به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سیدای نَسَفی

سیدای نَسَفیغزلیاتشمارهٔ ۳۹۷: خبر می گوید از راز درون لبهای خاموشم

860عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

خبر می گوید از راز درون لبهای خاموشم
زند پهلو به روی حلقه در حلقه گوشم
شدم پیر و نمی آید برون گهواره از یادم
قدم در ملک هستی تا نهادم خانه بر دوشم
قلندر مشربم یا اهل دنیا رو نمی آرم
گهی چون آئینه عریانم و گاهی نمدپوشم
سبک چون بوی گل از جامه خواب ناز برخیزم
بحمدالله که دست تربیت دور است از دوشم
شکفتن رفته است ای سیدا عمریست از یادم
سخن بسیار دارم بر لب و چون غنچه خاموشم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۹۶: به گلزاری که در وی سرو قدی نیست خ ...2شمارهٔ ۳۹۷: خبر می گوید از راز درون لبهای خام ...3شمارهٔ ۳۹۸: تا گرفتم خو به سحر نرگسش جادو شدم 4شمارهٔ ۳۹۹: از سر کوی تو با صد حسرت ای گل می ...5شمارهٔ ۴۰۰: گر به کف مانند گل مشت زری می داشت ...6شمارهٔ ۴۰۱: صبا از خنده آن گل حدیثی گفت در گو ...7شمارهٔ ۴۰۲: در دل امشب شورشی چون صبح محشر داش ...8شمارهٔ ۴۰۳: از عدم جسم خراب و رنگ زرد آورده ا ...9شمارهٔ ۴۰۴: بی خود شدم از زلف دو تا کام گرفتم 10شمارهٔ ۴۰۵: دل را اسیر خط بناگوش کرده ام 11شمارهٔ ۴۰۶: خوش آن مستی که درد و داغ خود را چ ...12شمارهٔ ۴۰۷: دری گشاده نگردد اگر گدای شوم 13شمارهٔ ۴۰۸: امشب از مستی به پای خم چو خشت افت ...14شمارهٔ ۴۰۹: اشک چشم شبنمم در حسرت روی گلم 15شمارهٔ ۴۱۰: بس که چون شبنم سری دارد به عریانی ...16شمارهٔ ۴۱۱: می کند پهلو تهی کنج غم از تنهائیم 17شمارهٔ ۴۱۲: در چمن از گریه آبی بر رخ گل می زن ...18شمارهٔ ۴۱۳: گوشه چشم تو تا افتاد بر کاشانه ام 19شمارهٔ ۴۱۴: بی تو امشب سوخت از تب استخوان پیک ...20شمارهٔ ۴۱۵: بی تو امشب بس که احوال خرابی داشت ...21شمارهٔ ۴۱۶: ساقی ز حدیث می و پیمانه گذشتیم 22شمارهٔ ۴۱۷: چون گل تمام داغم و خرم نشسته ام 23شمارهٔ ۴۱۸: نسیم صبح پیامی رساند در گوشم 24شمارهٔ ۴۱۹: شبنمم پهلو به روی بستر گل می زنم 25شمارهٔ ۴۲۰: بی جمالت در گلستان چاک چون گل می ...26شمارهٔ ۴۲۱: نگاه باده پرست تو برده از هوشم 27شمارهٔ ۴۲۲: نمی شود دم پیری اجل فراموشم 28شمارهٔ ۴۲۳: بیابان گردم و از کشور آرام بیرونم 29شمارهٔ ۴۲۴: بس که دلگیر از تماشای گلستان گشته ...30شمارهٔ ۴۲۵: می روم در باغ و سر در پای سنبل می ...31شمارهٔ ۴۲۶: خبر از زلف او با جان غم پیوسته آو ...32شمارهٔ ۴۲۷: بر درت همچون کمان پشت دو تا آورده ...33شمارهٔ ۴۲۸: شمعم و پروانه ام با شد دل بی کینه ...34شمارهٔ ۴۲۹: بس که خو کردست با کلفت دل غم پیشه ...35شمارهٔ ۴۳۰: شکایت نامه آن روی چون گل بود در د ...36شمارهٔ ۴۳۱: تا به سودای تو از خانه به بازار ش ...37شمارهٔ ۴۳۲: همنشین زنبورم خانه پر عسل دارم 38شمارهٔ ۴۳۳: ز قتل عاشقان در سینه او غم نمی بی ...39شمارهٔ ۴۳۴: به دام دلبری افتاده ام گمگشته تدب ...40شمارهٔ ۴۳۵: نگاه یار با من بر سر جنگ است می د ...41شمارهٔ ۴۳۶: روزگاری شد که خون از دیده تر می خ ...42شمارهٔ ۴۳۷: از دهر بس که کلفت بسیار می کشم 43شمارهٔ ۴۳۸: در دم خط آن پسر در جستجو خواهد شد ...44شمارهٔ ۴۳۹: سرمه آن روزی که از چشمت جدا خواهد ...45شمارهٔ ۴۴۰: وقت خط جان تو بیرون از بدن خواهد ...46شمارهٔ ۴۴۱: اشک من گر اینچنین کز دل برون خواه ...47شمارهٔ ۴۴۲: تازه می سازم ز برق ناله داغ خویشت ...48شمارهٔ ۴۴۳: چشم تا پوشیده ام از آرزوی خویشتن 49شمارهٔ ۴۴۴: گر به طوف خاکم آن عاشق نواز آید ب ...50شمارهٔ ۴۴۵: دلم افسرده شد از گردش ارض و سما ب ...51شمارهٔ ۴۴۶: یارب از پیمانه صحت مرا سرشار کن 52شمارهٔ ۴۴۷: تلخکامم از دل پر مدعای خویشتن 53شمارهٔ ۴۴۸: ز آتش عشق تو آب شد جگر من 54شمارهٔ ۴۴۹: به دستم کرد گل تا داغهای آتشین من 55شمارهٔ ۴۵۰: بپوش از هستی خود چشم و عیش جاودان ...56شمارهٔ ۴۵۱: ای شکر لب وقف ارباب هوس خواهی شدن 57شمارهٔ ۴۵۲: از دل زارم نفس مأیوس می آید برون 58شمارهٔ ۴۵۳: به دور خط رخسارت دو چندان گشت آه ...59شمارهٔ ۴۵۴: از ریاضت نفس را کردم کباب خویشتن 60شمارهٔ ۴۵۵: جنونم دشت پیما شد کن ای مجنون حذر ...61شمارهٔ ۴۵۶: این چه رنگ و رخسار است گلشن جمال ...62شمارهٔ ۴۵۷: نمی آیی به بالینم نمی گیری خبر از ...63شمارهٔ ۴۵۸: خانه ام از روی او امشب چمن خواهد ...64شمارهٔ ۴۵۹: کجا رفتی ز آغوش تماشا ای نگار من 65شمارهٔ ۴۶۰: تا چراغ انجمن کردن زبان خویشتن 66شمارهٔ ۴۶۱: تا به او روشن کنم سوز نهان خویشتن 67شمارهٔ ۴۶۲ - قطعه: فلک رتبه سبحانقلی خان که ب ...68شمارهٔ ۴۶۳: به دریا کرده ام خو موج آبم می توا ...69شمارهٔ ۴۶۴: نمی گردد صدای جود از اهل کرم بیرو ...70شمارهٔ ۴۶۵: کرده ام چون غنچه سر در آستین خویش ...71شمارهٔ ۴۶۶: کرده ام بالین آسایش ز دست خویشتن 72شمارهٔ ۴۶۷: اگر یک دم شود خالی ز موج می سبوی ...73شمارهٔ ۴۶۸: مسجد در آی و تکیه به غیر از خدا م ...74شمارهٔ ۴۶۹: از مربی بس که رم خورده دل بدخوی م ...75شمارهٔ ۴۷۰: شبی ای شمع در آغوش ما جا می توان ...76شمارهٔ ۴۷۱: به خاک افتاده گرد سرمه چشم سیاهت ...77شمارهٔ ۴۷۲: گذشتی مست با غیر و زدی آتش به داغ ...78شمارهٔ ۴۷۳: غریبم نیست همچون لاله دلسوزی به د ...79شمارهٔ ۴۷۴: خوش آن روزی که می نوشیده می رفتی ...80شمارهٔ ۴۷۵: ای دل چو بلبل از پی آن بی وفا مرو 81شمارهٔ ۴۷۶: خامه می پیچد به خود از خط چون زنج ...82شمارهٔ ۴۷۷: مجلس افروزیی رخساره نیکویت کو 83شمارهٔ ۴۷۸: ای سرمه صید کشته چشم سیاه تو 84شمارهٔ ۴۷۹: وصف رخش گلست و ورق گلشن است ازو 85شمارهٔ ۴۸۰: شوخ نقاشی که رنگم می کند تسخیر او 86شمارهٔ ۴۸۱: نمی نهم به در باغ خلد پا بی تو 87شمارهٔ ۴۸۲: نمی نهم به تماشای گل قدم بی تو 88شمارهٔ ۴۸۳: تا کی چو گل نشینم در خون تپیده بی ...89شمارهٔ ۴۸۴: هر شب چو شمع دارم سوز و گداز بی ت ...90شمارهٔ ۴۸۵: گردیده شمع بزمم بی آب و تاب بی تو 91شمارهٔ ۴۸۶: پیچیده با نگاهم از سیر باغ بی تو 92شمارهٔ ۴۸۷: شبها بود چراغم از دود آه بی تو 93شمارهٔ ۴۸۸: پریده رنگ ز گلها و لاله بی تو 94شمارهٔ ۴۸۹: شبها چو شمع دارم حال خراب بی تو 95شمارهٔ ۴۹۰: شد موسم خزان به گل و غنچه ناز کو 96شمارهٔ ۴۹۱: آمد بهار و رونق گلهای باغ کو 97شمارهٔ ۴۹۲: آمده بهار و نشاء و نمای زمانه کو 98شمارهٔ ۴۹۳: افتاد بر سر من سودای کاکل تو 99شمارهٔ ۴۹۴: آمد بهار و فیض نسیم بهار کو 100شمارهٔ ۴۹۵: آمد بهار بر کف ساقی پیاله کو 101شمارهٔ ۴۹۶: باشد به بام دیده من جای خواب تو 102شمارهٔ ۴۹۷: ای گل به سیر باغ چو باد صبا مرو 103شمارهٔ ۴۹۸: بیا که غنچه شد ای سرو من چمن بی ت ...104شمارهٔ ۴۹۹: ای گل نرگس فدای چشم چون بادام تو 105شمارهٔ ۵۰۰: در خوان منعمان به امید عطا مرو 106شمارهٔ ۵۰۱: برده ام امروز بوی خوش ز باغ تازه ...107شمارهٔ ۵۰۲: فصل نوروز است می آید هوای تازه یی 108شمارهٔ ۵۰۳: برآرد از چمن گل را خزان آهسته آهس ...109شمارهٔ ۵۰۴: ز بیم نرگس مستت پرید رنگ پیاله 110شمارهٔ ۵۰۵: دل همچو اشک بر سر مژگان برآمده 111شمارهٔ ۵۰۶: دل از خود رفته شوری بر من دیوانه ...112شمارهٔ ۵۰۷: دلبر سوداگرم از شهر کابل آمده 113شمارهٔ ۵۰۸: تا ز پیش چشم من ای دشت پیما رفته ...114شمارهٔ ۵۰۹: پنجه ام هرگز نرفته بر در کاشانه ی ...115شمارهٔ ۵۱۰: تا تو رفتی انجمن گردید ماتمخانه ی ...116شمارهٔ ۵۱۱: نو خط من ز سفر تا به وطن آمده یی 117شمارهٔ ۵۱۲: چهره افروخته همچون گل باغ آمده یی 118شمارهٔ ۵۱۳: جانب کلبه ام ای ماه جبین آمده یی 119شمارهٔ ۵۱۴: مرا در کشور تسلیم یارب تاج شاهی د ...120شمارهٔ ۵۱۵: چهره افروخته از باده ناب آمده یی 121شمارهٔ ۵۱۶: می کشم می هر سحر با می پرست تازه ...122شمارهٔ ۵۱۷: از شکایت دل نمی سازد ز ما اندیشه ...123شمارهٔ ۵۱۸: تا تو ای یوسف مصری ز سفر آمده یی 124شمارهٔ ۵۱۹: برده دل را از بر من نونهال تازه ی ...125شمارهٔ ۵۲۰: در دلم افتاده همچون لاله داغ تازه ...126شمارهٔ ۵۲۱: برده در پیری دل از دستم جوان تازه ...127شمارهٔ ۵۲۲: جان به لب آمده و نیست ز جانان مدد ...128شمارهٔ ۵۲۳: ای سرو مایل قد دلجوی کیستی 129شمارهٔ ۵۲۴: هر کوچه باغ دیده ام ای گل خوش آمد ...130شمارهٔ ۵۲۵: ای شمع بر سر من گریان خوش آمدی 131شمارهٔ ۵۲۶: رفتی و شوری به جان ناتوان انداختی 132شمارهٔ ۵۲۷: سر مگو آنکه شود خم پی احسان کسی 133شمارهٔ ۵۲۸: مرا امشب چو زلف خود پریشان کردی و ...134شمارهٔ ۵۲۹: مرا در بحر غم چون موج آب انداختی ...135شمارهٔ ۵۳۰: مرا آورده بر سر لشکر سودا شبیخونی 136شمارهٔ ۵۳۱: مرا ای شعله خود در تاب و تب انداخ ...137شمارهٔ ۵۳۲: ز دستم می کشد دامن بهار افشان گری ...138شمارهٔ ۵۳۳: کبابم کرده بی پروا خرامی چشم می پ ...139شمارهٔ ۵۳۴: مرا تا کی دواند آرزوی دل به هر سو ...140شمارهٔ ۵۳۵: ز من دل برده رنگین جلوه شمشاد بال ...141شمارهٔ ۵۳۶: دلم را برده از جا سرو قد نازک اند ...142شمارهٔ ۵۳۷: دلم در سینه باشد در تنوری مرغ بری ...143شمارهٔ ۵۳۸: غنچه گردید گل قسمتم از کم سخنی 144شمارهٔ ۵۳۹: ای خوش نگاه رخنه گر جان کیستی 145شمارهٔ ۵۴۰: چه کرده ام که مرا همدم بلا کردی 146شمارهٔ ۵۴۱: چون غنچه گر به جیب تأمل فرو روی 147شمارهٔ ۵۴۲: شمع بزمی و چو یوسف به نظر می آیی 148شمارهٔ ۵۴۳: کفر و دین یکسان بود در مذهب دیوان ...149شمارهٔ ۵۴۴: گر در خط بتان به تأمل فرو روی 150شمارهٔ ۵۴۵: از کدامین چمن ای سرو روان می آیی 151شمارهٔ ۵۴۶: گل به سر بر زده و پا به حنا می آی ...152شمارهٔ ۵۴۷: همچو گل کیسه لبالب ز درم می آیی 153شمارهٔ ۵۴۸: گل به سر برزده از سیر چمن می آیی 154شمارهٔ ۵۴۹: به کوی انتظاری آرمیدن ها چه می دا ...155شمارهٔ ۵۵۰: فلک از کهکشان چون سینه چاکست پندا ...156شمارهٔ ۵۵۱: تا لبت نام برآورده به شیرین سخنی 157شمارهٔ ۵۵۲: تا کی ای بلبل به دنبال هنر افتد ک ...158شمارهٔ ۵۵۳: به سوی کلبه ام ای سیمبر نمی آیی 159شمارهٔ ۵۵۴: چرا به کلبه ام ای دلربا نمی آیی 160شمارهٔ ۵۵۵: به خواب آمد مرا لیلی وشی چون سرو ...161شمارهٔ ۵۵۶: دمید خط و در آغوش من نمی آیی 162شمارهٔ ۵۵۷: چرا به کلبه ام ای لاله رو نمی آیی 163شمارهٔ ۵۵۸: قدت در چشم خود جا کرده ام ای دوست ...164شمارهٔ ۵۵۹: به سوی کلبه ام ای نازنین دوش آمدی ...165شمارهٔ ۵۶۰: چرا به کلبه ام مهربان نمی آیی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ