کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تازه می سازم ز برق ناله داغ خویشتن
    می کنم روشن به آه دل چراغ خویشتن
    تا به کی ای لاله دامن می زنی بر آتشم
    روزگاری شد که می سوزم به داغ خویشتن
    آرزوهای سپندم مضطرب دارد مرا
    وقت آن آمد زنم آتش به باغ خویشتن
    دارد از مرهم حذر پروانه داغ خودم
    می زنم گل بر سر خود از چراغ خویشتن
    گاه بر گرداب می پیچم گهی بر گردباد
    رفته ام از خود به سودای سراغ خویشتن
    فرصت بر گرد خود گشتن نمی باشد مرا
    ساعتی از غم نمی یابم فراغ خویشتن
    شام و صبح رفته من باز آید بر سرم
    می کنم هر شب تماشا گشت زاغ خویشتن
    اهل صحبت سیدا عمریست سرگرم خودند
    با که همچون شمع می سوزی دماغ خویشتن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha