سیدای نَسَفی
غزلیات
شمارهٔ ۳۳۴: می کنم چون شمع بهر سوختن امداد خویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
می کنم چون شمع بهر سوختن امداد خویش چند سازم تکیه بر دیوار بی بنیاد خویش ناله من خنده کبک است در کهسارها می دهم منبعد سنگ سرمه بر فریاد خویش پنجه هر شب می زنم بر روی طفل آرزو می کنم روشن چراغ سیلی استاد خویش بیستون را صورت شیرین ز جا برداشته سنگ بر سر می زنم بر ماتم فرهاد خویش حاصل سرگشتگان جز دست بر هم سوده نیست آسیا دربار کلفت باشد از ایجاد خویش مرغ بی بالم ز من اقبال آزادی خطاست کرده ام بیعت به دام ودانه صیاد خویش تیره بختی در بغل دارد دل صاف مرا در نمد پیچیده ام آئینه فولاد خویش سیدا از هستی خود آنقدر رم کرده ام سر به صحرا می زنم روزی که سازم یاد خویش سیدای نَسَفی