کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زهی فراش زلف عنبرینت طره شب‌ها
    سپند خال روی آتشینت چشم کوکب‌ها
    در این دوران ز میخواران صدایی برنمی‌آید
    چو چشم شیشه می تنگ گردیدست مشرب‌ها
    ردای شیخ و زنار برهمن رفته‌اند از کار
    ز غفلت داده‌اند از دست خود سررشته مذهب‌ها
    بود در چشم زاهد خلوت بی‌انجمن دوزخ
    معلم راست بی‌اطفال زندان کنج مکتب‌ها
    متاع بی‌ثمر جویای چشم کور می‌باشد
    دکان وامی‌شود افسانه را چون شمع در شب‌ها
    محال است از ته دل مهربان کردن حسودان را
    به افسون کی رود بدطینتی از طبع عقرب‌ها
    نوایی ساز ای مطرب که مستان در خروش آیند
    که محتاج دم صورند این افسرده‌قالب‌ها
    به کویت شبروان از فتنه گردون حذر دارند
    کند کار عسس با دوربینان چشم کوکب‌ها
    در احسان بروی خویش اهل جود بربستند
    عبث واکرده می‌گردند ارباب طمع لب‌ها
    مرا مانند گل عیش از گریبان سر برون آورد
    چو دست خویش کوته کردم از دامان مطلب‌ها
    مشو از یاد حق یک ساعتی ای سیدا غافل
    که می‌گردد مربی در دو عالم ذکر یارب‌ها

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha