کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    برده دل را از بر من نونهال تازه‌ای
    کرده‌ام بیعت به دست خردسال تازه‌ای
    کرده دوران آستانم را زیارتگاه خضر
    بر سرم تا آمده صاحب‌کمال تازه‌ای
    دیده‌ام شمعی که چون پروانه می‌سوزد دلم
    دارم از آغوش فانوسش خیال تازه‌ای
    بی‌سرانجامم ندانم کارم آخر چون شود
    دارم ای هم‌صحبتان امروز حال تازه‌ای
    هر که در کویش مرا از تیره‌بختی دید و گفت
    آمده از هند اینجا خاکمال تازه‌ای
    سیدا آیینه‌ام گردید چون تصویر محو
    کس ندیده اینچنین حسن و کمال تازه‌ای

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha