خوشان 547شمارهٔ ۱۱۷۷: سخن بگو و دل از من بیک سخن بستان 548شمارهٔ ۱۱۷۸: گر با من مستی حذر از بیهده گو کن 549شمارهٔ ۱۱۷۹: بر توسن ناز آنپسر میتاخت چون برق ...550شمارهٔ ۱۱۸۰: وقت مرگ از سخنی درد مرا تسکین کن 551شمارهٔ ۱۱۸۱: در غنچه چو گل تا بکیی گوش بمن کن 552شمارهٔ ۱۱۸۲: مزاج زهر اگر کوشش کنی شیرین توان ...553شمارهٔ ۱۱۸۳: آن جوان عاجز کش و من ناتوانی این ...554شمارهٔ ۱۱۸۴: باده مینوش و بدین مشغله میگذران 555شمارهٔ ۱۱۸۵: من زار و دل غمزده هم زار تر از م ...556شمارهٔ ۱۱۸۶: ایدل به غم بساز و وصالش طلب مکن 557شمارهٔ ۱۱۸۷: سوختم چون لاله چشمی بر دل چاکم ف ...558شمارهٔ ۱۱۸۸: درد از طبیب گرچه نهفتن نمی توان 559شمارهٔ ۱۱۸۹: من اگر شکسته عهدم تو وفای خود نگ ...560شمارهٔ ۱۱۹۰: نپرسد جز وفا چیزی خدا روز جزا از ...561شمارهٔ ۱۱۹۱: به اعتقاد وفا بر کس اعتماد مکن 562شمارهٔ ۱۱۹۲: کی مدعی نهد سر در سجده نکویان 563شمارهٔ ۱۱۹۳: بیا ایعشق جانسوز آتشم در جان محز ...564شمارهٔ ۱۱۹۴: تن را بسوز و جانرا با دوست همنشی ...565شمارهٔ ۱۱۹۵: خون شد ز بخت بد جگر لخت لخت من 566شمارهٔ ۱۱۹۶: مجنون منم در عهد تو لیلی تو در د ...567شمارهٔ ۱۱۹۷: گرچه از داغ تو سوزد دل بیحاصل من 568شمارهٔ ۱۱۹۸: ز بهر جان نتوانم نظر برید از تو 569شمارهٔ ۱۱۹۹: پای سگی که دیده ام شب به در سرای ...570شمارهٔ ۱۲۰۰: تا بکی چون سگ بنالد عاشق شبگرد ا ...571شمارهٔ ۱۲۰۱: ز جور مدعی گویم که کم آیم بکوی ت ...572شمارهٔ ۱۲۰۲: هرچند که دیدم همه جور و ستم از ت ...573شمارهٔ ۱۲۰۳: ای خلق جهانی همه مست طرب از تو 574شمارهٔ ۱۲۰۴: خورشیدوار هرکه دلش سوخت داغ او 575شمارهٔ ۱۲۰۵: مرغ دلم که کشته شد از چشم مست تو 576شمارهٔ ۱۲۰۶: سایم همه شب روی خود بر خاک دور ا ...577شمارهٔ ۱۲۰۷: از بسکه نازک است چو گل طبع و خوی ...578شمارهٔ ۱۲۰۸: صیدم نکرد غنچه لبی جز بگفتگو 579شمارهٔ ۱۲۰۹: غم نیست کز زهر بلا تلخی کشد مسکی ...580شمارهٔ ۱۲۱۰: نازکتر از گل است بسی طبع و خوی ت ...581شمارهٔ ۱۲۱۱: دلش رمیده شد آهو ز چین کاکل او 582شمارهٔ ۱۲۱۲: همچو رخسار تو در عالم گلی بیخار ...583شمارهٔ ۱۲۱۳: گرچه به تیغ جفا سینه فکارم از او 584شمارهٔ ۱۲۱۴: بسوخت جان مرا اشتیاق خدمت تو 585شمارهٔ ۱۲۱۵: ای دلم چون پسته از شور نمک بریان ...586شمارهٔ ۱۲۱۶: هرگز دلم ملول نگشت از جفای او 587شمارهٔ ۱۲۱۷: از کفر و دین بری شده ام از برای ...588شمارهٔ ۱۲۱۸: بنمای آتشین رخ و مست شراب شو 589شمارهٔ ۱۲۱۹: بوفای او که گرم کشد نکنم فغان ز ...590شمارهٔ ۱۲۲۰: تو آب خضری و ما تشنه عاشقان از ت ...591شمارهٔ ۱۲۲۱: تا کی ز دهانش بود ایدل سخن تو 592شمارهٔ ۱۲۲۲: سهل است نقد دین و دل گر صرف شد د ...593شمارهٔ ۱۲۲۳: آن بزم عیش ساقی و جام شراب کو 594شمارهٔ ۱۲۲۴: بر نقش شیرین کوهکن گریید چشم زار ...595شمارهٔ ۱۲۲۵: پیش پای خود ببین شاد از غم مردم ...596شمارهٔ ۱۲۲۶: مشتی مگسانیم سپند شکر تو 597شمارهٔ ۱۲۲۷: قدر ارباب وفا نیست بخاک در تو 598شمارهٔ ۱۲۲۸: بسکه حیران گشته ام در جلوه رفتار ...599شمارهٔ ۱۲۲۹: بسکه سوزیم چو شمع از هوس محفل او 600شمارهٔ ۱۲۳۰: دل بکف میداشتم عمری نگاه از دست ...601شمارهٔ ۱۲۳۱: هر که آن گل پا نهد در دیده نمناک ...602شمارهٔ ۱۲۳۲: ای مرا داغی به دل از لعل آتش رنگ ...603شمارهٔ ۱۲۳۳: مارا همین جواب سلام است کام ازو 604شمارهٔ ۱۲۳۴: من بنده صبا که دهد عرض رای تو 605شمارهٔ ۱۲۳۵: ماییم دل و دین بسر کار تو کرده 606شمارهٔ ۱۲۳۶: زهی ز عارض تو گلرخان حجاب زده 607شمارهٔ ۱۲۳۷: مدعی در جوش و ما بیهوش از آن نو ...608شمارهٔ ۱۲۳۸: خوش حالتی است پیش تو از می خوشان ...609شمارهٔ ۱۲۳۹: خوش آنکه بودمه من زباده مست شده 610شمارهٔ ۱۲۴۰: چون شمع دل از داغ تو افروختنش به 611شمارهٔ ۱۲۴۱: اگر چه عشق نکویان جراحتست همه 612شمارهٔ ۱۲۴۲: تو ببزم عیش و نبود ره من در آن م ...613شمارهٔ ۱۲۴۳: خبرم شدست کانمه هوس شراب کرده 614شمارهٔ ۱۲۴۴: رسید مست من از می برخ گل افکنده 615شمارهٔ ۱۲۴۵: ای مصور ز کف این تخته تعلیم بنه 616شمارهٔ ۱۲۴۶: تنم که غرقه بخون اشک لاله گون کر ...617شمارهٔ ۱۲۴۷: آتش آهم نهال وادی ایمن شده 618شمارهٔ ۱۲۴۸: گهی که زلف بر آن روی مهوش افتاده 619شمارهٔ ۱۲۴۹: کی دل بیدردی از داغ گزندی سوخته 620شمارهٔ ۱۲۵۰: نه دیده مثل تو دیده نه کس نشان د ...621شمارهٔ ۱۲۵۱: ساقیا، باده بدین مست دل افتاده م ...622شمارهٔ ۱۲۵۲: جدایی از درت جانا بزهر آلوده تیر ...623شمارهٔ ۱۲۵۳: سرو من بنمای قد و خجلت شمشاد ده 624شمارهٔ ۱۲۵۴: تا ساقی گلهذار رفته 625شمارهٔ ۱۲۵۵: زلف سیه شانه کن جام مدامی بده 626شمارهٔ ۱۲۵۶: ساقیا می بقدح ریز و ببد مست مده 627شمارهٔ ۱۲۵۷: نوح اگر طوفان او افسانه مردم شده 628شمارهٔ ۱۲۵۸: ای با سگت فرشته دم از بندگی زده 629شمارهٔ ۱۲۵۹: بیا و ساقی جان شو به تشنه آبی ده 630شمارهٔ ۱۲۶۰: بیمارم و لب تشنه و از قافله ماند ...631شمارهٔ ۱۲۶۱: مرغ غافل چه دل آسوده بنظاره شده 632شمارهٔ ۱۲۶۲: بد فرصتت چرخ فلک تن فرو مده 633شمارهٔ ۱۲۶۳: در حسرت تو مردن ما از حیات به 634شمارهٔ ۱۲۶۴: پیش تو هر که هست چو صورت خموش به 635شمارهٔ ۱۲۶۵: از خواب جامه چاک و پریشان برآمده 636شمارهٔ ۱۲۶۶: ای ز ملاحت آتشی بر جگر ملک زده 637شمارهٔ ۱۲۶۷: روی نیاز بر ره آنسرو ناز به 638شمارهٔ ۱۲۶۸: دود چراغ خوردنم کرد چو لاله دل س ...639شمارهٔ ۱۲۶۹: دامی نهاده آنمه از زلف تاب داده 640شمارهٔ ۱۲۷۰: خطت که لب لعل شکر خای گرفته 641شمارهٔ ۱۲۷۱: بیا و درد هجران را دوا ده 642شمارهٔ ۱۲۷۲: آدم و گندم، من و خال لب جانانه ی ...643شمارهٔ ۱۲۷۳: عالم چو آفتاب پر از نور کرده یی 644شمارهٔ ۱۲۷۴: من کیم خسته دلی حال دگرگون شده ی ...645شمارهٔ ۱۲۷۵: در چمن با کف رنگین قدح ای گل زده ...646شمارهٔ ۱۲۷۶: هان ای خضر که آب بقانوش کرده یی 647شمارهٔ ۱۲۷۷: در وقت گل چو غنچه چرا دل فسرده ی ...648شمارهٔ ۱۲۷۸: عالمی را تو بشوخی دل و جان سوخته ...649شمارهٔ ۱۲۷۹: نیست از همت خود با دو جهانم کاری 650شمارهٔ ۱۲۸۰: چو بپای خم نهم سر نبری گمان مستی 651شمارهٔ ۱۲۸۱: بقدر درد اگرم قوت سخن بودی 652شمارهٔ ۱۲۸۲: بخلق درد تو بیهوده گفتم تا کی 653شمارهٔ ۱۲۸۳: چو ساقی گر بجامم دست بودی 654شمارهٔ ۱۲۸۴: چو طوطیان تو سخن بی نظیر میگویی 655شمارهٔ ۱۲۸۵: دی بسکه چو گل در نظر افروخته بود ...656شمارهٔ ۱۲۸۶: رفتی و کنار از من دیوانه گرفتی 657شمارهٔ ۱۲۸۷: با دیگران بعشوه سخن هر نفس کنی 658شمارهٔ ۱۲۸۸: کعبه عاشق من کاش شکیبا بودی 659شمارهٔ ۱۲۸۹: خواهم شبی گوش رضا بر حال زار من ...660شمارهٔ ۱۲۹۰: با دل چه چاره سازم کز آرزوی رویی 661شمارهٔ ۱۲۹۱: این چه رفتارست کایشمشاد قامت میک ...662شمارهٔ ۱۲۹۲: تا کی ای رشگ پری عالمی از غم بکش ...663شمارهٔ ۱۲۹۳: شب سگت دل خواست از عاشق چه بودی ...664شمارهٔ ۱۲۹۴: چون بود روز جزایی مکن آزار کسی 665شمارهٔ ۱۲۹۵: چه جور بود که باز ایفلک بمن کردی 666شمارهٔ ۱۲۹۶: تا چند ز من گوشه ابروی بتابی 667شمارهٔ ۱۲۹۷: تا دست بر اسباب سلامت نفشانی 668شمارهٔ ۱۲۹۸: آن دم که دل ربودی در قصد دین نبو ...669شمارهٔ ۱۲۹۹: از غمزه گه عتاب و گهی خنده میکنی 670شمارهٔ ۱۳۰۰: وقت آن شد که نظر درمن درمانده کن ...671شمارهٔ ۱۳۰۱: دی شامگه کز پیش من مرکب بتندی تا ...672شمارهٔ ۱۳۰۲: به نظاره جوانان که کسی نیافت سیر ...673شمارهٔ ۱۳۰۳: چند سازم که شوم خاک و تو بر من گ ...674شمارهٔ ۱۳۰۴: ای اشک جگر سوز که در چشم پر آیی 675شمارهٔ ۱۳۰۵: منعت نکنم گر ببد اندیش نشینی 676شمارهٔ ۱۳۰۶: با قبای آل چون برقی بمیدان تاختی 677شمارهٔ ۱۳۰۷: خنده یی کردی چو گل مارا چو بلبل ...678شمارهٔ ۱۳۰۸: ایشوخ مرا اینهمه دلتنگ چه داری 679شمارهٔ ۱۳۰۹: بخدا که بزم ما را ز غم تو شامگاه ...680شمارهٔ ۱۳۱۰: بصد کرشمه مهرم شکار خود کردی 681شمارهٔ ۱۳۱۱: بوعده بوسی ام از عشوه سازیی دادی 682شمارهٔ ۱۳۱۲: اول ز عاشقان بوفا یاد میکنی 683شمارهٔ ۱۳۱۳: هرکه یکساعت طبیب جان بیمارش تویی 684شمارهٔ ۱۳۱۴: از من خبر ای پسر نداری 685شمارهٔ ۱۳۱۵: گر کشد خاطر حزین باری 686شمارهٔ ۱۳۱۶: از آن بجور دل مبتلای من داری 687شمارهٔ ۱۳۱۷: مرید ما شو ایشیخ اگر باما دمی با ...688شمارهٔ ۱۳۱۸: چند از بتان فریفته آب و گل شوی 689شمارهٔ ۱۳۱۹: دمی گر صورت شیرین سخن با کوهکن گ ...690شمارهٔ ۱۳۲۰: از رشگ رخت گر دل گل درد نکردی 691شمارهٔ ۱۳۲۱: گلی است عارض ساقی بنازکی کز وی 692شمارهٔ ۱۳۲۲: ایکه بر بالین طبیب جان بیمار منی 693شمارهٔ ۱۳۲۳: دل شکست آن مه مرا در آرزوی ناوکی 694شمارهٔ ۱۳۲۴: ای یوسف عزیز چه از ما نهان شوی 695شمارهٔ ۱۳۲۵: ما بنده حسنیم و گرفتار نگاهی 696شمارهٔ ۱۳۲۶: بچنین جمال خوبی که تو گلعذار دار ...697شمارهٔ ۱۳۲۷: کی دل سبک باشک جگرگون کند کسی 698شمارهٔ ۱۳۲۸: در کوره غم تا نخورم سوزش و تابی 699شمارهٔ ۱۳۲۹: کاشکی ز اول بمن این کینه داری دا ...700شمارهٔ ۱۳۳۰: عاشق بیخانمان گر اختیاری داشتی 701شمارهٔ ۱۳۳۱: بسکه دل در سینه من سوخت داغ دلبر ...702شمارهٔ ۱۳۳۲: دگرم ز چشم گریان بهزار دلستانی 703شمارهٔ ۱۳۳۳: خواهم شبی بیایی و مهمان من شوی 704شمارهٔ ۱۳۳۴: مارا کشی و زنده جاوید میکنی 705شمارهٔ ۱۳۳۵: من لایق آن نیستم تا یار همرازم ک ...706شمارهٔ ۱۳۳۶: میان خلق میخواهم که توسن بر سرم ...707شمارهٔ ۱۳۳۷: ایعاشق بی دیده که در عیب منستی 708شمارهٔ ۱۳۳۸: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 709شمارهٔ ۱۳۳۹: ایکه بر عاشق نگاه از لطف و احسان ...710شمارهٔ ۱۳۴۰: غیرتم در دیده ها چون باد اگر ره ...711شمارهٔ ۱۳۴۱: کعبه گر میطلبی سعی کن آرام مجوی 712شمارهٔ ۱۳۴۲: نظر ز آن نوغزال ایدل به بیداری ت ...713شمارهٔ ۱۳۴۳: ز هستی تا نشان داری نشان تیر غم ...714شمارهٔ ۱۳۴۴: گر چو شمعم بکشی زنده بیک خنده کن ...715شمارهٔ ۱۳۴۵: گیرم دل من از غم دیوانه زیست بار ...716شمارهٔ ۱۳۴۶: بردی دلم اگرچه ندارم شکایتی 717شمارهٔ ۱۳۴۷: خوشیم با ستم و محنتی که میخواهی 718شمارهٔ ۱۳۴۸: تو مرا اگر نبخشی من و کنج نامراد ...719شمارهٔ ۱۳۴۹: ایکه بقتل عاشقان مست و خراب میرو ...720شمارهٔ ۱۳۵۰: صوفی اگر حریف ما بهر شراب میشوی 721شمارهٔ ۱۳۵۱: گر بغم شادی ز عشقش شادمانیها کنی 722شمارهٔ ۱۳۵۲: ای بلعل شکرین چشمه حیوان کسی 723شمارهٔ ۱۳۵۳: کاشکی فرق سرم فرش سرایت بودی 724شمارهٔ ۱۳۵۴: با همهلطف و با منت اینهمه ناز و ...725شمارهٔ ۱۳۵۵: ای ز جان شیرین تر و زیباتر از حو ...726شمارهٔ ۱۳۵۶: می خور که در سرای جهان نیست محکم ...727شمارهٔ ۱۳۵۷: گر بود یوسفش گرانجانی 728شمارهٔ ۱۳۵۸: از خون دیدها شد کوی تو لاله زاری 729شمارهٔ ۱۳۵۹: ای آب حیوان کاتشم از لعل نوشین م ...730شمارهٔ ۱۳۶۰: باز دل میبردم عشوه سرو نازی 731شمارهٔ ۱۳۶۱: ایسرو اگر این سوخته را دست بدادی 732شمارهٔ ۱۳۶۲: دلا، با شمع خویشت در نگیرد گریه ...733شمارهٔ ۱۳۶۳: مستی و غم از طعن بداندیش نداری 734شمارهٔ ۱۳۶۴: نظری فکن که دارم تن زار و روی زر ...735شمارهٔ ۱۳۶۵: صوفی تو نیی صافی از عشق چه میلاف ...736شمارهٔ ۱۳۶۶: ایگل که غم عاشق مدهوش نداری 737شمارهٔ ۱۳۶۷: رفتی و چراغ ستم افروخته کردی 738شمارهٔ ۱۳۶۸: گر درد من سر از دل فرهاد بر زدی 739شمارهٔ ۱۳۶۹: دولت اگر مدد کند گلبن باغ من شوی 740شمارهٔ ۱۳۷۰: از جهان این بس که نانی خشک و آبی ...741شمارهٔ ۱۳۷۱: دشنام تلخ کز لب چون شکرم دهی 742شمارهٔ ۱۳۷۲: تو گر بخاک شهیدان گذار باز آری 743شمارهٔ ۱۳۷۳: ایکه در آیینه بینی روی و ناز افز ...744شمارهٔ ۱۳۷۴: سوختم چند چو برق آیی و چون باد ر ...745شمارهٔ ۱۳۷۵: سوخت دل از ناله ام چند خروشد کسی 746شمارهٔ ۱۳۷۶: پیش سگت چو اشک من لافد ز مردم زا ...747شمارهٔ ۱۳۷۷: سوختم شمع صفت تا شدم آتش نفسی 748شمارهٔ ۱۳۷۸: گشاد خنده زنان چشم برمن آفت جانی 749شمارهٔ ۱۳۷۹: چه سر پیش آری و با خود مرا همراز ...750شمارهٔ ۱۳۸۰: همه جانی از لطافت همه عمر و زندگ ...751شمارهٔ ۱۳۸۱: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 752شمارهٔ ۱۳۸۲: گر به بتخانه درآیی و موافق باشی 753شمارهٔ ۱۳۸۳: بیا که میکشدم درد ارزومندی 754شمارهٔ ۱۳۸۴: چو به تیغ کین ز خشمم بسر رکاب آی ...755شمارهٔ ۱۳۸۵: خورشید صفت با همه کس مهر نمایی 756شمارهٔ ۱۳۸۶: بناوکی که مرا رخنه در درون کردی 757شمارهٔ ۱۳۸۷: باشد ایدل همدمان دوست یار خود کن ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ