کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سرمه ره دردیده زان دارد که خاک پای اوست
    هرکه را باشد ادب درچشم مردم جای اوست
    شاخ گل را با چنان حسنی که از گل حاصل است
    داغ حسرت بر دلش از قامت رعنای اوست
    زان گنهکاری که با قدش بدعوی سروخاست
    سایه بر خاک خجالت دایم از بالای اوست
    آن بهشت حسن کز خوبی قیامت میکند
    چون توان گفتن که در عالم کسی همتای اوست
    چشم مست او بشوخی گرچه خونم می خورد
    در درونم دل کباب از آتش سودای اوست
    بی جمال او چه کار آید گلستان جهان
    کاین چمن چشم و چراغش نرگس شهلای اوست
    آنکه همچون نخل گل سرتاقدم خوبی بود
    گر کشد اهلی بغم آنهم ز خوبیهای اوست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha