کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خوش آن مستی که درد و داغ خود را چاره می کردم
    تو را می دیدم از دور و گریبان پاره می کردم
    به داغ تازه می دادم تسلی داغ دیرین را
    به جای برگ گل در جیب آتش پاره می کردم
    به لوح سینه شبها صورتت را نقش می بستم
    سری در جیب می بردم تو را نظاره می کردم
    نمی گردد دل سخت تو با من نرم حیرانم
    چو آتش بس که جای خود به سنگ خاره می کردم
    به صحرا گر نبودی خاک مجنون سد راه من
    غباری می شدم خود را ز شهر آواره می کردم
    اگر می بود در عالم دوای درد عاشق را
    دل خود را چو بلبل پیش گل صدپاره می کردم
    به کویت هر سحر چون اشک خود طفلی که می دیدم
    ز روی مرحمت آغوش خود گهواره می کردم
    چه خوش بودی که همچون سیدا من هم سر خود را
    به پایت می زدم درد دل بیچاره می کردم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha