به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سیدای نَسَفی

سیدای نَسَفیغزلیاتشمارهٔ ۳۵۳: صرف شد عمر من ای یار غلط کردم حیف

1160عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

صرف شد عمر من ای یار غلط کردم حیف
در پی چون تو ستمگار غلط کردم حیف
مدتی بود در این شهر گمان می کردم
من تو را یار وفادار غلط کردم حیف
بوده یی با من سودا زده چون مهر و فلک
آشنایی سر بازار غلط کردم حیف
بر سر کوی تو هر خار غمی می دیدم
می زدم بر سر دستار غلط کردم حیف
سیدا از غم او شب همه شب همچون شمع
داشتم دیده بیدار غلط کردم حیف

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۵۲: مه بود در کلبه ام چون در ته دامن ...2شمارهٔ ۳۵۳: صرف شد عمر من ای یار غلط کردم حیف 3شمارهٔ ۳۵۴: حسنش آخر از هجوم خط تلف شد حیف حی ...4شمارهٔ ۳۵۵: روزی که صبح حشر کند رو به یک طرف 5شمارهٔ ۳۵۶: در صدف چون قطره افتد گردد او را د ...6شمارهٔ ۳۵۷: دارم ز دست داغ دل سامانیان در بغل 7شمارهٔ ۳۵۸: شهر و صحرا درگرفت از آتش رخسار گل 8شمارهٔ ۳۵۹: افلاک را گداخت دل صبر پیشه ام 9شمارهٔ ۳۶۰: پادشاها با تو جان دردمند آورده ام 10شمارهٔ ۳۶۱: بر خاک ریخت جام شرابی که داشتم 11شمارهٔ ۳۶۲: شب چو یاد عارض آن شعله قامت می کن ...12شمارهٔ ۳۶۳: روی دلی ز مردم عالی نیافتم 13شمارهٔ ۳۶۴: قبای خود چو گل امروز پاره پاره کن ...14شمارهٔ ۳۶۵: موج جوهر شوم از تیغ زبانت گردم 15شمارهٔ ۳۶۶: خم گشت قد و با لب نانی نرسیدیم 16شمارهٔ ۳۶۷: بی تو امشب بوی خون می آید از کاشا ...17شمارهٔ ۳۶۸: نفس عمریست می پیچد مرا در سینه می ...18شمارهٔ ۳۶۹: لب گشایی به تکلم ز کلامت گردم 19شمارهٔ ۳۷۰: بنده مرحمت چشم سیاهت گردم 20شمارهٔ ۳۷۱: می روم هر سو سراغ دل ز مردم می کن ...21شمارهٔ ۳۷۲: صبا آورد دوش از میر عالی نامه یی ...22شمارهٔ ۳۷۳: ز شهر از دست تو امروز ای گل پیرهن ...23شمارهٔ ۳۷۴: روی دلی از آن بت سرکش نیافتم 24شمارهٔ ۳۷۵: اشکیم تازه شور ز زمزم کشیده ایم 25شمارهٔ ۳۷۶: یار سرکش را به زور ناله همدم کرده ...26شمارهٔ ۳۷۷: از آن روزی که دور افتاد زان زلف د ...27شمارهٔ ۳۷۸: پژمرده شد به دل گل داغی که داشتم 28شمارهٔ ۳۷۹: گردبادم خاک در چشم چراغت می کنم 29شمارهٔ ۳۸۰: یاد آن شبها که در بزمت فراغت داشت ...30شمارهٔ ۳۸۱: بهر سوغای عزیزان جان ز تن بیرون ک ...31شمارهٔ ۳۸۲: خشک است ز بی مهریی ایام دماغم 32شمارهٔ ۳۸۳: تا به کوی آن نگار سیمبر جا کرده ا ...33شمارهٔ ۳۸۴: شده چون سایه از بس خاکساری جزو اع ...34شمارهٔ ۳۸۵: شبی که بوی گلت از هوا سراغ کنم 35شمارهٔ ۳۸۶: بر زمین مانند اشک از چشم تر افتاد ...36شمارهٔ ۳۸۷: چهره افروخت چو گل بهر تماشا رفتم 37شمارهٔ ۳۸۸: به کویت از سر خود سجده مقبل نمی د ...38شمارهٔ ۳۸۹: از چمن افغان کنان بیرون چو بلبل م ...39شمارهٔ ۳۹۰: داغ هر جا گل کند پا تکیه دل می کن ...40شمارهٔ ۳۹۱: یاد آن شبها که در بر گلعذاری داشت ...41شمارهٔ ۳۹۲: دل دیوانه خود را نشان کردم ندانست ...42شمارهٔ ۳۹۳: روم از جای با اندک نسیمی گرد را م ...43شمارهٔ ۳۹۴: به گلشن رفتم و بی رویت آغاز جنون ...44شمارهٔ ۳۹۵: شکایت نامه آن روی چون گل بود در د ...45شمارهٔ ۳۹۶: به گلزاری که در وی سرو قدی نیست خ ...46شمارهٔ ۳۹۷: خبر می گوید از راز درون لبهای خام ...47شمارهٔ ۳۹۸: تا گرفتم خو به سحر نرگسش جادو شدم 48شمارهٔ ۳۹۹: از سر کوی تو با صد حسرت ای گل می ...49شمارهٔ ۴۰۰: گر به کف مانند گل مشت زری می داشت ...50شمارهٔ ۴۰۱: صبا از خنده آن گل حدیثی گفت در گو ...51شمارهٔ ۴۰۲: در دل امشب شورشی چون صبح محشر داش ...52شمارهٔ ۴۰۳: از عدم جسم خراب و رنگ زرد آورده ا ...53شمارهٔ ۴۰۴: بی خود شدم از زلف دو تا کام گرفتم 54شمارهٔ ۴۰۵: دل را اسیر خط بناگوش کرده ام 55شمارهٔ ۴۰۶: خوش آن مستی که درد و داغ خود را چ ...56شمارهٔ ۴۰۷: دری گشاده نگردد اگر گدای شوم 57شمارهٔ ۴۰۸: امشب از مستی به پای خم چو خشت افت ...58شمارهٔ ۴۰۹: اشک چشم شبنمم در حسرت روی گلم 59شمارهٔ ۴۱۰: بس که چون شبنم سری دارد به عریانی ...60شمارهٔ ۴۱۱: می کند پهلو تهی کنج غم از تنهائیم 61شمارهٔ ۴۱۲: در چمن از گریه آبی بر رخ گل می زن ...62شمارهٔ ۴۱۳: گوشه چشم تو تا افتاد بر کاشانه ام 63شمارهٔ ۴۱۴: بی تو امشب سوخت از تب استخوان پیک ...64شمارهٔ ۴۱۵: بی تو امشب بس که احوال خرابی داشت ...65شمارهٔ ۴۱۶: ساقی ز حدیث می و پیمانه گذشتیم 66شمارهٔ ۴۱۷: چون گل تمام داغم و خرم نشسته ام 67شمارهٔ ۴۱۸: نسیم صبح پیامی رساند در گوشم 68شمارهٔ ۴۱۹: شبنمم پهلو به روی بستر گل می زنم 69شمارهٔ ۴۲۰: بی جمالت در گلستان چاک چون گل می ...70شمارهٔ ۴۲۱: نگاه باده پرست تو برده از هوشم 71شمارهٔ ۴۲۲: نمی شود دم پیری اجل فراموشم 72شمارهٔ ۴۲۳: بیابان گردم و از کشور آرام بیرونم 73شمارهٔ ۴۲۴: بس که دلگیر از تماشای گلستان گشته ...74شمارهٔ ۴۲۵: می روم در باغ و سر در پای سنبل می ...75شمارهٔ ۴۲۶: خبر از زلف او با جان غم پیوسته آو ...76شمارهٔ ۴۲۷: بر درت همچون کمان پشت دو تا آورده ...77شمارهٔ ۴۲۸: شمعم و پروانه ام با شد دل بی کینه ...78شمارهٔ ۴۲۹: بس که خو کردست با کلفت دل غم پیشه ...79شمارهٔ ۴۳۰: شکایت نامه آن روی چون گل بود در د ...80شمارهٔ ۴۳۱: تا به سودای تو از خانه به بازار ش ...81شمارهٔ ۴۳۲: همنشین زنبورم خانه پر عسل دارم 82شمارهٔ ۴۳۳: ز قتل عاشقان در سینه او غم نمی بی ...83شمارهٔ ۴۳۴: به دام دلبری افتاده ام گمگشته تدب ...84شمارهٔ ۴۳۵: نگاه یار با من بر سر جنگ است می د ...85شمارهٔ ۴۳۶: روزگاری شد که خون از دیده تر می خ ...86شمارهٔ ۴۳۷: از دهر بس که کلفت بسیار می کشم 87شمارهٔ ۴۳۸: در دم خط آن پسر در جستجو خواهد شد ...88شمارهٔ ۴۳۹: سرمه آن روزی که از چشمت جدا خواهد ...89شمارهٔ ۴۴۰: وقت خط جان تو بیرون از بدن خواهد ...90شمارهٔ ۴۴۱: اشک من گر اینچنین کز دل برون خواه ...91شمارهٔ ۴۴۲: تازه می سازم ز برق ناله داغ خویشت ...92شمارهٔ ۴۴۳: چشم تا پوشیده ام از آرزوی خویشتن 93شمارهٔ ۴۴۴: گر به طوف خاکم آن عاشق نواز آید ب ...94شمارهٔ ۴۴۵: دلم افسرده شد از گردش ارض و سما ب ...95شمارهٔ ۴۴۶: یارب از پیمانه صحت مرا سرشار کن 96شمارهٔ ۴۴۷: تلخکامم از دل پر مدعای خویشتن 97شمارهٔ ۴۴۸: ز آتش عشق تو آب شد جگر من 98شمارهٔ ۴۴۹: به دستم کرد گل تا داغهای آتشین من 99شمارهٔ ۴۵۰: بپوش از هستی خود چشم و عیش جاودان ...100شمارهٔ ۴۵۱: ای شکر لب وقف ارباب هوس خواهی شدن 101شمارهٔ ۴۵۲: از دل زارم نفس مأیوس می آید برون 102شمارهٔ ۴۵۳: به دور خط رخسارت دو چندان گشت آه ...103شمارهٔ ۴۵۴: از ریاضت نفس را کردم کباب خویشتن 104شمارهٔ ۴۵۵: جنونم دشت پیما شد کن ای مجنون حذر ...105شمارهٔ ۴۵۶: این چه رنگ و رخسار است گلشن جمال ...106شمارهٔ ۴۵۷: نمی آیی به بالینم نمی گیری خبر از ...107شمارهٔ ۴۵۸: خانه ام از روی او امشب چمن خواهد ...108شمارهٔ ۴۵۹: کجا رفتی ز آغوش تماشا ای نگار من 109شمارهٔ ۴۶۰: تا چراغ انجمن کردن زبان خویشتن 110شمارهٔ ۴۶۱: تا به او روشن کنم سوز نهان خویشتن 111شمارهٔ ۴۶۲ - قطعه: فلک رتبه سبحانقلی خان که ب ...112شمارهٔ ۴۶۳: به دریا کرده ام خو موج آبم می توا ...113شمارهٔ ۴۶۴: نمی گردد صدای جود از اهل کرم بیرو ...114شمارهٔ ۴۶۵: کرده ام چون غنچه سر در آستین خویش ...115شمارهٔ ۴۶۶: کرده ام بالین آسایش ز دست خویشتن 116شمارهٔ ۴۶۷: اگر یک دم شود خالی ز موج می سبوی ...117شمارهٔ ۴۶۸: مسجد در آی و تکیه به غیر از خدا م ...118شمارهٔ ۴۶۹: از مربی بس که رم خورده دل بدخوی م ...119شمارهٔ ۴۷۰: شبی ای شمع در آغوش ما جا می توان ...120شمارهٔ ۴۷۱: به خاک افتاده گرد سرمه چشم سیاهت ...121شمارهٔ ۴۷۲: گذشتی مست با غیر و زدی آتش به داغ ...122شمارهٔ ۴۷۳: غریبم نیست همچون لاله دلسوزی به د ...123شمارهٔ ۴۷۴: خوش آن روزی که می نوشیده می رفتی ...124شمارهٔ ۴۷۵: ای دل چو بلبل از پی آن بی وفا مرو 125شمارهٔ ۴۷۶: خامه می پیچد به خود از خط چون زنج ...126شمارهٔ ۴۷۷: مجلس افروزیی رخساره نیکویت کو 127شمارهٔ ۴۷۸: ای سرمه صید کشته چشم سیاه تو 128شمارهٔ ۴۷۹: وصف رخش گلست و ورق گلشن است ازو 129شمارهٔ ۴۸۰: شوخ نقاشی که رنگم می کند تسخیر او 130شمارهٔ ۴۸۱: نمی نهم به در باغ خلد پا بی تو 131شمارهٔ ۴۸۲: نمی نهم به تماشای گل قدم بی تو 132شمارهٔ ۴۸۳: تا کی چو گل نشینم در خون تپیده بی ...133شمارهٔ ۴۸۴: هر شب چو شمع دارم سوز و گداز بی ت ...134شمارهٔ ۴۸۵: گردیده شمع بزمم بی آب و تاب بی تو 135شمارهٔ ۴۸۶: پیچیده با نگاهم از سیر باغ بی تو 136شمارهٔ ۴۸۷: شبها بود چراغم از دود آه بی تو 137شمارهٔ ۴۸۸: پریده رنگ ز گلها و لاله بی تو 138شمارهٔ ۴۸۹: شبها چو شمع دارم حال خراب بی تو 139شمارهٔ ۴۹۰: شد موسم خزان به گل و غنچه ناز کو 140شمارهٔ ۴۹۱: آمد بهار و رونق گلهای باغ کو 141شمارهٔ ۴۹۲: آمده بهار و نشاء و نمای زمانه کو 142شمارهٔ ۴۹۳: افتاد بر سر من سودای کاکل تو 143شمارهٔ ۴۹۴: آمد بهار و فیض نسیم بهار کو 144شمارهٔ ۴۹۵: آمد بهار بر کف ساقی پیاله کو 145شمارهٔ ۴۹۶: باشد به بام دیده من جای خواب تو 146شمارهٔ ۴۹۷: ای گل به سیر باغ چو باد صبا مرو 147شمارهٔ ۴۹۸: بیا که غنچه شد ای سرو من چمن بی ت ...148شمارهٔ ۴۹۹: ای گل نرگس فدای چشم چون بادام تو 149شمارهٔ ۵۰۰: در خوان منعمان به امید عطا مرو 150شمارهٔ ۵۰۱: برده ام امروز بوی خوش ز باغ تازه ...151شمارهٔ ۵۰۲: فصل نوروز است می آید هوای تازه یی 152شمارهٔ ۵۰۳: برآرد از چمن گل را خزان آهسته آهس ...153شمارهٔ ۵۰۴: ز بیم نرگس مستت پرید رنگ پیاله 154شمارهٔ ۵۰۵: دل همچو اشک بر سر مژگان برآمده 155شمارهٔ ۵۰۶: دل از خود رفته شوری بر من دیوانه ...156شمارهٔ ۵۰۷: دلبر سوداگرم از شهر کابل آمده 157شمارهٔ ۵۰۸: تا ز پیش چشم من ای دشت پیما رفته ...158شمارهٔ ۵۰۹: پنجه ام هرگز نرفته بر در کاشانه ی ...159شمارهٔ ۵۱۰: تا تو رفتی انجمن گردید ماتمخانه ی ...160شمارهٔ ۵۱۱: نو خط من ز سفر تا به وطن آمده یی 161شمارهٔ ۵۱۲: چهره افروخته همچون گل باغ آمده یی 162شمارهٔ ۵۱۳: جانب کلبه ام ای ماه جبین آمده یی 163شمارهٔ ۵۱۴: مرا در کشور تسلیم یارب تاج شاهی د ...164شمارهٔ ۵۱۵: چهره افروخته از باده ناب آمده یی 165شمارهٔ ۵۱۶: می کشم می هر سحر با می پرست تازه ...166شمارهٔ ۵۱۷: از شکایت دل نمی سازد ز ما اندیشه ...167شمارهٔ ۵۱۸: تا تو ای یوسف مصری ز سفر آمده یی 168شمارهٔ ۵۱۹: برده دل را از بر من نونهال تازه ی ...169شمارهٔ ۵۲۰: در دلم افتاده همچون لاله داغ تازه ...170شمارهٔ ۵۲۱: برده در پیری دل از دستم جوان تازه ...171شمارهٔ ۵۲۲: جان به لب آمده و نیست ز جانان مدد ...172شمارهٔ ۵۲۳: ای سرو مایل قد دلجوی کیستی 173شمارهٔ ۵۲۴: هر کوچه باغ دیده ام ای گل خوش آمد ...174شمارهٔ ۵۲۵: ای شمع بر سر من گریان خوش آمدی 175شمارهٔ ۵۲۶: رفتی و شوری به جان ناتوان انداختی 176شمارهٔ ۵۲۷: سر مگو آنکه شود خم پی احسان کسی 177شمارهٔ ۵۲۸: مرا امشب چو زلف خود پریشان کردی و ...178شمارهٔ ۵۲۹: مرا در بحر غم چون موج آب انداختی ...179شمارهٔ ۵۳۰: مرا آورده بر سر لشکر سودا شبیخونی 180شمارهٔ ۵۳۱: مرا ای شعله خود در تاب و تب انداخ ...181شمارهٔ ۵۳۲: ز دستم می کشد دامن بهار افشان گری ...182شمارهٔ ۵۳۳: کبابم کرده بی پروا خرامی چشم می پ ...183شمارهٔ ۵۳۴: مرا تا کی دواند آرزوی دل به هر سو ...184شمارهٔ ۵۳۵: ز من دل برده رنگین جلوه شمشاد بال ...185شمارهٔ ۵۳۶: دلم را برده از جا سرو قد نازک اند ...186شمارهٔ ۵۳۷: دلم در سینه باشد در تنوری مرغ بری ...187شمارهٔ ۵۳۸: غنچه گردید گل قسمتم از کم سخنی 188شمارهٔ ۵۳۹: ای خوش نگاه رخنه گر جان کیستی 189شمارهٔ ۵۴۰: چه کرده ام که مرا همدم بلا کردی 190شمارهٔ ۵۴۱: چون غنچه گر به جیب تأمل فرو روی 191شمارهٔ ۵۴۲: شمع بزمی و چو یوسف به نظر می آیی 192شمارهٔ ۵۴۳: کفر و دین یکسان بود در مذهب دیوان ...193شمارهٔ ۵۴۴: گر در خط بتان به تأمل فرو روی 194شمارهٔ ۵۴۵: از کدامین چمن ای سرو روان می آیی 195شمارهٔ ۵۴۶: گل به سر بر زده و پا به حنا می آی ...196شمارهٔ ۵۴۷: همچو گل کیسه لبالب ز درم می آیی 197شمارهٔ ۵۴۸: گل به سر برزده از سیر چمن می آیی 198شمارهٔ ۵۴۹: به کوی انتظاری آرمیدن ها چه می دا ...199شمارهٔ ۵۵۰: فلک از کهکشان چون سینه چاکست پندا ...200شمارهٔ ۵۵۱: تا لبت نام برآورده به شیرین سخنی 201شمارهٔ ۵۵۲: تا کی ای بلبل به دنبال هنر افتد ک ...202شمارهٔ ۵۵۳: به سوی کلبه ام ای سیمبر نمی آیی 203شمارهٔ ۵۵۴: چرا به کلبه ام ای دلربا نمی آیی 204شمارهٔ ۵۵۵: به خواب آمد مرا لیلی وشی چون سرو ...205شمارهٔ ۵۵۶: دمید خط و در آغوش من نمی آیی 206شمارهٔ ۵۵۷: چرا به کلبه ام ای لاله رو نمی آیی 207شمارهٔ ۵۵۸: قدت در چشم خود جا کرده ام ای دوست ...208شمارهٔ ۵۵۹: به سوی کلبه ام ای نازنین دوش آمدی ...209شمارهٔ ۵۶۰: چرا به کلبه ام مهربان نمی آیی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ