به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سیدای نَسَفی

سیدای نَسَفیغزلیاتشمارهٔ ۳۵۸: شهر و صحرا درگرفت از آتش رخسار گل

1010عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

شهر و صحرا درگرفت از آتش رخسار گل
عندلیبان سوختند از گرمی بازار گل
بعد از این گلهای بیخار از چمن خواهد شکفت
بس که شد پامال از جوش تماشا خار گل
غنچه همچون ساقیان مینای پر می در بغل
می دهد باد از صراحی خنده سرشار گل
می کند پردازگر آئینه ها را روشناس
در حقیقت گل فروشانند خدمتگار گل
سیدا در صحبت منعم نباشد بهره یی
باغبان را نیست سودی از زر بسیار گل

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۵۷: دارم ز دست داغ دل سامانیان در بغل 2شمارهٔ ۳۵۸: شهر و صحرا درگرفت از آتش رخسار گل 3شمارهٔ ۳۵۹: افلاک را گداخت دل صبر پیشه ام 4شمارهٔ ۳۶۰: پادشاها با تو جان دردمند آورده ام 5شمارهٔ ۳۶۱: بر خاک ریخت جام شرابی که داشتم 6شمارهٔ ۳۶۲: شب چو یاد عارض آن شعله قامت می کن ...7شمارهٔ ۳۶۳: روی دلی ز مردم عالی نیافتم 8شمارهٔ ۳۶۴: قبای خود چو گل امروز پاره پاره کن ...9شمارهٔ ۳۶۵: موج جوهر شوم از تیغ زبانت گردم 10شمارهٔ ۳۶۶: خم گشت قد و با لب نانی نرسیدیم 11شمارهٔ ۳۶۷: بی تو امشب بوی خون می آید از کاشا ...12شمارهٔ ۳۶۸: نفس عمریست می پیچد مرا در سینه می ...13شمارهٔ ۳۶۹: لب گشایی به تکلم ز کلامت گردم 14شمارهٔ ۳۷۰: بنده مرحمت چشم سیاهت گردم 15شمارهٔ ۳۷۱: می روم هر سو سراغ دل ز مردم می کن ...16شمارهٔ ۳۷۲: صبا آورد دوش از میر عالی نامه یی ...17شمارهٔ ۳۷۳: ز شهر از دست تو امروز ای گل پیرهن ...18شمارهٔ ۳۷۴: روی دلی از آن بت سرکش نیافتم 19شمارهٔ ۳۷۵: اشکیم تازه شور ز زمزم کشیده ایم 20شمارهٔ ۳۷۶: یار سرکش را به زور ناله همدم کرده ...21شمارهٔ ۳۷۷: از آن روزی که دور افتاد زان زلف د ...22شمارهٔ ۳۷۸: پژمرده شد به دل گل داغی که داشتم 23شمارهٔ ۳۷۹: گردبادم خاک در چشم چراغت می کنم 24شمارهٔ ۳۸۰: یاد آن شبها که در بزمت فراغت داشت ...25شمارهٔ ۳۸۱: بهر سوغای عزیزان جان ز تن بیرون ک ...26شمارهٔ ۳۸۲: خشک است ز بی مهریی ایام دماغم 27شمارهٔ ۳۸۳: تا به کوی آن نگار سیمبر جا کرده ا ...28شمارهٔ ۳۸۴: شده چون سایه از بس خاکساری جزو اع ...29شمارهٔ ۳۸۵: شبی که بوی گلت از هوا سراغ کنم 30شمارهٔ ۳۸۶: بر زمین مانند اشک از چشم تر افتاد ...31شمارهٔ ۳۸۷: چهره افروخت چو گل بهر تماشا رفتم 32شمارهٔ ۳۸۸: به کویت از سر خود سجده مقبل نمی د ...33شمارهٔ ۳۸۹: از چمن افغان کنان بیرون چو بلبل م ...34شمارهٔ ۳۹۰: داغ هر جا گل کند پا تکیه دل می کن ...35شمارهٔ ۳۹۱: یاد آن شبها که در بر گلعذاری داشت ...36شمارهٔ ۳۹۲: دل دیوانه خود را نشان کردم ندانست ...37شمارهٔ ۳۹۳: روم از جای با اندک نسیمی گرد را م ...38شمارهٔ ۳۹۴: به گلشن رفتم و بی رویت آغاز جنون ...39شمارهٔ ۳۹۵: شکایت نامه آن روی چون گل بود در د ...40شمارهٔ ۳۹۶: به گلزاری که در وی سرو قدی نیست خ ...41شمارهٔ ۳۹۷: خبر می گوید از راز درون لبهای خام ...42شمارهٔ ۳۹۸: تا گرفتم خو به سحر نرگسش جادو شدم 43شمارهٔ ۳۹۹: از سر کوی تو با صد حسرت ای گل می ...44شمارهٔ ۴۰۰: گر به کف مانند گل مشت زری می داشت ...45شمارهٔ ۴۰۱: صبا از خنده آن گل حدیثی گفت در گو ...46شمارهٔ ۴۰۲: در دل امشب شورشی چون صبح محشر داش ...47شمارهٔ ۴۰۳: از عدم جسم خراب و رنگ زرد آورده ا ...48شمارهٔ ۴۰۴: بی خود شدم از زلف دو تا کام گرفتم 49شمارهٔ ۴۰۵: دل را اسیر خط بناگوش کرده ام 50شمارهٔ ۴۰۶: خوش آن مستی که درد و داغ خود را چ ...51شمارهٔ ۴۰۷: دری گشاده نگردد اگر گدای شوم 52شمارهٔ ۴۰۸: امشب از مستی به پای خم چو خشت افت ...53شمارهٔ ۴۰۹: اشک چشم شبنمم در حسرت روی گلم 54شمارهٔ ۴۱۰: بس که چون شبنم سری دارد به عریانی ...55شمارهٔ ۴۱۱: می کند پهلو تهی کنج غم از تنهائیم 56شمارهٔ ۴۱۲: در چمن از گریه آبی بر رخ گل می زن ...57شمارهٔ ۴۱۳: گوشه چشم تو تا افتاد بر کاشانه ام 58شمارهٔ ۴۱۴: بی تو امشب سوخت از تب استخوان پیک ...59شمارهٔ ۴۱۵: بی تو امشب بس که احوال خرابی داشت ...60شمارهٔ ۴۱۶: ساقی ز حدیث می و پیمانه گذشتیم 61شمارهٔ ۴۱۷: چون گل تمام داغم و خرم نشسته ام 62شمارهٔ ۴۱۸: نسیم صبح پیامی رساند در گوشم 63شمارهٔ ۴۱۹: شبنمم پهلو به روی بستر گل می زنم 64شمارهٔ ۴۲۰: بی جمالت در گلستان چاک چون گل می ...65شمارهٔ ۴۲۱: نگاه باده پرست تو برده از هوشم 66شمارهٔ ۴۲۲: نمی شود دم پیری اجل فراموشم 67شمارهٔ ۴۲۳: بیابان گردم و از کشور آرام بیرونم 68شمارهٔ ۴۲۴: بس که دلگیر از تماشای گلستان گشته ...69شمارهٔ ۴۲۵: می روم در باغ و سر در پای سنبل می ...70شمارهٔ ۴۲۶: خبر از زلف او با جان غم پیوسته آو ...71شمارهٔ ۴۲۷: بر درت همچون کمان پشت دو تا آورده ...72شمارهٔ ۴۲۸: شمعم و پروانه ام با شد دل بی کینه ...73شمارهٔ ۴۲۹: بس که خو کردست با کلفت دل غم پیشه ...74شمارهٔ ۴۳۰: شکایت نامه آن روی چون گل بود در د ...75شمارهٔ ۴۳۱: تا به سودای تو از خانه به بازار ش ...76شمارهٔ ۴۳۲: همنشین زنبورم خانه پر عسل دارم 77شمارهٔ ۴۳۳: ز قتل عاشقان در سینه او غم نمی بی ...78شمارهٔ ۴۳۴: به دام دلبری افتاده ام گمگشته تدب ...79شمارهٔ ۴۳۵: نگاه یار با من بر سر جنگ است می د ...80شمارهٔ ۴۳۶: روزگاری شد که خون از دیده تر می خ ...81شمارهٔ ۴۳۷: از دهر بس که کلفت بسیار می کشم 82شمارهٔ ۴۳۸: در دم خط آن پسر در جستجو خواهد شد ...83شمارهٔ ۴۳۹: سرمه آن روزی که از چشمت جدا خواهد ...84شمارهٔ ۴۴۰: وقت خط جان تو بیرون از بدن خواهد ...85شمارهٔ ۴۴۱: اشک من گر اینچنین کز دل برون خواه ...86شمارهٔ ۴۴۲: تازه می سازم ز برق ناله داغ خویشت ...87شمارهٔ ۴۴۳: چشم تا پوشیده ام از آرزوی خویشتن 88شمارهٔ ۴۴۴: گر به طوف خاکم آن عاشق نواز آید ب ...89شمارهٔ ۴۴۵: دلم افسرده شد از گردش ارض و سما ب ...90شمارهٔ ۴۴۶: یارب از پیمانه صحت مرا سرشار کن 91شمارهٔ ۴۴۷: تلخکامم از دل پر مدعای خویشتن 92شمارهٔ ۴۴۸: ز آتش عشق تو آب شد جگر من 93شمارهٔ ۴۴۹: به دستم کرد گل تا داغهای آتشین من 94شمارهٔ ۴۵۰: بپوش از هستی خود چشم و عیش جاودان ...95شمارهٔ ۴۵۱: ای شکر لب وقف ارباب هوس خواهی شدن 96شمارهٔ ۴۵۲: از دل زارم نفس مأیوس می آید برون 97شمارهٔ ۴۵۳: به دور خط رخسارت دو چندان گشت آه ...98شمارهٔ ۴۵۴: از ریاضت نفس را کردم کباب خویشتن 99شمارهٔ ۴۵۵: جنونم دشت پیما شد کن ای مجنون حذر ...100شمارهٔ ۴۵۶: این چه رنگ و رخسار است گلشن جمال ...101شمارهٔ ۴۵۷: نمی آیی به بالینم نمی گیری خبر از ...102شمارهٔ ۴۵۸: خانه ام از روی او امشب چمن خواهد ...103شمارهٔ ۴۵۹: کجا رفتی ز آغوش تماشا ای نگار من 104شمارهٔ ۴۶۰: تا چراغ انجمن کردن زبان خویشتن 105شمارهٔ ۴۶۱: تا به او روشن کنم سوز نهان خویشتن 106شمارهٔ ۴۶۲ - قطعه: فلک رتبه سبحانقلی خان که ب ...107شمارهٔ ۴۶۳: به دریا کرده ام خو موج آبم می توا ...108شمارهٔ ۴۶۴: نمی گردد صدای جود از اهل کرم بیرو ...109شمارهٔ ۴۶۵: کرده ام چون غنچه سر در آستین خویش ...110شمارهٔ ۴۶۶: کرده ام بالین آسایش ز دست خویشتن 111شمارهٔ ۴۶۷: اگر یک دم شود خالی ز موج می سبوی ...112شمارهٔ ۴۶۸: مسجد در آی و تکیه به غیر از خدا م ...113شمارهٔ ۴۶۹: از مربی بس که رم خورده دل بدخوی م ...114شمارهٔ ۴۷۰: شبی ای شمع در آغوش ما جا می توان ...115شمارهٔ ۴۷۱: به خاک افتاده گرد سرمه چشم سیاهت ...116شمارهٔ ۴۷۲: گذشتی مست با غیر و زدی آتش به داغ ...117شمارهٔ ۴۷۳: غریبم نیست همچون لاله دلسوزی به د ...118شمارهٔ ۴۷۴: خوش آن روزی که می نوشیده می رفتی ...119شمارهٔ ۴۷۵: ای دل چو بلبل از پی آن بی وفا مرو 120شمارهٔ ۴۷۶: خامه می پیچد به خود از خط چون زنج ...121شمارهٔ ۴۷۷: مجلس افروزیی رخساره نیکویت کو 122شمارهٔ ۴۷۸: ای سرمه صید کشته چشم سیاه تو 123شمارهٔ ۴۷۹: وصف رخش گلست و ورق گلشن است ازو 124شمارهٔ ۴۸۰: شوخ نقاشی که رنگم می کند تسخیر او 125شمارهٔ ۴۸۱: نمی نهم به در باغ خلد پا بی تو 126شمارهٔ ۴۸۲: نمی نهم به تماشای گل قدم بی تو 127شمارهٔ ۴۸۳: تا کی چو گل نشینم در خون تپیده بی ...128شمارهٔ ۴۸۴: هر شب چو شمع دارم سوز و گداز بی ت ...129شمارهٔ ۴۸۵: گردیده شمع بزمم بی آب و تاب بی تو 130شمارهٔ ۴۸۶: پیچیده با نگاهم از سیر باغ بی تو 131شمارهٔ ۴۸۷: شبها بود چراغم از دود آه بی تو 132شمارهٔ ۴۸۸: پریده رنگ ز گلها و لاله بی تو 133شمارهٔ ۴۸۹: شبها چو شمع دارم حال خراب بی تو 134شمارهٔ ۴۹۰: شد موسم خزان به گل و غنچه ناز کو 135شمارهٔ ۴۹۱: آمد بهار و رونق گلهای باغ کو 136شمارهٔ ۴۹۲: آمده بهار و نشاء و نمای زمانه کو 137شمارهٔ ۴۹۳: افتاد بر سر من سودای کاکل تو 138شمارهٔ ۴۹۴: آمد بهار و فیض نسیم بهار کو 139شمارهٔ ۴۹۵: آمد بهار بر کف ساقی پیاله کو 140شمارهٔ ۴۹۶: باشد به بام دیده من جای خواب تو 141شمارهٔ ۴۹۷: ای گل به سیر باغ چو باد صبا مرو 142شمارهٔ ۴۹۸: بیا که غنچه شد ای سرو من چمن بی ت ...143شمارهٔ ۴۹۹: ای گل نرگس فدای چشم چون بادام تو 144شمارهٔ ۵۰۰: در خوان منعمان به امید عطا مرو 145شمارهٔ ۵۰۱: برده ام امروز بوی خوش ز باغ تازه ...146شمارهٔ ۵۰۲: فصل نوروز است می آید هوای تازه یی 147شمارهٔ ۵۰۳: برآرد از چمن گل را خزان آهسته آهس ...148شمارهٔ ۵۰۴: ز بیم نرگس مستت پرید رنگ پیاله 149شمارهٔ ۵۰۵: دل همچو اشک بر سر مژگان برآمده 150شمارهٔ ۵۰۶: دل از خود رفته شوری بر من دیوانه ...151شمارهٔ ۵۰۷: دلبر سوداگرم از شهر کابل آمده 152شمارهٔ ۵۰۸: تا ز پیش چشم من ای دشت پیما رفته ...153شمارهٔ ۵۰۹: پنجه ام هرگز نرفته بر در کاشانه ی ...154شمارهٔ ۵۱۰: تا تو رفتی انجمن گردید ماتمخانه ی ...155شمارهٔ ۵۱۱: نو خط من ز سفر تا به وطن آمده یی 156شمارهٔ ۵۱۲: چهره افروخته همچون گل باغ آمده یی 157شمارهٔ ۵۱۳: جانب کلبه ام ای ماه جبین آمده یی 158شمارهٔ ۵۱۴: مرا در کشور تسلیم یارب تاج شاهی د ...159شمارهٔ ۵۱۵: چهره افروخته از باده ناب آمده یی 160شمارهٔ ۵۱۶: می کشم می هر سحر با می پرست تازه ...161شمارهٔ ۵۱۷: از شکایت دل نمی سازد ز ما اندیشه ...162شمارهٔ ۵۱۸: تا تو ای یوسف مصری ز سفر آمده یی 163شمارهٔ ۵۱۹: برده دل را از بر من نونهال تازه ی ...164شمارهٔ ۵۲۰: در دلم افتاده همچون لاله داغ تازه ...165شمارهٔ ۵۲۱: برده در پیری دل از دستم جوان تازه ...166شمارهٔ ۵۲۲: جان به لب آمده و نیست ز جانان مدد ...167شمارهٔ ۵۲۳: ای سرو مایل قد دلجوی کیستی 168شمارهٔ ۵۲۴: هر کوچه باغ دیده ام ای گل خوش آمد ...169شمارهٔ ۵۲۵: ای شمع بر سر من گریان خوش آمدی 170شمارهٔ ۵۲۶: رفتی و شوری به جان ناتوان انداختی 171شمارهٔ ۵۲۷: سر مگو آنکه شود خم پی احسان کسی 172شمارهٔ ۵۲۸: مرا امشب چو زلف خود پریشان کردی و ...173شمارهٔ ۵۲۹: مرا در بحر غم چون موج آب انداختی ...174شمارهٔ ۵۳۰: مرا آورده بر سر لشکر سودا شبیخونی 175شمارهٔ ۵۳۱: مرا ای شعله خود در تاب و تب انداخ ...176شمارهٔ ۵۳۲: ز دستم می کشد دامن بهار افشان گری ...177شمارهٔ ۵۳۳: کبابم کرده بی پروا خرامی چشم می پ ...178شمارهٔ ۵۳۴: مرا تا کی دواند آرزوی دل به هر سو ...179شمارهٔ ۵۳۵: ز من دل برده رنگین جلوه شمشاد بال ...180شمارهٔ ۵۳۶: دلم را برده از جا سرو قد نازک اند ...181شمارهٔ ۵۳۷: دلم در سینه باشد در تنوری مرغ بری ...182شمارهٔ ۵۳۸: غنچه گردید گل قسمتم از کم سخنی 183شمارهٔ ۵۳۹: ای خوش نگاه رخنه گر جان کیستی 184شمارهٔ ۵۴۰: چه کرده ام که مرا همدم بلا کردی 185شمارهٔ ۵۴۱: چون غنچه گر به جیب تأمل فرو روی 186شمارهٔ ۵۴۲: شمع بزمی و چو یوسف به نظر می آیی 187شمارهٔ ۵۴۳: کفر و دین یکسان بود در مذهب دیوان ...188شمارهٔ ۵۴۴: گر در خط بتان به تأمل فرو روی 189شمارهٔ ۵۴۵: از کدامین چمن ای سرو روان می آیی 190شمارهٔ ۵۴۶: گل به سر بر زده و پا به حنا می آی ...191شمارهٔ ۵۴۷: همچو گل کیسه لبالب ز درم می آیی 192شمارهٔ ۵۴۸: گل به سر برزده از سیر چمن می آیی 193شمارهٔ ۵۴۹: به کوی انتظاری آرمیدن ها چه می دا ...194شمارهٔ ۵۵۰: فلک از کهکشان چون سینه چاکست پندا ...195شمارهٔ ۵۵۱: تا لبت نام برآورده به شیرین سخنی 196شمارهٔ ۵۵۲: تا کی ای بلبل به دنبال هنر افتد ک ...197شمارهٔ ۵۵۳: به سوی کلبه ام ای سیمبر نمی آیی 198شمارهٔ ۵۵۴: چرا به کلبه ام ای دلربا نمی آیی 199شمارهٔ ۵۵۵: به خواب آمد مرا لیلی وشی چون سرو ...200شمارهٔ ۵۵۶: دمید خط و در آغوش من نمی آیی 201شمارهٔ ۵۵۷: چرا به کلبه ام ای لاله رو نمی آیی 202شمارهٔ ۵۵۸: قدت در چشم خود جا کرده ام ای دوست ...203شمارهٔ ۵۵۹: به سوی کلبه ام ای نازنین دوش آمدی ...204شمارهٔ ۵۶۰: چرا به کلبه ام مهربان نمی آیی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ