کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نصیب کوهکن از وصل دوست چون باشد
    که سنگ تفرقه اش کوه بیستون باشد
    ننالم از تو گرم جای لطف قهر کنی
    که بر من این ستم از بخت واژگون باشد
    کجا ز شوق وصالت سخن کنم با کس
    گرم نه سرزنش از تهمت جنون باشد
    مراد من بده و با رقیب هم منشین
    که درد رشک ز نومیدی ام فزون باشد
    تو آب خضری و لب تشنه چون زید بی تو
    وگر زید مگر از گریه غرق خون باشد
    کسیکه روی تو دید و نشست با تو دمی
    تو خود بگو که دگر بی رخ تو چون باشد
    پر است ساغر چشمم ز خون دل اهلی
    اگرچه کاسه درویش سرنگون باشد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha