کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گیرم که دل از یاد تو خرسند توان داشت
    بی جان تن فرسوده نگه چند توان داشت
    خود گوی که این طوطی دلسوخته تا چند
    در حسرت آن لعل شکر خند توان داشت
    با اینهمه تلخی نتوان ساخت که آخر
    یکبوسه زان لب چون قند توان داشت
    سودا زده چون گوش کند پند خردمند
    این شیوه طمع هم ز هردمند توان داشت
    ناصح همه حکمت بود این پند تو لیکن
    گر هوش بود گوش برین پند توان داشت
    عهد تو و سوگند تو بسیار نپاید
    کافر بچه را چند بسوگند توان داشت
    اهلی زهوای تو کسش باز نیارد
    سیمرغ نه مرغیست که در بند توان داشت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha