اهلی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۴۸۰: چو شهسوار مرا رخ ز باده گلگون شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو شهسوار مرا رخ ز باده گلگون شد عنان توسن عقلم ز دست بیرون شد بیک نظاره دلم برد و مست خویشم کرد چنانکه هیچ ندانم که حال دل چون شد چو آن پری ز گل چهره برفکند نقاب هزار همچو من از یک نظاره مجنون شد ندانم از چمن کیست آنگل خندان که همچو غنچه ز شوقش هزار دل خون شد فغان که دمبدم آن نازپیشه چون مه نو بحسن روز فزون ناز حسنش افزون شد چه غم که سوخته جانی بباد شد خاکش که همچو دره غبارش به چشم گردون شد دلا، گدای نظر شو که زر پرست چو گنج بخاک تیره فرو رفت اگرچه قارون شد ز خار خار غم عشق ازین چمن اهلی شهید نرگس مخمور و لعل میگون شد اهلی شیرازی