کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آنشمع که حسنش دل ارباب وفا سوخت
    در هرکه زد آتش رخ او جان مرا سوخت
    گفتم که چرا سوختی ام خنده زنان گفت
    از شمع نپرسند که پروانه چرا سوخت
    آنکس که زند طعنه بمن ز آتش عشقش
    اورا خود ازین آتش جانسوز کجا سوخت
    آن مه دل من سوخت چه در هجر و چه در وصل
    این بین که مرا طالع خود در همه جا سوخت
    تا جان مرا سوخت فروغ رخ آن شمع
    بس خرمن عشاق که این برق بلا سوخت
    تا آه اسیران چکند با رخ آن گل
    کز آتش دلها جگر مرغ هوا سوخت
    از عشق که؟ اهلی است ترا گریه ندانیم
    بس گریه جانسوز تو باری دل ما سوخت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha