کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تا چو پروانه کشم شمع تو را در بر خویش
    بهر تسخیر خدنگ تو بسوزم پر خویش
    همه شب تازه کنم داغ تو را در بر خویش
    چمن لاله تماشا کنم از بستر خویش
    قوت بال مرا داد رهایی از دام
    ماند عنقا سر تسلیم به زیر پر خویش
    دیده ام عاقبت هستی خود را چو سپند
    می روم ناله کنان بر سر خاکستر خویش
    تا حواسم نشود صرف به این بی خردان
    می برم آرزوی پنجه غارتگر خویش
    من همان روز که بیرون شدم از ملک عدم
    ریختم اشک به حال پدر و مادر خویش
    می رود دست به دست این فلک شعبده باز
    هر که چون گوی ندانسته ز پا تا سر خویش
    سر خود تکمه پیراهن خود ساخته ام
    پای بیرون نگذارم ز ته چادر خویش
    سیدا بحر به گرداب نمی پردازد
    پیش ارباب کرم چند برم ساغر خویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha