کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    اگر بردارد از رخ پرده خورشید جهانتابش
    شود سنگ فلاخن کهکشان را چرخ مهتابش
    ز فعل خویش ظالم وقت بیماری کند توبه
    به هوش باز آید و دیوانه را افسون کند خوابش
    صدف را به که بگشاید دکان در عالم دیگر
    در این بازار ارزانست گوهرهای نایابش
    ز دوران زمین و قصه قارون چه می پرسی
    محیط است این و افتادست کشتی ها به گردابش
    نشد از ناخدا بر ساغرم کیفیتی حاصل
    حبابم کرده ام بسیار سیر عالم آبش
    ز بی آرامی خورشید گردون شکوه ها دارد
    دل این شیشه را در اضطراب افگنده سیمابش
    کف دست کریمان سحر گوهر گفته اند اما
    نمی گردد گلوی تشنه سیراب از آتش
    نصیحت کارگر هرگز نیاید نفس غافل را
    نسازد هیچ کس بدمست را بیدار از خوابش
    نآساید بر آسایش فرزند خود مادر
    شبان می پرورد این بره را از بهر قصابش
    به بزم اهل وحدت ره نباشد خودپرستان را
    برو ای زاهد از خلوتم کج نیست محرابش
    ز دست نفس گردنکش دلم شد مایل کعبه
    نباید بود در شهری که ظالم باشد اربابش
    مجو ای سیدا آسودگی از گلشن عالم
    که دایم بوی خون می آید از دنیا و اسبابش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha