کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    می کنم چون شمع بهر سوختن امداد خویش
    چند سازم تکیه بر دیوار بی بنیاد خویش
    ناله من خنده کبک است در کهسارها
    می دهم منبعد سنگ سرمه بر فریاد خویش
    پنجه هر شب می زنم بر روی طفل آرزو
    می کنم روشن چراغ سیلی استاد خویش
    بیستون را صورت شیرین ز جا برداشته
    سنگ بر سر می زنم بر ماتم فرهاد خویش
    حاصل سرگشتگان جز دست بر هم سوده نیست
    آسیا دربار کلفت باشد از ایجاد خویش
    مرغ بی بالم ز من اقبال آزادی خطاست
    کرده ام بیعت به دام ودانه صیاد خویش
    تیره بختی در بغل دارد دل صاف مرا
    در نمد پیچیده ام آئینه فولاد خویش
    سیدا از هستی خود آنقدر رم کرده ام
    سر به صحرا می زنم روزی که سازم یاد خویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha