کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گر کشم از سینه خود آه گردون سای خویش
    بیستون را بر کنم چون گردباد از جای خویش
    سینه را از داغهای دل چراغان کرده ام
    دسته گل بسته ام از لاله صحرای خویش
    اضطرابم در بیابان ها بود موج سراب
    می روم بهر تماشا بر لب دریای خویش
    تا نسازد آرزو تکلیف بر هر در مرا
    بندها از کنده زانو نهم بر پای خویش
    شمع بزم آرامی و پروانه در جان باختن
    مردم از اندیشه معشوق بی پروای خویش
    در قبای کهنه همچون سرو عمر من گذشت
    روزگاری شد خجالت دارم از اعضای خویش
    تیشه بر کف سیدا گر رو نهم بر بیستون
    بهر استقبال خیزد بیستون از جای خویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha