کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دلبر سوداگر من عزم کابل کرد و رفت
    روزگارم را سیه چون زلف و کاکل کرد و رفت
    چون نسیم صبح آمد بر سرم روز وداع
    مو به مویم را پریشان همچو سنبل کرد و رفت
    از وصالش خانه من بود باغ دلگشا
    خیر یادش تنگ همچون غنچه گل کرد و رفت
    در عنانش رفتم و گفتم که خونم را بریز
    بر کمر بربست شمشیر و تغافل کرد و رفت
    قامت خم گشته ام را دید و رحمی هم نکرد
    بر سر دریای آتش آمد و پل کرد و رفت
    نامه سربسته ام را مهر از لب برگرفت
    کلک خاموش مرا منقار بلبل کرد و رفت
    سیدا روز وداعش گشتم او را سد راه
    سر به پیش افگنده ایستاده تأمل کرد و رفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha