سیدای نَسَفی
غزلیات
شمارهٔ ۴۰۶: خوش آن مستی که درد و داغ خود را چاره می کردم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خوش آن مستی که درد و داغ خود را چاره می کردم تو را می دیدم از دور و گریبان پاره می کردم به داغ تازه می دادم تسلی داغ دیرین را به جای برگ گل در جیب آتش پاره می کردم به لوح سینه شبها صورتت را نقش می بستم سری در جیب می بردم تو را نظاره می کردم نمی گردد دل سخت تو با من نرم حیرانم چو آتش بس که جای خود به سنگ خاره می کردم به صحرا گر نبودی خاک مجنون سد راه من غباری می شدم خود را ز شهر آواره می کردم اگر می بود در عالم دوای درد عاشق را دل خود را چو بلبل پیش گل صدپاره می کردم به کویت هر سحر چون اشک خود طفلی که می دیدم ز روی مرحمت آغوش خود گهواره می کردم چه خوش بودی که همچون سیدا من هم سر خود را به پایت می زدم درد دل بیچاره می کردم سیدای نَسَفی