به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سیدای نَسَفی

سیدای نَسَفیغزلیاتشمارهٔ ۳۹۲: دل دیوانه خود را نشان کردم ندانستم

870عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دل دیوانه خود را نشان کردم ندانستم
نشان تیر آن ابروکمان کردم ندانستم
به صد افتادگی چون مهر بردم راه در کویش
به آن بی مهر خود را مهربان کردم ندانستم
به امیدی که روزی پا نهد در خانه چشمم
سر خود فرش بر هر آستان کردم ندانستم
یقینم شد که با بیگانگان دارد سر الفت
به خود من آشنا او را گمان کردم ندانستم
به یاد متکای ابروی او سیدا عمری
چو جوهر بردم تیغ آشیان کردم ندانستم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۹۱: یاد آن شبها که در بر گلعذاری داشت ...2شمارهٔ ۳۹۲: دل دیوانه خود را نشان کردم ندانست ...3شمارهٔ ۳۹۳: روم از جای با اندک نسیمی گرد را م ...4شمارهٔ ۳۹۴: به گلشن رفتم و بی رویت آغاز جنون ...5شمارهٔ ۳۹۵: شکایت نامه آن روی چون گل بود در د ...6شمارهٔ ۳۹۶: به گلزاری که در وی سرو قدی نیست خ ...7شمارهٔ ۳۹۷: خبر می گوید از راز درون لبهای خام ...8شمارهٔ ۳۹۸: تا گرفتم خو به سحر نرگسش جادو شدم 9شمارهٔ ۳۹۹: از سر کوی تو با صد حسرت ای گل می ...10شمارهٔ ۴۰۰: گر به کف مانند گل مشت زری می داشت ...11شمارهٔ ۴۰۱: صبا از خنده آن گل حدیثی گفت در گو ...12شمارهٔ ۴۰۲: در دل امشب شورشی چون صبح محشر داش ...13شمارهٔ ۴۰۳: از عدم جسم خراب و رنگ زرد آورده ا ...14شمارهٔ ۴۰۴: بی خود شدم از زلف دو تا کام گرفتم 15شمارهٔ ۴۰۵: دل را اسیر خط بناگوش کرده ام 16شمارهٔ ۴۰۶: خوش آن مستی که درد و داغ خود را چ ...17شمارهٔ ۴۰۷: دری گشاده نگردد اگر گدای شوم 18شمارهٔ ۴۰۸: امشب از مستی به پای خم چو خشت افت ...19شمارهٔ ۴۰۹: اشک چشم شبنمم در حسرت روی گلم 20شمارهٔ ۴۱۰: بس که چون شبنم سری دارد به عریانی ...21شمارهٔ ۴۱۱: می کند پهلو تهی کنج غم از تنهائیم 22شمارهٔ ۴۱۲: در چمن از گریه آبی بر رخ گل می زن ...23شمارهٔ ۴۱۳: گوشه چشم تو تا افتاد بر کاشانه ام 24شمارهٔ ۴۱۴: بی تو امشب سوخت از تب استخوان پیک ...25شمارهٔ ۴۱۵: بی تو امشب بس که احوال خرابی داشت ...26شمارهٔ ۴۱۶: ساقی ز حدیث می و پیمانه گذشتیم 27شمارهٔ ۴۱۷: چون گل تمام داغم و خرم نشسته ام 28شمارهٔ ۴۱۸: نسیم صبح پیامی رساند در گوشم 29شمارهٔ ۴۱۹: شبنمم پهلو به روی بستر گل می زنم 30شمارهٔ ۴۲۰: بی جمالت در گلستان چاک چون گل می ...31شمارهٔ ۴۲۱: نگاه باده پرست تو برده از هوشم 32شمارهٔ ۴۲۲: نمی شود دم پیری اجل فراموشم 33شمارهٔ ۴۲۳: بیابان گردم و از کشور آرام بیرونم 34شمارهٔ ۴۲۴: بس که دلگیر از تماشای گلستان گشته ...35شمارهٔ ۴۲۵: می روم در باغ و سر در پای سنبل می ...36شمارهٔ ۴۲۶: خبر از زلف او با جان غم پیوسته آو ...37شمارهٔ ۴۲۷: بر درت همچون کمان پشت دو تا آورده ...38شمارهٔ ۴۲۸: شمعم و پروانه ام با شد دل بی کینه ...39شمارهٔ ۴۲۹: بس که خو کردست با کلفت دل غم پیشه ...40شمارهٔ ۴۳۰: شکایت نامه آن روی چون گل بود در د ...41شمارهٔ ۴۳۱: تا به سودای تو از خانه به بازار ش ...42شمارهٔ ۴۳۲: همنشین زنبورم خانه پر عسل دارم 43شمارهٔ ۴۳۳: ز قتل عاشقان در سینه او غم نمی بی ...44شمارهٔ ۴۳۴: به دام دلبری افتاده ام گمگشته تدب ...45شمارهٔ ۴۳۵: نگاه یار با من بر سر جنگ است می د ...46شمارهٔ ۴۳۶: روزگاری شد که خون از دیده تر می خ ...47شمارهٔ ۴۳۷: از دهر بس که کلفت بسیار می کشم 48شمارهٔ ۴۳۸: در دم خط آن پسر در جستجو خواهد شد ...49شمارهٔ ۴۳۹: سرمه آن روزی که از چشمت جدا خواهد ...50شمارهٔ ۴۴۰: وقت خط جان تو بیرون از بدن خواهد ...51شمارهٔ ۴۴۱: اشک من گر اینچنین کز دل برون خواه ...52شمارهٔ ۴۴۲: تازه می سازم ز برق ناله داغ خویشت ...53شمارهٔ ۴۴۳: چشم تا پوشیده ام از آرزوی خویشتن 54شمارهٔ ۴۴۴: گر به طوف خاکم آن عاشق نواز آید ب ...55شمارهٔ ۴۴۵: دلم افسرده شد از گردش ارض و سما ب ...56شمارهٔ ۴۴۶: یارب از پیمانه صحت مرا سرشار کن 57شمارهٔ ۴۴۷: تلخکامم از دل پر مدعای خویشتن 58شمارهٔ ۴۴۸: ز آتش عشق تو آب شد جگر من 59شمارهٔ ۴۴۹: به دستم کرد گل تا داغهای آتشین من 60شمارهٔ ۴۵۰: بپوش از هستی خود چشم و عیش جاودان ...61شمارهٔ ۴۵۱: ای شکر لب وقف ارباب هوس خواهی شدن 62شمارهٔ ۴۵۲: از دل زارم نفس مأیوس می آید برون 63شمارهٔ ۴۵۳: به دور خط رخسارت دو چندان گشت آه ...64شمارهٔ ۴۵۴: از ریاضت نفس را کردم کباب خویشتن 65شمارهٔ ۴۵۵: جنونم دشت پیما شد کن ای مجنون حذر ...66شمارهٔ ۴۵۶: این چه رنگ و رخسار است گلشن جمال ...67شمارهٔ ۴۵۷: نمی آیی به بالینم نمی گیری خبر از ...68شمارهٔ ۴۵۸: خانه ام از روی او امشب چمن خواهد ...69شمارهٔ ۴۵۹: کجا رفتی ز آغوش تماشا ای نگار من 70شمارهٔ ۴۶۰: تا چراغ انجمن کردن زبان خویشتن 71شمارهٔ ۴۶۱: تا به او روشن کنم سوز نهان خویشتن 72شمارهٔ ۴۶۲ - قطعه: فلک رتبه سبحانقلی خان که ب ...73شمارهٔ ۴۶۳: به دریا کرده ام خو موج آبم می توا ...74شمارهٔ ۴۶۴: نمی گردد صدای جود از اهل کرم بیرو ...75شمارهٔ ۴۶۵: کرده ام چون غنچه سر در آستین خویش ...76شمارهٔ ۴۶۶: کرده ام بالین آسایش ز دست خویشتن 77شمارهٔ ۴۶۷: اگر یک دم شود خالی ز موج می سبوی ...78شمارهٔ ۴۶۸: مسجد در آی و تکیه به غیر از خدا م ...79شمارهٔ ۴۶۹: از مربی بس که رم خورده دل بدخوی م ...80شمارهٔ ۴۷۰: شبی ای شمع در آغوش ما جا می توان ...81شمارهٔ ۴۷۱: به خاک افتاده گرد سرمه چشم سیاهت ...82شمارهٔ ۴۷۲: گذشتی مست با غیر و زدی آتش به داغ ...83شمارهٔ ۴۷۳: غریبم نیست همچون لاله دلسوزی به د ...84شمارهٔ ۴۷۴: خوش آن روزی که می نوشیده می رفتی ...85شمارهٔ ۴۷۵: ای دل چو بلبل از پی آن بی وفا مرو 86شمارهٔ ۴۷۶: خامه می پیچد به خود از خط چون زنج ...87شمارهٔ ۴۷۷: مجلس افروزیی رخساره نیکویت کو 88شمارهٔ ۴۷۸: ای سرمه صید کشته چشم سیاه تو 89شمارهٔ ۴۷۹: وصف رخش گلست و ورق گلشن است ازو 90شمارهٔ ۴۸۰: شوخ نقاشی که رنگم می کند تسخیر او 91شمارهٔ ۴۸۱: نمی نهم به در باغ خلد پا بی تو 92شمارهٔ ۴۸۲: نمی نهم به تماشای گل قدم بی تو 93شمارهٔ ۴۸۳: تا کی چو گل نشینم در خون تپیده بی ...94شمارهٔ ۴۸۴: هر شب چو شمع دارم سوز و گداز بی ت ...95شمارهٔ ۴۸۵: گردیده شمع بزمم بی آب و تاب بی تو 96شمارهٔ ۴۸۶: پیچیده با نگاهم از سیر باغ بی تو 97شمارهٔ ۴۸۷: شبها بود چراغم از دود آه بی تو 98شمارهٔ ۴۸۸: پریده رنگ ز گلها و لاله بی تو 99شمارهٔ ۴۸۹: شبها چو شمع دارم حال خراب بی تو 100شمارهٔ ۴۹۰: شد موسم خزان به گل و غنچه ناز کو 101شمارهٔ ۴۹۱: آمد بهار و رونق گلهای باغ کو 102شمارهٔ ۴۹۲: آمده بهار و نشاء و نمای زمانه کو 103شمارهٔ ۴۹۳: افتاد بر سر من سودای کاکل تو 104شمارهٔ ۴۹۴: آمد بهار و فیض نسیم بهار کو 105شمارهٔ ۴۹۵: آمد بهار بر کف ساقی پیاله کو 106شمارهٔ ۴۹۶: باشد به بام دیده من جای خواب تو 107شمارهٔ ۴۹۷: ای گل به سیر باغ چو باد صبا مرو 108شمارهٔ ۴۹۸: بیا که غنچه شد ای سرو من چمن بی ت ...109شمارهٔ ۴۹۹: ای گل نرگس فدای چشم چون بادام تو 110شمارهٔ ۵۰۰: در خوان منعمان به امید عطا مرو 111شمارهٔ ۵۰۱: برده ام امروز بوی خوش ز باغ تازه ...112شمارهٔ ۵۰۲: فصل نوروز است می آید هوای تازه یی 113شمارهٔ ۵۰۳: برآرد از چمن گل را خزان آهسته آهس ...114شمارهٔ ۵۰۴: ز بیم نرگس مستت پرید رنگ پیاله 115شمارهٔ ۵۰۵: دل همچو اشک بر سر مژگان برآمده 116شمارهٔ ۵۰۶: دل از خود رفته شوری بر من دیوانه ...117شمارهٔ ۵۰۷: دلبر سوداگرم از شهر کابل آمده 118شمارهٔ ۵۰۸: تا ز پیش چشم من ای دشت پیما رفته ...119شمارهٔ ۵۰۹: پنجه ام هرگز نرفته بر در کاشانه ی ...120شمارهٔ ۵۱۰: تا تو رفتی انجمن گردید ماتمخانه ی ...121شمارهٔ ۵۱۱: نو خط من ز سفر تا به وطن آمده یی 122شمارهٔ ۵۱۲: چهره افروخته همچون گل باغ آمده یی 123شمارهٔ ۵۱۳: جانب کلبه ام ای ماه جبین آمده یی 124شمارهٔ ۵۱۴: مرا در کشور تسلیم یارب تاج شاهی د ...125شمارهٔ ۵۱۵: چهره افروخته از باده ناب آمده یی 126شمارهٔ ۵۱۶: می کشم می هر سحر با می پرست تازه ...127شمارهٔ ۵۱۷: از شکایت دل نمی سازد ز ما اندیشه ...128شمارهٔ ۵۱۸: تا تو ای یوسف مصری ز سفر آمده یی 129شمارهٔ ۵۱۹: برده دل را از بر من نونهال تازه ی ...130شمارهٔ ۵۲۰: در دلم افتاده همچون لاله داغ تازه ...131شمارهٔ ۵۲۱: برده در پیری دل از دستم جوان تازه ...132شمارهٔ ۵۲۲: جان به لب آمده و نیست ز جانان مدد ...133شمارهٔ ۵۲۳: ای سرو مایل قد دلجوی کیستی 134شمارهٔ ۵۲۴: هر کوچه باغ دیده ام ای گل خوش آمد ...135شمارهٔ ۵۲۵: ای شمع بر سر من گریان خوش آمدی 136شمارهٔ ۵۲۶: رفتی و شوری به جان ناتوان انداختی 137شمارهٔ ۵۲۷: سر مگو آنکه شود خم پی احسان کسی 138شمارهٔ ۵۲۸: مرا امشب چو زلف خود پریشان کردی و ...139شمارهٔ ۵۲۹: مرا در بحر غم چون موج آب انداختی ...140شمارهٔ ۵۳۰: مرا آورده بر سر لشکر سودا شبیخونی 141شمارهٔ ۵۳۱: مرا ای شعله خود در تاب و تب انداخ ...142شمارهٔ ۵۳۲: ز دستم می کشد دامن بهار افشان گری ...143شمارهٔ ۵۳۳: کبابم کرده بی پروا خرامی چشم می پ ...144شمارهٔ ۵۳۴: مرا تا کی دواند آرزوی دل به هر سو ...145شمارهٔ ۵۳۵: ز من دل برده رنگین جلوه شمشاد بال ...146شمارهٔ ۵۳۶: دلم را برده از جا سرو قد نازک اند ...147شمارهٔ ۵۳۷: دلم در سینه باشد در تنوری مرغ بری ...148شمارهٔ ۵۳۸: غنچه گردید گل قسمتم از کم سخنی 149شمارهٔ ۵۳۹: ای خوش نگاه رخنه گر جان کیستی 150شمارهٔ ۵۴۰: چه کرده ام که مرا همدم بلا کردی 151شمارهٔ ۵۴۱: چون غنچه گر به جیب تأمل فرو روی 152شمارهٔ ۵۴۲: شمع بزمی و چو یوسف به نظر می آیی 153شمارهٔ ۵۴۳: کفر و دین یکسان بود در مذهب دیوان ...154شمارهٔ ۵۴۴: گر در خط بتان به تأمل فرو روی 155شمارهٔ ۵۴۵: از کدامین چمن ای سرو روان می آیی 156شمارهٔ ۵۴۶: گل به سر بر زده و پا به حنا می آی ...157شمارهٔ ۵۴۷: همچو گل کیسه لبالب ز درم می آیی 158شمارهٔ ۵۴۸: گل به سر برزده از سیر چمن می آیی 159شمارهٔ ۵۴۹: به کوی انتظاری آرمیدن ها چه می دا ...160شمارهٔ ۵۵۰: فلک از کهکشان چون سینه چاکست پندا ...161شمارهٔ ۵۵۱: تا لبت نام برآورده به شیرین سخنی 162شمارهٔ ۵۵۲: تا کی ای بلبل به دنبال هنر افتد ک ...163شمارهٔ ۵۵۳: به سوی کلبه ام ای سیمبر نمی آیی 164شمارهٔ ۵۵۴: چرا به کلبه ام ای دلربا نمی آیی 165شمارهٔ ۵۵۵: به خواب آمد مرا لیلی وشی چون سرو ...166شمارهٔ ۵۵۶: دمید خط و در آغوش من نمی آیی 167شمارهٔ ۵۵۷: چرا به کلبه ام ای لاله رو نمی آیی 168شمارهٔ ۵۵۸: قدت در چشم خود جا کرده ام ای دوست ...169شمارهٔ ۵۵۹: به سوی کلبه ام ای نازنین دوش آمدی ...170شمارهٔ ۵۶۰: چرا به کلبه ام مهربان نمی آیی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ