کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بی بخت و یارم مرا از مرگ چشم یاری است
    این بخت خواب آلوده را خواب اجل بیداری است
    خورشید بیمار تو شد رنگش گواهی میدهد
    افتان و خیزان بر زمین از غایت بیماری است
    دوری نباشد گر ز من پهلو تهی سازد سگت
    کز پهلوی من وز و شب بیچاره در خونخواری است
    چشمت خدنگ غمزه را از چپ نمود و راست زد
    باما هنوز آن عشوه گر در شیوه عیاری است
    بس لاله رخ کز داغ تو همچون گل رعنا شده
    تن زرد و بیمار از غمت رویش ز خون گلناری است
    مستم کن از لب کانچنین صبح قیامت شد مرا
    دانی که در صبحی چنین مستی به از هشیاری است
    آن نوغزال مست را از زاری عاشق چه غم
    کان آهوی مشکین نفس اهلی سگ بازاری است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha