کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عقل و هوشم رفت تا آن تندخو خنجر کشید
    کاروان گردد روان جایی که آتش سرکشید
    دست افسوس است زنجیر نگه در کوی بخل
    حلقه نتواند خموشی را ز گوش کر کشید
    چشمه آئینه را پر کرد از آب حیات
    انتقام خویش را از خضر اسکندر کشید
    در دل او ناله ام هرگز نمیسازد اثر
    صفحه آئینه را کی می توان مسطر کشید
    قطره آبی که بحر انداخت در کام صدف
    از گلویش ناگذشته در عوض گوهر کشید
    از سپند من گریزان گشت آتش همچو برق
    رخت هستی را سمندر زیر خاکستر کشید
    کهکشان را برق آهم موی آتش دیده کرد
    اژدهای ناله من آسمان را در کشید
    بر حواس اهل دولت نیست هرگز امتیاز
    کلک من یکسر خط بطلان به این دفتر کشید
    آتشی از روی دل آئینه را زنگار کرد
    انتقامی را که در دل داشت از جوهر کشید
    نیک و بد را می کند اهل بصارت امتیاز
    کی توان خرمهره را بر رشته گوهر کشید
    زخم خون آلوده مرهم را نمی سازد قبول
    خاک پای یار را نتوان به چشم تر کشید
    سیدا آن گل تبسم ریز آمد در چمن
    غنچه های باغ را بلبل به زیر پر کشید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha