به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سیدای نَسَفی

سیدای نَسَفیغزلیاتشمارهٔ ۳۹۹: از سر کوی تو با صد حسرت ای گل می روم

810عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

از سر کوی تو با صد حسرت ای گل می روم
محمل خود بسته ام از بال بلبل می روم
گلشنی بودم مرا باد خزان تاراج کرد
با دماغ خشک همچون نکهت گل می روم
استقامت نیست در یکجای با دیوانگان
رخت خود پیچیده زین گلشن چو سنبل می روم
کودکی گردد چو سنگ سرمه سد راه من
چون نگه افتاد از چشمم تغافل می روم
زادراه خاکساران از هوا پیدا شود
گردبادم در بیابان توکل می روم
شانه ام غیر از پریشانی مرا در بار نیست
تیره بختم در خیال زلف و کاکل می روم
جوش اشکم سیدا پامال سازد چرخ را
موج سیل نوبهارم از سر پل می روم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۹۸: تا گرفتم خو به سحر نرگسش جادو شدم 2شمارهٔ ۳۹۹: از سر کوی تو با صد حسرت ای گل می ...3شمارهٔ ۴۰۰: گر به کف مانند گل مشت زری می داشت ...4شمارهٔ ۴۰۱: صبا از خنده آن گل حدیثی گفت در گو ...5شمارهٔ ۴۰۲: در دل امشب شورشی چون صبح محشر داش ...6شمارهٔ ۴۰۳: از عدم جسم خراب و رنگ زرد آورده ا ...7شمارهٔ ۴۰۴: بی خود شدم از زلف دو تا کام گرفتم 8شمارهٔ ۴۰۵: دل را اسیر خط بناگوش کرده ام 9شمارهٔ ۴۰۶: خوش آن مستی که درد و داغ خود را چ ...10شمارهٔ ۴۰۷: دری گشاده نگردد اگر گدای شوم 11شمارهٔ ۴۰۸: امشب از مستی به پای خم چو خشت افت ...12شمارهٔ ۴۰۹: اشک چشم شبنمم در حسرت روی گلم 13شمارهٔ ۴۱۰: بس که چون شبنم سری دارد به عریانی ...14شمارهٔ ۴۱۱: می کند پهلو تهی کنج غم از تنهائیم 15شمارهٔ ۴۱۲: در چمن از گریه آبی بر رخ گل می زن ...16شمارهٔ ۴۱۳: گوشه چشم تو تا افتاد بر کاشانه ام 17شمارهٔ ۴۱۴: بی تو امشب سوخت از تب استخوان پیک ...18شمارهٔ ۴۱۵: بی تو امشب بس که احوال خرابی داشت ...19شمارهٔ ۴۱۶: ساقی ز حدیث می و پیمانه گذشتیم 20شمارهٔ ۴۱۷: چون گل تمام داغم و خرم نشسته ام 21شمارهٔ ۴۱۸: نسیم صبح پیامی رساند در گوشم 22شمارهٔ ۴۱۹: شبنمم پهلو به روی بستر گل می زنم 23شمارهٔ ۴۲۰: بی جمالت در گلستان چاک چون گل می ...24شمارهٔ ۴۲۱: نگاه باده پرست تو برده از هوشم 25شمارهٔ ۴۲۲: نمی شود دم پیری اجل فراموشم 26شمارهٔ ۴۲۳: بیابان گردم و از کشور آرام بیرونم 27شمارهٔ ۴۲۴: بس که دلگیر از تماشای گلستان گشته ...28شمارهٔ ۴۲۵: می روم در باغ و سر در پای سنبل می ...29شمارهٔ ۴۲۶: خبر از زلف او با جان غم پیوسته آو ...30شمارهٔ ۴۲۷: بر درت همچون کمان پشت دو تا آورده ...31شمارهٔ ۴۲۸: شمعم و پروانه ام با شد دل بی کینه ...32شمارهٔ ۴۲۹: بس که خو کردست با کلفت دل غم پیشه ...33شمارهٔ ۴۳۰: شکایت نامه آن روی چون گل بود در د ...34شمارهٔ ۴۳۱: تا به سودای تو از خانه به بازار ش ...35شمارهٔ ۴۳۲: همنشین زنبورم خانه پر عسل دارم 36شمارهٔ ۴۳۳: ز قتل عاشقان در سینه او غم نمی بی ...37شمارهٔ ۴۳۴: به دام دلبری افتاده ام گمگشته تدب ...38شمارهٔ ۴۳۵: نگاه یار با من بر سر جنگ است می د ...39شمارهٔ ۴۳۶: روزگاری شد که خون از دیده تر می خ ...40شمارهٔ ۴۳۷: از دهر بس که کلفت بسیار می کشم 41شمارهٔ ۴۳۸: در دم خط آن پسر در جستجو خواهد شد ...42شمارهٔ ۴۳۹: سرمه آن روزی که از چشمت جدا خواهد ...43شمارهٔ ۴۴۰: وقت خط جان تو بیرون از بدن خواهد ...44شمارهٔ ۴۴۱: اشک من گر اینچنین کز دل برون خواه ...45شمارهٔ ۴۴۲: تازه می سازم ز برق ناله داغ خویشت ...46شمارهٔ ۴۴۳: چشم تا پوشیده ام از آرزوی خویشتن 47شمارهٔ ۴۴۴: گر به طوف خاکم آن عاشق نواز آید ب ...48شمارهٔ ۴۴۵: دلم افسرده شد از گردش ارض و سما ب ...49شمارهٔ ۴۴۶: یارب از پیمانه صحت مرا سرشار کن 50شمارهٔ ۴۴۷: تلخکامم از دل پر مدعای خویشتن 51شمارهٔ ۴۴۸: ز آتش عشق تو آب شد جگر من 52شمارهٔ ۴۴۹: به دستم کرد گل تا داغهای آتشین من 53شمارهٔ ۴۵۰: بپوش از هستی خود چشم و عیش جاودان ...54شمارهٔ ۴۵۱: ای شکر لب وقف ارباب هوس خواهی شدن 55شمارهٔ ۴۵۲: از دل زارم نفس مأیوس می آید برون 56شمارهٔ ۴۵۳: به دور خط رخسارت دو چندان گشت آه ...57شمارهٔ ۴۵۴: از ریاضت نفس را کردم کباب خویشتن 58شمارهٔ ۴۵۵: جنونم دشت پیما شد کن ای مجنون حذر ...59شمارهٔ ۴۵۶: این چه رنگ و رخسار است گلشن جمال ...60شمارهٔ ۴۵۷: نمی آیی به بالینم نمی گیری خبر از ...61شمارهٔ ۴۵۸: خانه ام از روی او امشب چمن خواهد ...62شمارهٔ ۴۵۹: کجا رفتی ز آغوش تماشا ای نگار من 63شمارهٔ ۴۶۰: تا چراغ انجمن کردن زبان خویشتن 64شمارهٔ ۴۶۱: تا به او روشن کنم سوز نهان خویشتن 65شمارهٔ ۴۶۲ - قطعه: فلک رتبه سبحانقلی خان که ب ...66شمارهٔ ۴۶۳: به دریا کرده ام خو موج آبم می توا ...67شمارهٔ ۴۶۴: نمی گردد صدای جود از اهل کرم بیرو ...68شمارهٔ ۴۶۵: کرده ام چون غنچه سر در آستین خویش ...69شمارهٔ ۴۶۶: کرده ام بالین آسایش ز دست خویشتن 70شمارهٔ ۴۶۷: اگر یک دم شود خالی ز موج می سبوی ...71شمارهٔ ۴۶۸: مسجد در آی و تکیه به غیر از خدا م ...72شمارهٔ ۴۶۹: از مربی بس که رم خورده دل بدخوی م ...73شمارهٔ ۴۷۰: شبی ای شمع در آغوش ما جا می توان ...74شمارهٔ ۴۷۱: به خاک افتاده گرد سرمه چشم سیاهت ...75شمارهٔ ۴۷۲: گذشتی مست با غیر و زدی آتش به داغ ...76شمارهٔ ۴۷۳: غریبم نیست همچون لاله دلسوزی به د ...77شمارهٔ ۴۷۴: خوش آن روزی که می نوشیده می رفتی ...78شمارهٔ ۴۷۵: ای دل چو بلبل از پی آن بی وفا مرو 79شمارهٔ ۴۷۶: خامه می پیچد به خود از خط چون زنج ...80شمارهٔ ۴۷۷: مجلس افروزیی رخساره نیکویت کو 81شمارهٔ ۴۷۸: ای سرمه صید کشته چشم سیاه تو 82شمارهٔ ۴۷۹: وصف رخش گلست و ورق گلشن است ازو 83شمارهٔ ۴۸۰: شوخ نقاشی که رنگم می کند تسخیر او 84شمارهٔ ۴۸۱: نمی نهم به در باغ خلد پا بی تو 85شمارهٔ ۴۸۲: نمی نهم به تماشای گل قدم بی تو 86شمارهٔ ۴۸۳: تا کی چو گل نشینم در خون تپیده بی ...87شمارهٔ ۴۸۴: هر شب چو شمع دارم سوز و گداز بی ت ...88شمارهٔ ۴۸۵: گردیده شمع بزمم بی آب و تاب بی تو 89شمارهٔ ۴۸۶: پیچیده با نگاهم از سیر باغ بی تو 90شمارهٔ ۴۸۷: شبها بود چراغم از دود آه بی تو 91شمارهٔ ۴۸۸: پریده رنگ ز گلها و لاله بی تو 92شمارهٔ ۴۸۹: شبها چو شمع دارم حال خراب بی تو 93شمارهٔ ۴۹۰: شد موسم خزان به گل و غنچه ناز کو 94شمارهٔ ۴۹۱: آمد بهار و رونق گلهای باغ کو 95شمارهٔ ۴۹۲: آمده بهار و نشاء و نمای زمانه کو 96شمارهٔ ۴۹۳: افتاد بر سر من سودای کاکل تو 97شمارهٔ ۴۹۴: آمد بهار و فیض نسیم بهار کو 98شمارهٔ ۴۹۵: آمد بهار بر کف ساقی پیاله کو 99شمارهٔ ۴۹۶: باشد به بام دیده من جای خواب تو 100شمارهٔ ۴۹۷: ای گل به سیر باغ چو باد صبا مرو 101شمارهٔ ۴۹۸: بیا که غنچه شد ای سرو من چمن بی ت ...102شمارهٔ ۴۹۹: ای گل نرگس فدای چشم چون بادام تو 103شمارهٔ ۵۰۰: در خوان منعمان به امید عطا مرو 104شمارهٔ ۵۰۱: برده ام امروز بوی خوش ز باغ تازه ...105شمارهٔ ۵۰۲: فصل نوروز است می آید هوای تازه یی 106شمارهٔ ۵۰۳: برآرد از چمن گل را خزان آهسته آهس ...107شمارهٔ ۵۰۴: ز بیم نرگس مستت پرید رنگ پیاله 108شمارهٔ ۵۰۵: دل همچو اشک بر سر مژگان برآمده 109شمارهٔ ۵۰۶: دل از خود رفته شوری بر من دیوانه ...110شمارهٔ ۵۰۷: دلبر سوداگرم از شهر کابل آمده 111شمارهٔ ۵۰۸: تا ز پیش چشم من ای دشت پیما رفته ...112شمارهٔ ۵۰۹: پنجه ام هرگز نرفته بر در کاشانه ی ...113شمارهٔ ۵۱۰: تا تو رفتی انجمن گردید ماتمخانه ی ...114شمارهٔ ۵۱۱: نو خط من ز سفر تا به وطن آمده یی 115شمارهٔ ۵۱۲: چهره افروخته همچون گل باغ آمده یی 116شمارهٔ ۵۱۳: جانب کلبه ام ای ماه جبین آمده یی 117شمارهٔ ۵۱۴: مرا در کشور تسلیم یارب تاج شاهی د ...118شمارهٔ ۵۱۵: چهره افروخته از باده ناب آمده یی 119شمارهٔ ۵۱۶: می کشم می هر سحر با می پرست تازه ...120شمارهٔ ۵۱۷: از شکایت دل نمی سازد ز ما اندیشه ...121شمارهٔ ۵۱۸: تا تو ای یوسف مصری ز سفر آمده یی 122شمارهٔ ۵۱۹: برده دل را از بر من نونهال تازه ی ...123شمارهٔ ۵۲۰: در دلم افتاده همچون لاله داغ تازه ...124شمارهٔ ۵۲۱: برده در پیری دل از دستم جوان تازه ...125شمارهٔ ۵۲۲: جان به لب آمده و نیست ز جانان مدد ...126شمارهٔ ۵۲۳: ای سرو مایل قد دلجوی کیستی 127شمارهٔ ۵۲۴: هر کوچه باغ دیده ام ای گل خوش آمد ...128شمارهٔ ۵۲۵: ای شمع بر سر من گریان خوش آمدی 129شمارهٔ ۵۲۶: رفتی و شوری به جان ناتوان انداختی 130شمارهٔ ۵۲۷: سر مگو آنکه شود خم پی احسان کسی 131شمارهٔ ۵۲۸: مرا امشب چو زلف خود پریشان کردی و ...132شمارهٔ ۵۲۹: مرا در بحر غم چون موج آب انداختی ...133شمارهٔ ۵۳۰: مرا آورده بر سر لشکر سودا شبیخونی 134شمارهٔ ۵۳۱: مرا ای شعله خود در تاب و تب انداخ ...135شمارهٔ ۵۳۲: ز دستم می کشد دامن بهار افشان گری ...136شمارهٔ ۵۳۳: کبابم کرده بی پروا خرامی چشم می پ ...137شمارهٔ ۵۳۴: مرا تا کی دواند آرزوی دل به هر سو ...138شمارهٔ ۵۳۵: ز من دل برده رنگین جلوه شمشاد بال ...139شمارهٔ ۵۳۶: دلم را برده از جا سرو قد نازک اند ...140شمارهٔ ۵۳۷: دلم در سینه باشد در تنوری مرغ بری ...141شمارهٔ ۵۳۸: غنچه گردید گل قسمتم از کم سخنی 142شمارهٔ ۵۳۹: ای خوش نگاه رخنه گر جان کیستی 143شمارهٔ ۵۴۰: چه کرده ام که مرا همدم بلا کردی 144شمارهٔ ۵۴۱: چون غنچه گر به جیب تأمل فرو روی 145شمارهٔ ۵۴۲: شمع بزمی و چو یوسف به نظر می آیی 146شمارهٔ ۵۴۳: کفر و دین یکسان بود در مذهب دیوان ...147شمارهٔ ۵۴۴: گر در خط بتان به تأمل فرو روی 148شمارهٔ ۵۴۵: از کدامین چمن ای سرو روان می آیی 149شمارهٔ ۵۴۶: گل به سر بر زده و پا به حنا می آی ...150شمارهٔ ۵۴۷: همچو گل کیسه لبالب ز درم می آیی 151شمارهٔ ۵۴۸: گل به سر برزده از سیر چمن می آیی 152شمارهٔ ۵۴۹: به کوی انتظاری آرمیدن ها چه می دا ...153شمارهٔ ۵۵۰: فلک از کهکشان چون سینه چاکست پندا ...154شمارهٔ ۵۵۱: تا لبت نام برآورده به شیرین سخنی 155شمارهٔ ۵۵۲: تا کی ای بلبل به دنبال هنر افتد ک ...156شمارهٔ ۵۵۳: به سوی کلبه ام ای سیمبر نمی آیی 157شمارهٔ ۵۵۴: چرا به کلبه ام ای دلربا نمی آیی 158شمارهٔ ۵۵۵: به خواب آمد مرا لیلی وشی چون سرو ...159شمارهٔ ۵۵۶: دمید خط و در آغوش من نمی آیی 160شمارهٔ ۵۵۷: چرا به کلبه ام ای لاله رو نمی آیی 161شمارهٔ ۵۵۸: قدت در چشم خود جا کرده ام ای دوست ...162شمارهٔ ۵۵۹: به سوی کلبه ام ای نازنین دوش آمدی ...163شمارهٔ ۵۶۰: چرا به کلبه ام مهربان نمی آیی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ