کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ذره چون خورشید گردد طالع و لامع خوش است
    آفتاب بخت من لامع نشد طالع خوش است
    میزند تیغ آفتاب من که میرم پیش او
    گر شفاعتخواه نبود در میان مانع خوش است
    میرسد گاهی بسمع محرمان حالم ولی
    حال مجنون را اگر لیلی بود سامع خوش است
    سایه ام بر سر سگش همچون همامی افکند
    گر بمشتی استخوان من شود قانع خوش است
    ناخوشیهایی که ما از ظلمت هجران کشیم
    گاه گاهی برق وصلی گر شود لامع خوش است
    دوش دیدم اهلی آنمه همنشین در واقعه
    گر بخواب این قصه هم واقع شود واقع خوش است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha