به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اهلی شیرازی

اهلی شیرازیغزل هاشمارهٔ ۶۱۸: جان به فکر جهان نمی ارزد

1730عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

جان به فکر جهان نمی ارزد
این جهان هم به آن نمی ارزد
بر زمین یکزمان چو دلتنگی
به زمین و زمان نمی ارزد
سود عالم زیان عاقبت است
هیچ سود این زیان نمی ارزد
صحبت باغ اگرچه روح افزاست
منت باغبان نمی ارزد
پیش ما عاشقان نا پروا
زندگی رایگان نمی ارزد
ذوق مستی و می پرستی هم
طعنه ناکسان نمی ارزد
اهلی از کس مخواه مرهم دل
که به زخم زبان نمی ارزد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۱۷: گرچه با روی نکو خوی نکو می باید 2شمارهٔ ۶۱۸: جان به فکر جهان نمی ارزد 3شمارهٔ ۶۱۹: از تماشای تو کس منع دل ما نکند 4شمارهٔ ۶۲۰: گر صد هزار رنج و تعب باغبان برد 5شمارهٔ ۶۲۱: بی تو چو شمع کرده ام گریه و خنده ...6شمارهٔ ۶۲۲: جام وصلت بکف کج نظران نتوان دید 7شمارهٔ ۶۲۳: جز در حرم کوی تو دل خانه نگیرد 8شمارهٔ ۶۲۴: دو دیده در ره آن مه که کی سواره د ...9شمارهٔ ۶۲۵: مستی و گر فرشته ز لعل تو بو برد 10شمارهٔ ۶۲۶: حدیث ما و تو هر بوالهوس نمیداند 11شمارهٔ ۶۲۷: هر کس که طاق ابروی او سجده گه کند 12شمارهٔ ۶۲۸: حسن کس از دلم آن شکل و شمایل نبرد 13شمارهٔ ۶۲۹: بر شمع فلک حسنت آن لحظه که ناز آر ...14شمارهٔ ۶۳۰: گرچه اشک من خبر از بیگناهی میدهد 15شمارهٔ ۶۳۱: در ره دوست که باشد؟ که جفایی نکشد 16شمارهٔ ۶۳۲: مرا دردی است کز درمان کس تسکین نخ ...17شمارهٔ ۶۳۳: گر کشد گاهی عنان از ناز و میل ما ...18شمارهٔ ۶۳۴: به هر ناجنس چون طوطی دل ما کی سخن ...19شمارهٔ ۶۳۵: لبت از روزه چرا خشک چو عناب شود 20شمارهٔ ۶۳۶: با من رقیب دون کسی از همدمی نشد 21شمارهٔ ۶۳۷: ای شاه حسن آنکه ترا تخت و تاج داد 22شمارهٔ ۶۳۸: چون غنچه بیدل تنگیی کسرا لبی خندا ...23شمارهٔ ۶۳۹: گر درد خسته یی را درمان دهی چه با ...24شمارهٔ ۶۴۰: در کوی بتان جز بفقیری نتوان بود 25شمارهٔ ۶۴۱: ز تاب آتش غم سینه چاک خواهم شد 26شمارهٔ ۶۴۲: نسیم باد بهارم بهوش می آرد 27شمارهٔ ۶۴۳: رقیب از رشک من هر لحظه در خارها د ...28شمارهٔ ۶۴۴: سایه کی بر خاک من آن سر و چالاک ا ...29شمارهٔ ۶۴۵: من که بیهوشم از او مست شرابم میکن ...30شمارهٔ ۶۴۶: من مجنون نمی یابم کسی محرم به حال ...31شمارهٔ ۶۴۷: گرچه بر ما روزگار تیره مشکل می رو ...32شمارهٔ ۶۴۸: در خواب گنج وصلت جان خراب ببیند 33شمارهٔ ۶۴۹: تا عشق از آن ما شد بخت از جهان بر ...34شمارهٔ ۶۵۰: صید دست آموزم و قدرم نمیدانی چه س ...35شمارهٔ ۶۵۱: غم و فرح بمن می پرست میگذرد 36شمارهٔ ۶۵۲: کس از فراغ تو عیش و فراغ را چکند 37شمارهٔ ۶۵۳: نیشکر قامت من آنکه دل من دارد 38شمارهٔ ۶۵۴: گویند که با غیری وین گرچه یقین با ...39شمارهٔ ۶۵۵: مرا صد خار از آن نوگل اگر در دل د ...40شمارهٔ ۶۵۶: با همه شاد و ملول از من بیچاره شو ...41شمارهٔ ۶۵۷: هر که مفلس گشت رسوای خلایق میشود 42شمارهٔ ۶۵۸: اگر از غم تو صد جان به یکی نفس بر ...43شمارهٔ ۶۵۹: یک بوسه هرگزم لب سیمین بری نداد 44شمارهٔ ۶۶۰: دوستان چون میرم آن خشت درم بالین ...45شمارهٔ ۶۶۱: لعلت به تلخ گویی دل در خروش آرد 46شمارهٔ ۶۶۲: دلم بریان و تن سوزان و آهم آتشین ...47شمارهٔ ۶۶۳: گرنه ابرو ترش آن غمزه خونریز کند 48شمارهٔ ۶۶۴: گهی که بر منت از مرحمت نظر باشد 49شمارهٔ ۶۶۵: مرا از دوریت تا کی صبوری کار خواه ...50شمارهٔ ۶۶۶: گر دلت آینه صورت مقصود بود 51شمارهٔ ۶۶۷: سوار من که سرخصم خاک راهت باد 52شمارهٔ ۶۶۸: دیده گر جای تو ای چشمه خورشید شود 53شمارهٔ ۶۶۹: از آن در دیده یعقوبش غم یوسف غبار ...54شمارهٔ ۶۷۰: به پیری چو نجوانان تا کیم دل مست ...55شمارهٔ ۶۷۱: چون مرغ بسملم خبر ار ترک سر نشد 56شمارهٔ ۶۷۲: شمع من همنفست گر دگری خواهد بود 57شمارهٔ ۶۷۳: بسکه عاشق چشم تر بر نامه اش ناخوا ...58شمارهٔ ۶۷۴: شوخی که می نخورده دل خلق خون کند 59شمارهٔ ۶۷۵: هر کس که بدان سرو قباپوش نشیند 60شمارهٔ ۶۷۶: ذوق دیدار تو در جان بلاکش باشد 61شمارهٔ ۶۷۷: چو آتشپاره از در درآمد خانه گلشن ...62شمارهٔ ۶۷۸: اگر چه مستی می صد عذاب میآرد 63شمارهٔ ۶۷۹: آن سبز چو رنگش ز می ناب برآید 64شمارهٔ ۶۸۰: دفع غم دور از تو میل باده ام چون ...65شمارهٔ ۶۸۱: میرود از برم دگر، تا ببر که میرود ...66شمارهٔ ۶۸۲: نسیم گل دگران را دماغ تازه کند 67شمارهٔ ۶۸۳: گل بیاد عارضت دل را گشادی میدهد 68شمارهٔ ۶۸۴: دنیا همه هیچ است و وفا هیچ ندارد 69شمارهٔ ۶۸۵: زبسکه روزم از آن مه ملال می خیزد 70شمارهٔ ۶۸۶: گر آه کشم آن سگ کویم بسر آید 71شمارهٔ ۶۸۷: از خاک رهم عشق بر افلاک برآرد 72شمارهٔ ۶۸۸: آگه از شمع رخش هم عاشقی چون من شو ...73شمارهٔ ۶۸۹: مرا که گبر و مسلمان نظر پرست شناس ...74شمارهٔ ۶۹۰: سحر چو آه من می پرست میخیزد 75شمارهٔ ۶۹۱: سرا پای تنم هر دم ز موج دیده تر گ ...76شمارهٔ ۶۹۲: چو بهر قتل غیر آن مه به تیغ آبگون ...77شمارهٔ ۶۹۳: صبا چو جعد سر زلف یار من بگشود 78شمارهٔ ۶۹۴: رشک رقیب تا کیم ای بیوفا کشد 79شمارهٔ ۶۹۵: هرچند بیخم میکنی، وصلت گرم خرم کن ...80شمارهٔ ۶۹۶: دیده هر که از هوس سوی تو سیمتن بو ...81شمارهٔ ۶۹۷: چشم صاحبدل نظر چون بر رخ گل میکند 82شمارهٔ ۶۹۸: کسی از خار خار جان مجنون کی خبر د ...83شمارهٔ ۶۹۹: چه عیب ار خون بگریم چون مرا رندی ...84شمارهٔ ۷۰۰: ناقه لیلی که سر در کوه و هامون می ...85شمارهٔ ۷۰۱: خاک ره خواست سرم یار و چنان خواهد ...86شمارهٔ ۷۰۲: بذات حق که مرا تا وجود خواهد بود 87شمارهٔ ۷۰۳: چار دیوار جهان کز غصه دلها خون کن ...88شمارهٔ ۷۰۴: لیلی نبودش این نمک شیرین چنین زیب ...89شمارهٔ ۷۰۵: در لعل لبش چاشنی خنده ببینید 90شمارهٔ ۷۰۶: یار از سر کوچه چو مه برآمد 91شمارهٔ ۷۰۷: از سایه خود میرمد دل کز رقیب آزرد ...92شمارهٔ ۷۰۸: تا تورا آرزوی همنفسی با من شد 93شمارهٔ ۷۰۹: فیروزی بخت همه کس لعل تو بخشید 94شمارهٔ ۷۱۰: نظاره بین که عاشق بیچاره میکند 95شمارهٔ ۷۱۱: هرچند که گفتم غم دل سود ندارد 96شمارهٔ ۷۱۲: فکر وصلت کسش خیال مباد 97شمارهٔ ۷۱۳: صبر کن ای باغبان کاندوه بلبل بگذر ...98شمارهٔ ۷۱۴: ایخوش آنکس که چو گل مستی بیباک کن ...99شمارهٔ ۷۱۵: آنکه لعلش دم عیسی به کرامت دارد 100شمارهٔ ۷۱۶: مرا تصور وصلت خیال باطل بود 101شمارهٔ ۷۱۷: مه دو هفته اگر رفت عمر ساقی باد 102شمارهٔ ۷۱۸: هرگز از کوی تو کس دور بشمشیر نشد 103شمارهٔ ۷۱۹: عیسی دم من کز نفسش جان بتن آید 104شمارهٔ ۷۲۰: زنده میسازد لب او خلق و مارا میکش ...105شمارهٔ ۷۲۱: آمد آن عیسی نفس کز عشوه و نازم کش ...106شمارهٔ ۷۲۲: خوش آنکه دل زغم هجر بر کناری بود 107شمارهٔ ۷۲۳: ساقی ز زهر چشم بمن قهر میکند 108شمارهٔ ۷۲۴: جوش سودای غم دل پایم از جا میبرد 109شمارهٔ ۷۲۵: عاشق آشفته دل از طعنه خامی نشود 110شمارهٔ ۷۲۶: هیچ لب تشنه به میخانه سری بر نکند 111شمارهٔ ۷۲۷: شد سگش یار رقیب و جور با خود میکن ...112شمارهٔ ۷۲۸: گرچه از عشق بتان صبر و دل و هوشم ...113شمارهٔ ۷۲۹: هر شمع جمالی که بر افروخته باشد 114شمارهٔ ۷۳۰: گنجی است عشق کز وی صد جان هلاک گر ...115شمارهٔ ۷۳۱: صید یوسف صورتان دل از ره معنی کند 116شمارهٔ ۷۳۲: مشاطه تو جلوه ناز ای پسر بود 117شمارهٔ ۷۳۳: با فتنه چشم تو چه تدبیر توان کرد 118شمارهٔ ۷۳۴: بغیر خون جگر دل شراب ناب نخورد 119شمارهٔ ۷۳۵: گرمی کوثر بدان لبهای خندان داده ا ...120شمارهٔ ۷۳۶: بیخود شده بودم چو سخن یار بمن کرد 121شمارهٔ ۷۳۷: مپرس یوسف من کز تو گلرخان چونند 122شمارهٔ ۷۳۸: کی شود سرو من آگه ز دل افکاری چند 123شمارهٔ ۷۳۹: مست رفتی و ز شوقت جگرم چاک بماند 124شمارهٔ ۷۴۰: عاشقان ره بسر گنج الهی دارند 125شمارهٔ ۷۴۱: وه که این شیرین غزالان بازی ما می ...126شمارهٔ ۷۴۲: گرچه بر فرهاد شیرین جور بی اندازه ...127شمارهٔ ۷۴۳: نتوان بر ساقی سخن از توبه عیان کر ...128شمارهٔ ۷۴۴: چون لاله جهانی بغمت غرقه بخونند 129شمارهٔ ۷۴۵: سرو من تا چو مه از خانه زین گشت ب ...130شمارهٔ ۷۴۶: خوبان که فرق تاقدم از جان سرشته ا ...131شمارهٔ ۷۴۷: گر کاکلی بتان بسر خود رها کنند 132شمارهٔ ۷۴۸: صبوری از غمت ایشوخ بیوفا تاچند 133شمارهٔ ۷۴۹: خوبان اگرچه در پی دلهای خسته اند 134شمارهٔ ۷۵۰: روزی که قدسیان گل آدم سرشته اند 135شمارهٔ ۷۵۱: مرا بکوی تو شوق از در نیاز آورد 136شمارهٔ ۷۵۲: سرو قدان که دل از عاشق محتاج برند 137شمارهٔ ۷۵۳: نفی خوبان کردم از خاطر که بار خاط ...138شمارهٔ ۷۵۴: بکوی دوست که از ما پیام خواهد برد ...139شمارهٔ ۷۵۵: جایی که فلک پیش بتان پشت دوتا کرد 140شمارهٔ ۷۵۶: به مهر او اثرم جز دریغ و درد نمان ...141شمارهٔ ۷۵۷: در جان و دل بیک نگه آن شوخ راه کر ...142شمارهٔ ۷۵۸: رخ تو داغ کهن تازه از ملاحت کرد 143شمارهٔ ۷۵۹: دی که آن کان نمک خنده بر این مجنو ...144شمارهٔ ۷۶۰: عاشقان گردم گرم از دل غمناک زنند 145شمارهٔ ۷۶۱: پیش اغیار آن پریرخ تا دو سنبل شان ...146شمارهٔ ۷۶۲: ایمرغ آزاد از قفس پر بر دل افکارا ...147شمارهٔ ۷۶۳: یاران همه مست و خبر از خویش ندارن ...148شمارهٔ ۷۶۴: خوبان سمن چهره ستم خوی نباشند 149شمارهٔ ۷۶۵: یک سخن گفت آن لب و جان شهیدان تاز ...150شمارهٔ ۷۶۶: دی نظر دیده بر آن نعل سم توسن کرد 151شمارهٔ ۷۶۷: هیچم ز گریه قدر برین خاک کو نماند 152شمارهٔ ۷۶۸: بر من خسته رقیبان چو گذر می آرند 153شمارهٔ ۷۶۹: داغت خبر ز سوز من دل فکار کرد 154شمارهٔ ۷۷۰: کس زنده کی از هجر تو ای عهد گسل م ...155شمارهٔ ۷۷۱: گرچه ارباب خرد طایفه یی پرهنرند 156شمارهٔ ۷۷۲: گه بصلحند این بتان گه رسم جنگی می ...157شمارهٔ ۷۷۳: ایشه خوبان که ملک حسنت ارزانی بود 158شمارهٔ ۷۷۴: دل ز فریب گلرخان بی تو شکیب چون ک ...159شمارهٔ ۷۷۵: خط سبزی که سر از لعل تو برخواهد ک ...160شمارهٔ ۷۷۶: رخ او را دهان شکر افشانی چنین بای ...161شمارهٔ ۷۷۷: جان آفرین که جان همه عالم آفرید 162شمارهٔ ۷۷۸: آن نوجوان ز جور پشیمان نمیشود 163شمارهٔ ۷۷۹: باقد چون نیشکر آن سبز شیرین بنگری ...164شمارهٔ ۷۸۰: لعل او از خون عاشق می بکام خود کش ...165شمارهٔ ۷۸۱: چند آن می لب عاشق مخمور به بیند 166شمارهٔ ۷۸۲: خیال آن لب می جان ناتوان سوزد 167شمارهٔ ۷۸۳: آن سرو اگر از چشم من در چشم دشمن ...168شمارهٔ ۷۸۴: گذر ز حسن خوش این بت پرست پیر ندا ...169شمارهٔ ۷۸۵: دل خورد غم که چرا مرده صفت خاک شو ...170شمارهٔ ۷۸۶: گر من از درد تو مردم هرگزت دردی م ...171شمارهٔ ۷۸۷: کیست کو خاک ز بیداد تو بر سر نکند 172شمارهٔ ۷۸۸: بتر ز محنت هجر ای پسر چه خواهد بو ...173شمارهٔ ۷۸۹: شب همچو شمع آتش آهم زبانه زد 174شمارهٔ ۷۹۰: تو یار اگر نشوی بخت یار چون گردد 175شمارهٔ ۷۹۱: بیا که نرگس ساقی بشارتی دارد 176شمارهٔ ۷۹۲: دور از تو دل من به که پیغام فرستد 177شمارهٔ ۷۹۳: حسنت که ذره را مه تابنده میکند 178شمارهٔ ۷۹۴: کم همنفسی پاکدل و راست زبان بود 179شمارهٔ ۷۹۵: خم مویش که در کین من بیمار می پیچ ...180شمارهٔ ۷۹۶: کس به هجر تو یار کس نشود 181شمارهٔ ۷۹۷: خوش آنک مست شوی تا بهانه برخیزد 182شمارهٔ ۷۹۸: هرکه را از چشم تر اشکی بدامن میچک ...183شمارهٔ ۷۹۹: تا کام ماه یکشب از دیدنش برآمد 184شمارهٔ ۸۰۰: اگر آن پری بعاشق نظر از وصال دارد 185شمارهٔ ۸۰۱: به تاج عشق سر آدمی عزیز بود 186شمارهٔ ۸۰۲: یارم وداع کرد و ز آغوش میرود 187شمارهٔ ۸۰۳: کمال صنع الهی در آن جمال بود 188شمارهٔ ۸۰۴: گر میل تو جان سوزس عشاق نمی بود 189شمارهٔ ۸۰۵: ناخوش آن عمر که دور از رخ آن ماه ...190شمارهٔ ۸۰۶: شمشاد تو پروای کس از ناز ندارد 191شمارهٔ ۸۰۷: سرم فدای رهی باد کان سوار آید 192شمارهٔ ۸۰۸: عیبم مکن که عقل تو از کف زمام داد 193شمارهٔ ۸۰۹: اجل درآمد و بخت از درم نمیآید 194شمارهٔ ۸۱۰: سرشک شادی وصل از چه جانگداز آمد 195شمارهٔ ۸۱۱: از بتان دل برکنم گویم مسلمان دگر 196شمارهٔ ۸۱۲: بچه مهر و چه وفا با تو نشینم دگر 197شمارهٔ ۸۱۳: چند بود دمبدم چشم تو خونریز تر 198شمارهٔ ۸۱۴: ای بزیبایی و دلجویی ز خوبان خوبتر 199شمارهٔ ۸۱۵: ساقیا مستم لب خود از لب من دور دا ...200شمارهٔ ۸۱۶: شهسوارا، ز من سوخته خرمن مگذر 201شمارهٔ ۸۱۷: توبه کردم از می و معشوق سرمستم دگ ...202شمارهٔ ۸۱۸: پایه معراج جان خواهی ز دنیا درگذر 203شمارهٔ ۸۱۹: سوز دلم باتو گفت حرف نهانی دگر 204شمارهٔ ۸۲۰: سنبل بگشا بر گل و سروت به خرام آر 205شمارهٔ ۸۲۱: یا مکن قول بتان گوش و بما خرده مگ ...206شمارهٔ ۸۲۲: بازآمدی که شمع دل افروزیم دگر 207شمارهٔ ۸۲۳: ای بچشم جان من حسن تو شورانگیزتر 208شمارهٔ ۸۲۴: از بهر قتل عاشق دلخسته چشم یار 209شمارهٔ ۸۲۵: هزار شکر که عالم بکام ماست دگر 210شمارهٔ ۸۲۶: بیا ای باد و چون مور ضعیفم سوی جا ...211شمارهٔ ۸۲۷: مهرم چو میکشد مکش از شیوه های جور 212شمارهٔ ۸۲۸: ای ز خورشید رخت هر ساعتم سوزی دگر 213شمارهٔ ۸۲۹: ای همچو گل شکفته و از گل شکفته تر 214شمارهٔ ۸۳۰: فصل گل نوروز شد دارد جهان حالی دگ ...215شمارهٔ ۸۳۱: بسنگی دوستان را یاد میدار 216شمارهٔ ۸۳۲: کاکل شکست و شد گره کار بسته تر 217شمارهٔ ۸۳۳: پیش خورشید رخش کی ماه گردد جلوه گ ...218شمارهٔ ۸۳۴: معلم، آن گل نورا بخار و خس مگذرا 219شمارهٔ ۸۳۵: ای بی تو روزم از شب غم جانگدازتر 220شمارهٔ ۸۳۶: در دل آمد یار و گشت از دیده غمدید ...221شمارهٔ ۸۳۷: یک جرعه به خاکم فکن و خاک بجوش آر 222شمارهٔ ۸۳۸: جان رفت و دل مقید صد غم بود هنوز 223شمارهٔ ۸۳۹: ای باد مکش برقع جانان مرا باز 224شمارهٔ ۸۴۰: از تیر تو در خاک طپد مرغ هوا باز 225شمارهٔ ۸۴۱: مهی که چشم امیدم بسوی اوست هنوز 226شمارهٔ ۸۴۲: هجران گذشت و نوبت دیدن رسید باز 227شمارهٔ ۸۴۳: هرچند که چون شمع مرا سوخته یی باز 228شمارهٔ ۸۴۴: المنه لله که دگر مرغ خوش آواز 229شمارهٔ ۸۴۵: ای برق محبت که ره من زده یی باز 230شمارهٔ ۸۴۶: گرچه زارم سوختی من عاشق زارم هنوز 231شمارهٔ ۸۴۷: جان رفت و دل ز عشق پریشان بود هنو ...232شمارهٔ ۸۴۸: عیسی دم من وقت سماع طرب انگیز 233شمارهٔ ۸۴۹: گل من مگو که لب را بکسی گشاد هرگز 234شمارهٔ ۸۵۰: شکر خدا که چشم تو بر ما فتاد باز 235شمارهٔ ۸۵۱: در عین عتاب از بر ما میگذری باز 236شمارهٔ ۸۵۲: دیده بوصل آرمید دل نشود خوش هنوز 237شمارهٔ ۸۵۳: ساغر زده و شمع قد افراخته یی باز 238شمارهٔ ۸۵۴: فریاد که یار میرود باز 239شمارهٔ ۸۵۵: سوختم بهر خدا در هجر ازین بیشم مس ...240شمارهٔ ۸۵۶: سرم بریدی و مهر تو در دل است هنوز 241شمارهٔ ۸۵۷: از بیم غصه شب و خوف ملال روز 242شمارهٔ ۸۵۸: اشارت تو بجان دادنم بشارت بس 243شمارهٔ ۸۵۹: هرگز گلی نچید دل من ز باغ کس 244شمارهٔ ۸۶۰: حال من دور از آن جمال مپرس 245شمارهٔ ۸۶۱: نوازش تو قیامی ز سرو قامت بس 246شمارهٔ ۸۶۲: نظر بنرگس او کن ز خشم و ناز مپرس 247شمارهٔ ۸۶۳: تا غرق بحر خون نشوی از جفای کس 248شمارهٔ ۸۶۴: گو جام جم مباش، سفال شراب بس 249شمارهٔ ۸۶۵: گدای دل شو و فارغ ز پادشاهی باش 250شمارهٔ ۸۶۶: مستم و در جوش می بینم دل مجنون خو ...251شمارهٔ ۸۶۷: غم پریشان سازم از مستی چو زلف پرخ ...252شمارهٔ ۸۶۸: مرو از دیده چو برق و بمن زار ببخش 253شمارهٔ ۸۶۹: آن پریرو هرکه خواهد دست دل در گرد ...254شمارهٔ ۸۷۰: ای دل گه وصلش بجوار دگران باش 255شمارهٔ ۸۷۱: چون کعبه هرانکس که نشد شاد بکویش 256شمارهٔ ۸۷۲: امشب که چراغ نظری چرب زبان باش 257شمارهٔ ۸۷۳: در کوی تو تا کس قدم از ما ننهد پی ...258شمارهٔ ۸۷۴: دلا چو باز گریزان ز وصل مردم باش 259شمارهٔ ۸۷۵: گریه خواهد ریخت خون من تو خود آسو ...260شمارهٔ ۸۷۶: ما که از اول بلی گفتیم با دلدار خ ...261شمارهٔ ۸۷۷: من نه آنم که بنالم ز دل افکاری خو ...262شمارهٔ ۸۷۸: یار باید بر سر ما سایه گستر بودنش 263شمارهٔ ۸۷۹: کشته ام خار ملامت همه پیرامن خویش 264شمارهٔ ۸۸۰: بصبح وصل کشد این شب ستم خوشباش 265شمارهٔ ۸۸۱: از یار مکن ناله و لب بسته ز غم با ...266شمارهٔ ۸۸۲: چون بخیال آیدم سرو قباپوش خویش 267شمارهٔ ۸۸۳: کوی او خواهی دلا محنت کش اغیار با ...268شمارهٔ ۸۸۴: نیست عیب از لاله گر لافد به گلبرگ ...269شمارهٔ ۸۸۵: عاقبت بگذرد این تیره شب غم خوشباش 270شمارهٔ ۸۸۶: تا تو زیر پوست همچون گرگی ای پشمی ...271شمارهٔ ۸۸۷: میرم بدان تغافل و پروا نکردنش 272شمارهٔ ۸۸۸: از ضعف اگر در آینه بینم جمال خویش 273شمارهٔ ۸۸۹: مگسل ز یار و بر سر عهد نخست باش 274شمارهٔ ۸۹۰: من آب خضر جویم بهر سگان کویش 275شمارهٔ ۸۹۱: هرکو بهشت وصل او امروز باشد حاصلش 276شمارهٔ ۸۹۲: نشد از زخم تیر آهو گریزان روز نخج ...277شمارهٔ ۸۹۳: بس گل شکفت و کرد خزان نوبهار خویش 278شمارهٔ ۸۹۴: چو وقت گریه کردن رو نهم بر سوی دی ...279شمارهٔ ۸۹۵: از حسرت آن لب که نبخشد شکر خویش 280شمارهٔ ۸۹۶: تا شسته شد ز شیر لب روح پرورش 281شمارهٔ ۸۹۷: ره ز مستی بزنم باز به ویرانه خویش 282شمارهٔ ۸۹۸: کوهکن چون بر نیامد با دل خود رای ...283شمارهٔ ۸۹۹: چند سوزیم ز داغ دل بیحاصل خویش 284شمارهٔ ۹۰۰: ای اجل مهلت من ده که ببوسم دامنش 285شمارهٔ ۹۰۱: نمیخواهد که دست کس رسد بر طاق ابر ...286شمارهٔ ۹۰۲: در غمت گر جان غم پرور نباشد گو مب ...287شمارهٔ ۹۰۳: هرکه شد سویش چو سایه در قفا می اف ...288شمارهٔ ۹۰۴: نقش پای او که محراب دعا می یابمش 289شمارهٔ ۹۰۵: چون شیشه پرم از غم پیمان گسل خویش 290شمارهٔ ۹۰۶: صد تلخ دهان میگزد از غصه لب خویش 291شمارهٔ ۹۰۷: چو گفتم از کف من زلف را به تاب مک ...292شمارهٔ ۹۰۸: عیش اگر خواهی سگ خوبان مردم زاده ...293شمارهٔ ۹۰۹: خسته یی کان عنبرین مو بگذرد زود ا ...294شمارهٔ ۹۱۰: نبود کسی که نبود بلب تو اشتیاقش 295شمارهٔ ۹۱۱: چون در کعبه به تقلید گرفتار مباش 296شمارهٔ ۹۱۲: خوش آن ساعت که آن ساقی نشاننم پیش ...297شمارهٔ ۹۱۳: گر فراغت طلبی همنفس رندان باش 298شمارهٔ ۹۱۴: روشنی بخش دلم شد تن غم پرور خویش 299شمارهٔ ۹۱۵: بر مست خود به پیری و عمر تبه ببخش 300شمارهٔ ۹۱۶: گر تشنه آب خضری از سر اخلاص 301شمارهٔ ۹۱۷: عاشق دم کشتن ز جان آسان برآید همچ ...302شمارهٔ ۹۱۸: ز بهر کلبه عاشق دلا مجوی چراغ 303شمارهٔ ۹۱۹: چند فتد به کشتنم زلف تو ماه برطرف 304شمارهٔ ۹۲۰: مجنون منم گریخته عمری ز بند عشق 305شمارهٔ ۹۲۱: ماییم همچو مجنون استاد مذهب عشق 306شمارهٔ ۹۲۲: یار مستغنی و ما مستغرق دریای عشق 307شمارهٔ ۹۲۳: با حسن دوست دل نشکیبد ز داغ عشق 308شمارهٔ ۹۲۴: ز بسکه سینه خراش است زخم خار فراق 309شمارهٔ ۹۲۵: عیبم مکن اگر (که) من هستم (خراب) ...310شمارهٔ ۹۲۶: من چون خم صافی دلم گر غرقه ام در ...311شمارهٔ ۹۲۷: میزدی تیری به غیر و بر جگر خوردم ...312شمارهٔ ۹۲۸: گر سنگ زدی بر من و آسوده دل تنگ 313شمارهٔ ۹۲۹: با سینه نالان ز نی و چنگ چه حاصل 314شمارهٔ ۹۳۰: پرتوی گر افکنی در چشم از شمع جمال 315شمارهٔ ۹۳۱: صد بار اگر از جور توام خون رود از ...316شمارهٔ ۹۳۲: هر چند من سگ توام ای مشگبو غزال 317شمارهٔ ۹۳۳: چون لاله از داغ درون دارم دهان بر ...318شمارهٔ ۹۳۴: عاشق که برفروخت چراغت ز داغ دل 319شمارهٔ ۹۳۵: بزخم تیر تو جان رفت و خاک تن شد گ ...320شمارهٔ ۹۳۶: ز خشم و ناز تو صد شوق شد فزون در ...321شمارهٔ ۹۳۷: ما تا حدیث سبز خطان گوش کرده ایم 322شمارهٔ ۹۳۸: عاشق منم که با چو تو خونخواره یی ...323شمارهٔ ۹۳۹: چندان ز خلق درد ترا گوش میکنیم 324شمارهٔ ۹۴۰: ما شیشه ناموس به میخانه شکستیم 325شمارهٔ ۹۴۱: درعشق گنهکارم اگر خاک نگردم 326شمارهٔ ۹۴۲: چون مرغ نیم بسمل چندانکه می طپیدم 327شمارهٔ ۹۴۳: سجده بردم بدرش دوش چو تنها گشتم 328شمارهٔ ۹۴۴: گر صدهزار کاسه خون نوش میکنم 329شمارهٔ ۹۴۵: ما فیض دل و فیض الهی همه داریم 330شمارهٔ ۹۴۶: ما تحمل بر جفاهای تو ای گل میکنیم 331شمارهٔ ۹۴۷: ز سنگ دل شکنان دل حزین چرا داریم 332شمارهٔ ۹۴۸: با هرگل نورسته که برخاست نشستیم 333شمارهٔ ۹۴۹: غرق خونم که ازین بحر کناری گیرم 334شمارهٔ ۹۵۰: ما از ازل بعشق تو دیوانه زاده ایم 335شمارهٔ ۹۵۱: عالمی گر خون خورند از عشق ماهم می ...336شمارهٔ ۹۵۲: من از محرومی خود یا زرشک محرمان س ...337شمارهٔ ۹۵۳: اگر تو جان طلبی جان در آستین دارم 338شمارهٔ ۹۵۴: داند دل تو راز من وزان تو من هم 339شمارهٔ ۹۵۵: رفتیم برون زین چمن و هیچ نگفتیم 340شمارهٔ ۹۵۶: ساقی کریم و یار خطاپوش و شاه هم 341شمارهٔ ۹۵۷: دیوانه عشق توام مجنون مادرزاد هم 342شمارهٔ ۹۵۸: در صحبت کس جام فراغی نکشیدیم 343شمارهٔ ۹۵۹: از داغ می اگرچه در آتش چو لاله ام 344شمارهٔ ۹۶۰: خوش آنکه مست بروی تو دیده باز کنم 345شمارهٔ ۹۶۱: برتافت رخ چو آینه آنماه چون کنم 346شمارهٔ ۹۶۲: نوروزی ازین ما بفراغی ننشستیم 347شمارهٔ ۹۶۳: من خسته ایفلک کی دمی از تو شا گشت ...348شمارهٔ ۹۶۴: آنچنانم ز فراقت که ندانم چکنم 349شمارهٔ ۹۶۵: چون سایه گذر زان مه رخساره نداریم 350شمارهٔ ۹۶۶: از بسکه شدم جامه دران نعره زنان ه ...351شمارهٔ ۹۶۷: ماییم که در دیر خرابات مقیمیم 352شمارهٔ ۹۶۸: من سوخته خال و خط سیمبرانم 353شمارهٔ ۹۶۹: نه چنان بگرد کویت من ناصبور گردم 354شمارهٔ ۹۷۰: تاچند وصل روی تو ایمه طلب کنیم 355شمارهٔ ۹۷۱: چه شود گرت زمانی من دلفکار بینم 356شمارهٔ ۹۷۲: شبها چو سگان در طلبت در بدر افتم 357شمارهٔ ۹۷۳: چون لاله جگر چاک شدم غرقه بخون هم 358شمارهٔ ۹۷۴: آنم که دل بعالم پرغم نمیدهم 359شمارهٔ ۹۷۵: تو شوخ نوجوانی من پیر ناتوانم 360شمارهٔ ۹۷۶: گنجی چو تو در سینه بکونین چکارم؟361شمارهٔ ۹۷۷: تو با فراغ خود امروز شاد و فردا ه ...362شمارهٔ ۹۷۸: ز بسکه رخنه ز تیر تو در درون دارم 363شمارهٔ ۹۷۹: کنون که جامه چو من میدری که سر مس ...364شمارهٔ ۹۸۰: نیستم طاقت که آه داد خواهی بشنوم 365شمارهٔ ۹۸۱: دی در رهش چو دیدم بس شرمناک گشتم 366شمارهٔ ۹۸۲: می ده که بی غبار غمی از جهان روم 367شمارهٔ ۹۸۳: یاد من کردی من از بخت این زیادت ی ...368شمارهٔ ۹۸۴: تا کی از گریه گره بر لب فریاد زنم 369شمارهٔ ۹۸۵: چندان بر آستان خرابات سر نهم 370شمارهٔ ۹۸۶: هر چند که خود دل ببلای تو سپردم 371شمارهٔ ۹۸۷: خوش آنکه تو بازآیی و من پای تو بو ...372شمارهٔ ۹۸۸: چند نالم ز غم و شهر پر آوازه کنم 373شمارهٔ ۹۸۹: من که از دور ترا بینم و مدهوش شوم 374شمارهٔ ۹۹۰: تا کی بغیر گویی من چشم و گوش باشم 375شمارهٔ ۹۹۱: دل کباب از لعل او چون از دلش بیرو ...376شمارهٔ ۹۹۲: من لاف تقوی تا بکی در خرمن طاعت ز ...377شمارهٔ ۹۹۳: دور از درت به تیغ نه از بهر جان ش ...378شمارهٔ ۹۹۴: تو در آتش ز تب چو نشمع و من دور ا ...379شمارهٔ ۹۹۵: عمریست که من خاک ره درد کشانم 380شمارهٔ ۹۹۶: عمریکه بیرخت من درمانده بوده ام 381شمارهٔ ۹۹۷: خوش آنکه پیش تو دور از دیار خود گ ...382شمارهٔ ۹۹۸: دل با تو بگفتار و زبان با دگرانم 383شمارهٔ ۹۹۹: بیک نظر که بر آن مه شب وصال کنم 384شمارهٔ ۱۰۰۰: ناچار اگر دمی ز سر کوی او روم 385شمارهٔ ۱۰۰۱: در سجود آستانت از سفر باز آمدیم 386شمارهٔ ۱۰۰۲: سنگ جفا بقصد دل زار خسته ام 387شمارهٔ ۱۰۰۳: با کس سخن مگو که من از غیرت آتشم 388شمارهٔ ۱۰۰۴: هر چند از وصالت ای آفتاب دورم 389شمارهٔ ۱۰۰۵: ای جگر از تو پر نمک دیده شور بخت ...390شمارهٔ ۱۰۰۶: ظن مبر کز دود دل پیشت شکایت میکن ...391شمارهٔ ۱۰۰۷: نه تاب وصل و نه صبرم کز و کناره ...392شمارهٔ ۱۰۰۸: منم آنکه مست و بیخود ز غم تو لال ...393شمارهٔ ۱۰۰۹: پیش تو غم دل که نهان بود نگفتیم 394شمارهٔ ۱۰۱۰: تو عیش کن بفراغت که من سپند توام 395شمارهٔ ۱۰۱۱: سایه صفت ز ماه خود میل وصال میکن ...396شمارهٔ ۱۰۱۲: سوختم چندانکه سر زد شعله از پیرا ...397شمارهٔ ۱۰۱۳: سگ توام من و عمری بغم اسیر شدم 398شمارهٔ ۱۰۱۴: ز در مران اگر آلوده و هوسناکیم 399شمارهٔ ۱۰۱۵: حسرت فرو خورم چه به رویت نظر کنم 400شمارهٔ ۱۰۱۶: هرگز از بخت نیامد قدحی در دستم 401شمارهٔ ۱۰۱۷: پیرم چو چنگ با قد پرخم شکسته ام 402شمارهٔ ۱۰۱۸: ایگل که بوصل تو رسیدن نتوانم 403شمارهٔ ۱۰۱۹: عمریست کز عشق بتان این شور و مست ...404شمارهٔ ۱۰۲۰: چو ماه نوجمال عالم افروزش که می ...405شمارهٔ ۱۰۲۱: سوختم از نوش وصلت کارزو میداشتم 406شمارهٔ ۱۰۲۲: از برون چون مگس آلوده بشهد هوسیم 407شمارهٔ ۱۰۲۳: سرو من، چون سخن از لعل چو قندت گ ...408شمارهٔ ۱۰۲۴: بصبر اگرچه بسی روزها بسر کردم 409شمارهٔ ۱۰۲۵: کاش آنزمان که سوخته میشد ستاره ا ...410شمارهٔ ۱۰۲۶: پیش تو ایطبیب جان بسکه ز خویش می ...411شمارهٔ ۱۰۲۷: غیرت عشق کی هلد، کز ستم تو دم زن ...412شمارهٔ ۱۰۲۸: چند از هوس آن لب چون قند بسوزم 413شمارهٔ ۱۰۲۹: سخن نگفته بهم جنگ و ماجرا داریم 414شمارهٔ ۱۰۳۰: تا کی خمار محنت آن سیمبر کشم 415شمارهٔ ۱۰۳۱: منعت از همنفسان چند بصد پند کنم 416شمارهٔ ۱۰۳۲: با چون تو شوخی سرو قد عاشق کش و ...417شمارهٔ ۱۰۳۳: ز بسکه خار ملامت کشیده دامانم 418شمارهٔ ۱۰۳۴: هست کحل بصر از خاک ره او هوسم 419شمارهٔ ۱۰۳۵: جان نذر کرده ام که بپایت فدا کنم 420شمارهٔ ۱۰۳۶: دل از آرزو چه خون شد بدعا چه کام ...421شمارهٔ ۱۰۳۷: چو بینم هر دمت با غیر از غیرت خر ...422شمارهٔ ۱۰۳۸: دش از داغت زمانی در غم دل بوده ا ...423شمارهٔ ۱۰۳۹: طوفان کنم از اشک و رخ خاک بشویم 424شمارهٔ ۱۰۴۰: شب وعده داد مست و بره دیده دوختم 425شمارهٔ ۱۰۴۱: شدم بازیچه طفلان که در هرجا که ب ...426شمارهٔ ۱۰۴۲: روز آخر کز جهان با دیده گریان رو ...427شمارهٔ ۱۰۴۳: من که چون لاله ز داغ تو بر افروخ ...428شمارهٔ ۱۰۴۴: ندارم چاره یی جانا که با لعلت در ...429شمارهٔ ۱۰۴۵: اسیر در دم و یک همنفس نمی بینم 430شمارهٔ ۱۰۴۶: آنعید مشتاقان که من قربان او صد ...431شمارهٔ ۱۰۴۷: از جور چه دل ملول دارم 432شمارهٔ ۱۰۴۸: مردیم ز غم تا بتو محبوب رسیدیم 433شمارهٔ ۱۰۴۹: گرچه در رسم ادب از دگران کم نشدی ...434شمارهٔ ۱۰۵۰: از بسکه می وصلت بیرون رود از دست ...435شمارهٔ ۱۰۵۱: دل چو کوه از حسرت لعل تو خونشد چ ...436شمارهٔ ۱۰۵۲: من کز غمت ز دیده می لاله گون خور ...437شمارهٔ ۱۰۵۳: دیوانه عشقم دهن از خنده نبندم 438شمارهٔ ۱۰۵۴: توبه کردم عمری اکنون باده صافی م ...439شمارهٔ ۱۰۵۵: شبهای هجر اگر چه دل ریش سوزدم 440شمارهٔ ۱۰۵۶: ما از صفای سینه چو آیینه همیم 441شمارهٔ ۱۰۵۷: چون چشم حسرت از تو بسرو سهی کنیم 442شمارهٔ ۱۰۵۸: گمره شدیم بسکه بره مست رفته ایم 443شمارهٔ ۱۰۵۹: کشت چون صیدم سگ یار و کشد در خاک ...444شمارهٔ ۱۰۶۰: تا بکی توبه کنیم از می و دردم شک ...445شمارهٔ ۱۰۶۱: روزه بگذشت و هوای می بیغش دارم 446شمارهٔ ۱۰۶۲: من از گلهای خون دل از آن رخساره ...447شمارهٔ ۱۰۶۳: نگویی در پیت چونعاشقان هرجا نمیگ ...448شمارهٔ ۱۰۶۴: تو در چمن چو نباشی گل و سمن چکنم 449شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث سوز دل چونشمع از آنمعنی گرا ...450شمارهٔ ۱۰۶۶: همین خرسندی ام بس گرچه دور از مح ...451شمارهٔ ۱۰۶۷: چو شمع بیتو همه آه سوزناک شدم 452شمارهٔ ۱۰۶۸: ما وصل تو با بوالهوسان دوست ندار ...453شمارهٔ ۱۰۶۹: با آنکه ز شوق نظری خواب ندارم 454شمارهٔ ۱۰۷۰: عاشق مستم و محنت زده از بار دلم 455شمارهٔ ۱۰۷۱: گرچه بی بختم و دور از رخ گلفام ت ...456شمارهٔ ۱۰۷۲: از جهان فردم همین در بند رخسار ت ...457شمارهٔ ۱۰۷۳: من آن مستم که از اطوار خود یکمو ...458شمارهٔ ۱۰۷۴: تا نیست می از خود خبرم نیست که ه ...459شمارهٔ ۱۰۷۵: ما جان ز شوق وصل تو صد باره داده ...460شمارهٔ ۱۰۷۶: مست آنم که ز دستت قدحی نوش کنم 461شمارهٔ ۱۰۷۷: ما سایه صفت سوخته وصل تو ماهیم 462شمارهٔ ۱۰۷۸: شور ستمت چند کند دور ز خویشم 463شمارهٔ ۱۰۷۹: دمی که همنفسان گرم گفتگو بینم 464شمارهٔ ۱۰۸۰: تشنه درد توام وز پی درمان نروم 465شمارهٔ ۱۰۸۱: ز اشک همچو شفق بیتو غرق خون شده ...466شمارهٔ ۱۰۸۲: غم چون تو آفتابی ز جهان پسند دار ...467شمارهٔ ۱۰۸۳: چو چاره از غم خونخواره نمییابم 468شمارهٔ ۱۰۸۴: من از اول ترا خورشید عالم سوز می ...469شمارهٔ ۱۰۸۵: می بده کز غم دنیا دمی آسوده شویم 470شمارهٔ ۱۰۸۶: تا یافته ام وصل تو در کینه خویشم 471شمارهٔ ۱۰۸۷: مه من که هرگز گزندت نه بینم 472شمارهٔ ۱۰۸۸: ز خونم سیر کی گردد که با لعلش نظ ...473شمارهٔ ۱۰۸۹: هرچند که از یار جز آزار ندیدم 474شمارهٔ ۱۰۹۰: من از صفای درون گر ز خود برون آی ...475شمارهٔ ۱۰۹۱: در چاره مرهم بدل پاره بماندم 476شمارهٔ ۱۰۹۲: من سوخته داغ درون پرور عشقم 477شمارهٔ ۱۰۹۳: ساقی بیا که دست ارادت بهم دهیم 478شمارهٔ ۱۰۹۴: از بسکه پیش روی بتان سجدها کنم 479شمارهٔ ۱۰۹۵: همدمان رفتند و من از همرهان واما ...480شمارهٔ ۱۰۹۶: در کمال است جمال تو که ما می طلب ...481شمارهٔ ۱۰۹۷: مگو که سر بگریبان نشسته غمناکم 482شمارهٔ ۱۰۹۸: گیریم که خود خار بلا اینهمه کشتی ...483شمارهٔ ۱۰۹۹: خوش آنکه همنفس یار خویشتن بودم 484شمارهٔ ۱۱۰۰: نه کس ز بهر تو یارم نه یار کس من ...485شمارهٔ ۱۱۰۱: مشنو که از تو سلسله مو در شکایتی ...486شمارهٔ ۱۱۰۲: زان مرهم دل غیر دل ریش ندیدیم 487شمارهٔ ۱۱۰۳: ما حرف ملامت همه از سینه بشستیم 488شمارهٔ ۱۱۰۴: ز رقیب او چه سازم که کند نظر بکی ...489شمارهٔ ۱۱۰۵: پیشت چو آب دیده خود خوار مانده ا ...490شمارهٔ ۱۱۰۶: ذره خاکم و در کوی تو گر گم باشم 491شمارهٔ ۱۱۰۷: چند این دل سودازده را پند بگویم 492شمارهٔ ۱۱۰۸: بپای سرو تو افتاده ایم و مدهوشیم 493شمارهٔ ۱۱۰۹: ترک خوبان گرچه از دست ملامت میکن ...494شمارهٔ ۱۱۱۰: خواهم غبار گردم از کوی او بر آیم 495شمارهٔ ۱۱۱۱: اگر تو دور کنی از درم صبور شوم 496شمارهٔ ۱۱۱۲: شرگشته ام و چاره تقدیر ندارم 497شمارهٔ ۱۱۱۳: دیده دریا چو شد از گریه چه تدبیر ...498شمارهٔ ۱۱۱۴: خوش آنکه نهی پای بسر منزل خاکم 499شمارهٔ ۱۱۱۵: چو یار رخت سفر بست من چکار کنم 500شمارهٔ ۱۱۱۶: آنکه شب روز طرب کرد ز روی چو مهم 501شمارهٔ ۱۱۱۷: بهر جا چشم بگشایم جمال یار می بی ...502شمارهٔ ۱۱۱۸: یکدم ایساقی جان می ده و مدهوش کن ...503شمارهٔ ۱۱۱۹: رخ بخون سرخ کند دیده گریان خودم 504شمارهٔ ۱۱۲۰: سگ توییم و بر آن در شکسته حال خو ...505شمارهٔ ۱۱۲۱: از جهان چون لاله داغت ایسهی قد م ...506شمارهٔ ۱۱۲۲: ایهمه آرزوی تو فکر من و خیال هم 507شمارهٔ ۱۱۲۳: من دردمند و ناتوان او سرکش و خون ...508شمارهٔ ۱۱۲۴: ما پیش تیغ سربارادت نهاده ایم 509شمارهٔ ۱۱۲۵: چند نالم ز غم و شهر پر آوازه کنم 510شمارهٔ ۱۱۲۶: بگذر ز آب خضر و دم از جام جم مزن 511شمارهٔ ۱۱۲۷: اگرچه رسم بود دل بدلستان دادن 512شمارهٔ ۱۱۲۸: ایکه دین و دلم ایثار تو خواهد بو ...513شمارهٔ ۱۱۲۹: ایکه میسوزد رخت دلها بداغ خویشتن 514شمارهٔ ۱۱۳۰: ما خود بریده ایم دل از کار خویشت ...515شمارهٔ ۱۱۳۱: شبی در آ ز در ایشمع و خانه روشن ...516شمارهٔ ۱۱۳۲: پرسشی کن ایطبیب و جان ما را شاد ...517شمارهٔ ۱۱۳۳: چند باشی با بدان یاد از نکو خواه ...518شمارهٔ ۱۱۳۴: ای روی دل افروز تو ماه همه خوبان 519شمارهٔ ۱۱۳۵: قد بین و رخ ببین و لب جانفزا ببی ...520شمارهٔ ۱۱۳۶: دو ضعیفیم من و سایه در آنراه شدن 521شمارهٔ ۱۱۳۷: چه حسن است این زهی خوبی مگر خورش ...522شمارهٔ ۱۱۳۸: میخواست شب که داغ نهد دلستان من 523شمارهٔ ۱۱۳۹: خوش است زیر سر آن خشت آستان دیدن 524شمارهٔ ۱۱۴۰: گر نه کافر بچه یی آتش دل تیز مکن 525شمارهٔ ۱۱۴۱: آن نخل قد و لعل لب چون رطبش بین 526شمارهٔ ۱۱۴۲: شبی با نامرادان باش و ترک خود مر ...527شمارهٔ ۱۱۴۳: گر شوم خاک ره و سبزه دمد از گل م ...528شمارهٔ ۱۱۴۴: گر با تو نیم دولتم ایشوخ بس است ...529شمارهٔ ۱۱۴۵: زخم پنهان بردل عاشق تو میدانی زد ...530شمارهٔ ۱۱۴۶: وه که بازار کف عنان دل برون خواه ...531شمارهٔ ۱۱۴۷: هرکه زنجیرش نهد مشکین کمندی ایچن ...532شمارهٔ ۱۱۴۸: گرچه هجر امشب ره اهل نظر خواهد ز ...533شمارهٔ ۱۱۴۹: چنان گردد خیالش چشم اشکبار من 534شمارهٔ ۱۱۵۰: ای چرخ پی مجلس او ز آب و گل من 535شمارهٔ ۱۱۵۱: نشاید با لبت غیری چو طوطی همنفس ...536شمارهٔ ۱۱۵۲: نظاره تو به هر دیده کی توان کردن 537شمارهٔ ۱۱۵۳: ای سبز پر کرشمه مشکین قبای من 538شمارهٔ ۱۱۵۴: اکنون که تنها دیدمت لطف ارنه آزا ...539شمارهٔ ۱۱۵۵: گر بوسه دهی زان لب خندان کهه دهم ...540شمارهٔ ۱۱۵۶: دارد رقیب بهر تو چشم حسد بمن 541شمارهٔ ۱۱۵۷: ای تو بروی همچو مه چشم و چراغ عا ...542شمارهٔ ۱۱۵۸: خوشا سنگ جفایت خوردن و هم در نفس ...543شمارهٔ ۱۱۵۹: تو که پیش بیغمانی چو گل از نشاط ...544شمارهٔ ۱۱۶۰: میمیرم و خار غمت از جان نمیآید ب ...545شمارهٔ ۱۱۶۱: موسم خزان ایگل در چمن گذاری کن 546شمارهٔ ۱۱۶۲: در دلم از تو گره به که گشاد از د ...547شمارهٔ ۱۱۶۳: آشفته ام از هجر و تو آشفته تر از ...548شمارهٔ ۱۱۶۴: ای سنبل زلف سیهت چین همه بر چین 549شمارهٔ ۱۱۶۵: بآرزوی تو خوشحال میتوان بودن 550شمارهٔ ۱۱۶۶: او در دل و چون باد صبا در بدرم م ...551شمارهٔ ۱۱۶۷: دل شکستند بسنگین دلیم سیمتنان 552شمارهٔ ۱۱۶۸: ساقی قدح پر از می چون سلسبیل کن 553شمارهٔ ۱۱۶۹: سگ این درم بسنگی دل من صبور میکن 554شمارهٔ ۱۱۷۰: دل که جای تست چون سازیم جای دیگر ...555شمارهٔ ۱۱۷۱: ایشوخ پر کرشمه کم التفات من 556شمارهٔ ۱۱۷۲: کام دلم از وصل بیک سجده روا کن 557شمارهٔ ۱۱۷۳: از در کعبه نه تو گفتی که شوم کشت ...558شمارهٔ ۱۱۷۴: لبز غم تو خشک شد دیده تر هم آنچن ...559شمارهٔ ۱۱۷۵: شاه حسنی یکنظر سوی گدای خود ببین 560شمارهٔ ۱۱۷۶: خواهی که عاشقانه سماعت کند خوشان 561شمارهٔ ۱۱۷۷: سخن بگو و دل از من بیک سخن بستان 562شمارهٔ ۱۱۷۸: گر با من مستی حذر از بیهده گو کن 563شمارهٔ ۱۱۷۹: بر توسن ناز آنپسر میتاخت چون برق ...564شمارهٔ ۱۱۸۰: وقت مرگ از سخنی درد مرا تسکین کن 565شمارهٔ ۱۱۸۱: در غنچه چو گل تا بکیی گوش بمن کن 566شمارهٔ ۱۱۸۲: مزاج زهر اگر کوشش کنی شیرین توان ...567شمارهٔ ۱۱۸۳: آن جوان عاجز کش و من ناتوانی این ...568شمارهٔ ۱۱۸۴: باده مینوش و بدین مشغله میگذران 569شمارهٔ ۱۱۸۵: من زار و دل غمزده هم زار تر از م ...570شمارهٔ ۱۱۸۶: ایدل به غم بساز و وصالش طلب مکن 571شمارهٔ ۱۱۸۷: سوختم چون لاله چشمی بر دل چاکم ف ...572شمارهٔ ۱۱۸۸: درد از طبیب گرچه نهفتن نمی توان 573شمارهٔ ۱۱۸۹: من اگر شکسته عهدم تو وفای خود نگ ...574شمارهٔ ۱۱۹۰: نپرسد جز وفا چیزی خدا روز جزا از ...575شمارهٔ ۱۱۹۱: به اعتقاد وفا بر کس اعتماد مکن 576شمارهٔ ۱۱۹۲: کی مدعی نهد سر در سجده نکویان 577شمارهٔ ۱۱۹۳: بیا ایعشق جانسوز آتشم در جان محز ...578شمارهٔ ۱۱۹۴: تن را بسوز و جانرا با دوست همنشی ...579شمارهٔ ۱۱۹۵: خون شد ز بخت بد جگر لخت لخت من 580شمارهٔ ۱۱۹۶: مجنون منم در عهد تو لیلی تو در د ...581شمارهٔ ۱۱۹۷: گرچه از داغ تو سوزد دل بیحاصل من 582شمارهٔ ۱۱۹۸: ز بهر جان نتوانم نظر برید از تو 583شمارهٔ ۱۱۹۹: پای سگی که دیده ام شب به در سرای ...584شمارهٔ ۱۲۰۰: تا بکی چون سگ بنالد عاشق شبگرد ا ...585شمارهٔ ۱۲۰۱: ز جور مدعی گویم که کم آیم بکوی ت ...586شمارهٔ ۱۲۰۲: هرچند که دیدم همه جور و ستم از ت ...587شمارهٔ ۱۲۰۳: ای خلق جهانی همه مست طرب از تو 588شمارهٔ ۱۲۰۴: خورشیدوار هرکه دلش سوخت داغ او 589شمارهٔ ۱۲۰۵: مرغ دلم که کشته شد از چشم مست تو 590شمارهٔ ۱۲۰۶: سایم همه شب روی خود بر خاک دور ا ...591شمارهٔ ۱۲۰۷: از بسکه نازک است چو گل طبع و خوی ...592شمارهٔ ۱۲۰۸: صیدم نکرد غنچه لبی جز بگفتگو 593شمارهٔ ۱۲۰۹: غم نیست کز زهر بلا تلخی کشد مسکی ...594شمارهٔ ۱۲۱۰: نازکتر از گل است بسی طبع و خوی ت ...595شمارهٔ ۱۲۱۱: دلش رمیده شد آهو ز چین کاکل او 596شمارهٔ ۱۲۱۲: همچو رخسار تو در عالم گلی بیخار ...597شمارهٔ ۱۲۱۳: گرچه به تیغ جفا سینه فکارم از او 598شمارهٔ ۱۲۱۴: بسوخت جان مرا اشتیاق خدمت تو 599شمارهٔ ۱۲۱۵: ای دلم چون پسته از شور نمک بریان ...600شمارهٔ ۱۲۱۶: هرگز دلم ملول نگشت از جفای او 601شمارهٔ ۱۲۱۷: از کفر و دین بری شده ام از برای ...602شمارهٔ ۱۲۱۸: بنمای آتشین رخ و مست شراب شو 603شمارهٔ ۱۲۱۹: بوفای او که گرم کشد نکنم فغان ز ...604شمارهٔ ۱۲۲۰: تو آب خضری و ما تشنه عاشقان از ت ...605شمارهٔ ۱۲۲۱: تا کی ز دهانش بود ایدل سخن تو 606شمارهٔ ۱۲۲۲: سهل است نقد دین و دل گر صرف شد د ...607شمارهٔ ۱۲۲۳: آن بزم عیش ساقی و جام شراب کو 608شمارهٔ ۱۲۲۴: بر نقش شیرین کوهکن گریید چشم زار ...609شمارهٔ ۱۲۲۵: پیش پای خود ببین شاد از غم مردم ...610شمارهٔ ۱۲۲۶: مشتی مگسانیم سپند شکر تو 611شمارهٔ ۱۲۲۷: قدر ارباب وفا نیست بخاک در تو 612شمارهٔ ۱۲۲۸: بسکه حیران گشته ام در جلوه رفتار ...613شمارهٔ ۱۲۲۹: بسکه سوزیم چو شمع از هوس محفل او 614شمارهٔ ۱۲۳۰: دل بکف میداشتم عمری نگاه از دست ...615شمارهٔ ۱۲۳۱: هر که آن گل پا نهد در دیده نمناک ...616شمارهٔ ۱۲۳۲: ای مرا داغی به دل از لعل آتش رنگ ...617شمارهٔ ۱۲۳۳: مارا همین جواب سلام است کام ازو 618شمارهٔ ۱۲۳۴: من بنده صبا که دهد عرض رای تو 619شمارهٔ ۱۲۳۵: ماییم دل و دین بسر کار تو کرده 620شمارهٔ ۱۲۳۶: زهی ز عارض تو گلرخان حجاب زده 621شمارهٔ ۱۲۳۷: مدعی در جوش و ما بیهوش از آن نو ...622شمارهٔ ۱۲۳۸: خوش حالتی است پیش تو از می خوشان ...623شمارهٔ ۱۲۳۹: خوش آنکه بودمه من زباده مست شده 624شمارهٔ ۱۲۴۰: چون شمع دل از داغ تو افروختنش به 625شمارهٔ ۱۲۴۱: اگر چه عشق نکویان جراحتست همه 626شمارهٔ ۱۲۴۲: تو ببزم عیش و نبود ره من در آن م ...627شمارهٔ ۱۲۴۳: خبرم شدست کانمه هوس شراب کرده 628شمارهٔ ۱۲۴۴: رسید مست من از می برخ گل افکنده 629شمارهٔ ۱۲۴۵: ای مصور ز کف این تخته تعلیم بنه 630شمارهٔ ۱۲۴۶: تنم که غرقه بخون اشک لاله گون کر ...631شمارهٔ ۱۲۴۷: آتش آهم نهال وادی ایمن شده 632شمارهٔ ۱۲۴۸: گهی که زلف بر آن روی مهوش افتاده 633شمارهٔ ۱۲۴۹: کی دل بیدردی از داغ گزندی سوخته 634شمارهٔ ۱۲۵۰: نه دیده مثل تو دیده نه کس نشان د ...635شمارهٔ ۱۲۵۱: ساقیا، باده بدین مست دل افتاده م ...636شمارهٔ ۱۲۵۲: جدایی از درت جانا بزهر آلوده تیر ...637شمارهٔ ۱۲۵۳: سرو من بنمای قد و خجلت شمشاد ده 638شمارهٔ ۱۲۵۴: تا ساقی گلهذار رفته 639شمارهٔ ۱۲۵۵: زلف سیه شانه کن جام مدامی بده 640شمارهٔ ۱۲۵۶: ساقیا می بقدح ریز و ببد مست مده 641شمارهٔ ۱۲۵۷: نوح اگر طوفان او افسانه مردم شده 642شمارهٔ ۱۲۵۸: ای با سگت فرشته دم از بندگی زده 643شمارهٔ ۱۲۵۹: بیا و ساقی جان شو به تشنه آبی ده 644شمارهٔ ۱۲۶۰: بیمارم و لب تشنه و از قافله ماند ...645شمارهٔ ۱۲۶۱: مرغ غافل چه دل آسوده بنظاره شده 646شمارهٔ ۱۲۶۲: بد فرصتت چرخ فلک تن فرو مده 647شمارهٔ ۱۲۶۳: در حسرت تو مردن ما از حیات به 648شمارهٔ ۱۲۶۴: پیش تو هر که هست چو صورت خموش به 649شمارهٔ ۱۲۶۵: از خواب جامه چاک و پریشان برآمده 650شمارهٔ ۱۲۶۶: ای ز ملاحت آتشی بر جگر ملک زده 651شمارهٔ ۱۲۶۷: روی نیاز بر ره آنسرو ناز به 652شمارهٔ ۱۲۶۸: دود چراغ خوردنم کرد چو لاله دل س ...653شمارهٔ ۱۲۶۹: دامی نهاده آنمه از زلف تاب داده 654شمارهٔ ۱۲۷۰: خطت که لب لعل شکر خای گرفته 655شمارهٔ ۱۲۷۱: بیا و درد هجران را دوا ده 656شمارهٔ ۱۲۷۲: آدم و گندم، من و خال لب جانانه ی ...657شمارهٔ ۱۲۷۳: عالم چو آفتاب پر از نور کرده یی 658شمارهٔ ۱۲۷۴: من کیم خسته دلی حال دگرگون شده ی ...659شمارهٔ ۱۲۷۵: در چمن با کف رنگین قدح ای گل زده ...660شمارهٔ ۱۲۷۶: هان ای خضر که آب بقانوش کرده یی 661شمارهٔ ۱۲۷۷: در وقت گل چو غنچه چرا دل فسرده ی ...662شمارهٔ ۱۲۷۸: عالمی را تو بشوخی دل و جان سوخته ...663شمارهٔ ۱۲۷۹: نیست از همت خود با دو جهانم کاری 664شمارهٔ ۱۲۸۰: چو بپای خم نهم سر نبری گمان مستی 665شمارهٔ ۱۲۸۱: بقدر درد اگرم قوت سخن بودی 666شمارهٔ ۱۲۸۲: بخلق درد تو بیهوده گفتم تا کی 667شمارهٔ ۱۲۸۳: چو ساقی گر بجامم دست بودی 668شمارهٔ ۱۲۸۴: چو طوطیان تو سخن بی نظیر میگویی 669شمارهٔ ۱۲۸۵: دی بسکه چو گل در نظر افروخته بود ...670شمارهٔ ۱۲۸۶: رفتی و کنار از من دیوانه گرفتی 671شمارهٔ ۱۲۸۷: با دیگران بعشوه سخن هر نفس کنی 672شمارهٔ ۱۲۸۸: کعبه عاشق من کاش شکیبا بودی 673شمارهٔ ۱۲۸۹: خواهم شبی گوش رضا بر حال زار من ...674شمارهٔ ۱۲۹۰: با دل چه چاره سازم کز آرزوی رویی 675شمارهٔ ۱۲۹۱: این چه رفتارست کایشمشاد قامت میک ...676شمارهٔ ۱۲۹۲: تا کی ای رشگ پری عالمی از غم بکش ...677شمارهٔ ۱۲۹۳: شب سگت دل خواست از عاشق چه بودی ...678شمارهٔ ۱۲۹۴: چون بود روز جزایی مکن آزار کسی 679شمارهٔ ۱۲۹۵: چه جور بود که باز ایفلک بمن کردی 680شمارهٔ ۱۲۹۶: تا چند ز من گوشه ابروی بتابی 681شمارهٔ ۱۲۹۷: تا دست بر اسباب سلامت نفشانی 682شمارهٔ ۱۲۹۸: آن دم که دل ربودی در قصد دین نبو ...683شمارهٔ ۱۲۹۹: از غمزه گه عتاب و گهی خنده میکنی 684شمارهٔ ۱۳۰۰: وقت آن شد که نظر درمن درمانده کن ...685شمارهٔ ۱۳۰۱: دی شامگه کز پیش من مرکب بتندی تا ...686شمارهٔ ۱۳۰۲: به نظاره جوانان که کسی نیافت سیر ...687شمارهٔ ۱۳۰۳: چند سازم که شوم خاک و تو بر من گ ...688شمارهٔ ۱۳۰۴: ای اشک جگر سوز که در چشم پر آیی 689شمارهٔ ۱۳۰۵: منعت نکنم گر ببد اندیش نشینی 690شمارهٔ ۱۳۰۶: با قبای آل چون برقی بمیدان تاختی 691شمارهٔ ۱۳۰۷: خنده یی کردی چو گل مارا چو بلبل ...692شمارهٔ ۱۳۰۸: ایشوخ مرا اینهمه دلتنگ چه داری 693شمارهٔ ۱۳۰۹: بخدا که بزم ما را ز غم تو شامگاه ...694شمارهٔ ۱۳۱۰: بصد کرشمه مهرم شکار خود کردی 695شمارهٔ ۱۳۱۱: بوعده بوسی ام از عشوه سازیی دادی 696شمارهٔ ۱۳۱۲: اول ز عاشقان بوفا یاد میکنی 697شمارهٔ ۱۳۱۳: هرکه یکساعت طبیب جان بیمارش تویی 698شمارهٔ ۱۳۱۴: از من خبر ای پسر نداری 699شمارهٔ ۱۳۱۵: گر کشد خاطر حزین باری 700شمارهٔ ۱۳۱۶: از آن بجور دل مبتلای من داری 701شمارهٔ ۱۳۱۷: مرید ما شو ایشیخ اگر باما دمی با ...702شمارهٔ ۱۳۱۸: چند از بتان فریفته آب و گل شوی 703شمارهٔ ۱۳۱۹: دمی گر صورت شیرین سخن با کوهکن گ ...704شمارهٔ ۱۳۲۰: از رشگ رخت گر دل گل درد نکردی 705شمارهٔ ۱۳۲۱: گلی است عارض ساقی بنازکی کز وی 706شمارهٔ ۱۳۲۲: ایکه بر بالین طبیب جان بیمار منی 707شمارهٔ ۱۳۲۳: دل شکست آن مه مرا در آرزوی ناوکی 708شمارهٔ ۱۳۲۴: ای یوسف عزیز چه از ما نهان شوی 709شمارهٔ ۱۳۲۵: ما بنده حسنیم و گرفتار نگاهی 710شمارهٔ ۱۳۲۶: بچنین جمال خوبی که تو گلعذار دار ...711شمارهٔ ۱۳۲۷: کی دل سبک باشک جگرگون کند کسی 712شمارهٔ ۱۳۲۸: در کوره غم تا نخورم سوزش و تابی 713شمارهٔ ۱۳۲۹: کاشکی ز اول بمن این کینه داری دا ...714شمارهٔ ۱۳۳۰: عاشق بیخانمان گر اختیاری داشتی 715شمارهٔ ۱۳۳۱: بسکه دل در سینه من سوخت داغ دلبر ...716شمارهٔ ۱۳۳۲: دگرم ز چشم گریان بهزار دلستانی 717شمارهٔ ۱۳۳۳: خواهم شبی بیایی و مهمان من شوی 718شمارهٔ ۱۳۳۴: مارا کشی و زنده جاوید میکنی 719شمارهٔ ۱۳۳۵: من لایق آن نیستم تا یار همرازم ک ...720شمارهٔ ۱۳۳۶: میان خلق میخواهم که توسن بر سرم ...721شمارهٔ ۱۳۳۷: ایعاشق بی دیده که در عیب منستی 722شمارهٔ ۱۳۳۸: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 723شمارهٔ ۱۳۳۹: ایکه بر عاشق نگاه از لطف و احسان ...724شمارهٔ ۱۳۴۰: غیرتم در دیده ها چون باد اگر ره ...725شمارهٔ ۱۳۴۱: کعبه گر میطلبی سعی کن آرام مجوی 726شمارهٔ ۱۳۴۲: نظر ز آن نوغزال ایدل به بیداری ت ...727شمارهٔ ۱۳۴۳: ز هستی تا نشان داری نشان تیر غم ...728شمارهٔ ۱۳۴۴: گر چو شمعم بکشی زنده بیک خنده کن ...729شمارهٔ ۱۳۴۵: گیرم دل من از غم دیوانه زیست بار ...730شمارهٔ ۱۳۴۶: بردی دلم اگرچه ندارم شکایتی 731شمارهٔ ۱۳۴۷: خوشیم با ستم و محنتی که میخواهی 732شمارهٔ ۱۳۴۸: تو مرا اگر نبخشی من و کنج نامراد ...733شمارهٔ ۱۳۴۹: ایکه بقتل عاشقان مست و خراب میرو ...734شمارهٔ ۱۳۵۰: صوفی اگر حریف ما بهر شراب میشوی 735شمارهٔ ۱۳۵۱: گر بغم شادی ز عشقش شادمانیها کنی 736شمارهٔ ۱۳۵۲: ای بلعل شکرین چشمه حیوان کسی 737شمارهٔ ۱۳۵۳: کاشکی فرق سرم فرش سرایت بودی 738شمارهٔ ۱۳۵۴: با همهلطف و با منت اینهمه ناز و ...739شمارهٔ ۱۳۵۵: ای ز جان شیرین تر و زیباتر از حو ...740شمارهٔ ۱۳۵۶: می خور که در سرای جهان نیست محکم ...741شمارهٔ ۱۳۵۷: گر بود یوسفش گرانجانی 742شمارهٔ ۱۳۵۸: از خون دیدها شد کوی تو لاله زاری 743شمارهٔ ۱۳۵۹: ای آب حیوان کاتشم از لعل نوشین م ...744شمارهٔ ۱۳۶۰: باز دل میبردم عشوه سرو نازی 745شمارهٔ ۱۳۶۱: ایسرو اگر این سوخته را دست بدادی 746شمارهٔ ۱۳۶۲: دلا، با شمع خویشت در نگیرد گریه ...747شمارهٔ ۱۳۶۳: مستی و غم از طعن بداندیش نداری 748شمارهٔ ۱۳۶۴: نظری فکن که دارم تن زار و روی زر ...749شمارهٔ ۱۳۶۵: صوفی تو نیی صافی از عشق چه میلاف ...750شمارهٔ ۱۳۶۶: ایگل که غم عاشق مدهوش نداری 751شمارهٔ ۱۳۶۷: رفتی و چراغ ستم افروخته کردی 752شمارهٔ ۱۳۶۸: گر درد من سر از دل فرهاد بر زدی 753شمارهٔ ۱۳۶۹: دولت اگر مدد کند گلبن باغ من شوی 754شمارهٔ ۱۳۷۰: از جهان این بس که نانی خشک و آبی ...755شمارهٔ ۱۳۷۱: دشنام تلخ کز لب چون شکرم دهی 756شمارهٔ ۱۳۷۲: تو گر بخاک شهیدان گذار باز آری 757شمارهٔ ۱۳۷۳: ایکه در آیینه بینی روی و ناز افز ...758شمارهٔ ۱۳۷۴: سوختم چند چو برق آیی و چون باد ر ...759شمارهٔ ۱۳۷۵: سوخت دل از ناله ام چند خروشد کسی 760شمارهٔ ۱۳۷۶: پیش سگت چو اشک من لافد ز مردم زا ...761شمارهٔ ۱۳۷۷: سوختم شمع صفت تا شدم آتش نفسی 762شمارهٔ ۱۳۷۸: گشاد خنده زنان چشم برمن آفت جانی 763شمارهٔ ۱۳۷۹: چه سر پیش آری و با خود مرا همراز ...764شمارهٔ ۱۳۸۰: همه جانی از لطافت همه عمر و زندگ ...765شمارهٔ ۱۳۸۱: اگرچه چشم منی همنشین اغیاری 766شمارهٔ ۱۳۸۲: گر به بتخانه درآیی و موافق باشی 767شمارهٔ ۱۳۸۳: بیا که میکشدم درد ارزومندی 768شمارهٔ ۱۳۸۴: چو به تیغ کین ز خشمم بسر رکاب آی ...769شمارهٔ ۱۳۸۵: خورشید صفت با همه کس مهر نمایی 770شمارهٔ ۱۳۸۶: بناوکی که مرا رخنه در درون کردی 771شمارهٔ ۱۳۸۷: باشد ایدل همدمان دوست یار خود کن ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ