کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نیست جان رفتن که نور از چشم روشن میرود
    این بود کان نور چشم از دیده من میرود
    دست من گیرید یا دامان او کز رفتنش
    پایم از جا صبرم از دل جانم از تن میرود
    همچو برق از دیده رفت آن شوخ خرمن سوز من
    وه که از آه درون دودم به خرمن میرود
    دامن چون دامن صحراست دایم لاله زار
    بسکه خون دل ز چشمم تا بدامن میرود
    چشم ما گلشن شد از خون جگر و آن سروناز
    میگذارد چشم ما و سوی گلشن میرود
    خلق پندارند کاتش در سرای من فتاد
    شب چو دود دل ز آهم سوی روزن میرود
    سوی گلشن آن پری با مردم بیگانه رفت
    اهلی دیوانه از جورش بگلخن میرود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha