کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بپوش از هستی خود چشم و عیش جاودانی کن
    نشین در کنج خلوتخانه خود کامرانی کن
    مده ره در حریم خاص دل وسواس شیطان را
    بهر جا پا نهی اطراف خود را پاسبانی کن
    رخ خود مهر وقت شام سازد از شفق گلگون
    تو هم از جام می در موسم پیری جوانی کن
    فلک را جامه فتح است در بر خلعت نیلی
    لباس خویش را تا می توانی آسمانی کن
    ندارد هیچ سودی این زمان انگشت خائیدن
    که گفت ای شمع در اول به آتش همزبانی کن
    تبسم های رنگین غنچه را زیر لب باشد
    غم ایام اگر دلتنگ سازد شادمانی کن
    دل خون گشته ام را از لب خود کامران گردان
    سبوی باده ام را پر ز آب زندگانی کن
    اگر خواهی به زنجیر آوری پای بزرگان را
    برو در ملک هندو چند روزی فیل بانی کن
    بود راضی به مرگ خویش در کنج قفس بلبل
    بکش تیغ از نیام کین با ما مهربانی کن
    اگر خواهی گذاری سیدا سر در رکاب او
    به برق گر مرو یک چند روزی همعنانی کن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha