کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چشم مست او ندانستست انجامم هنوز
    در میان پوست همچون مغز بادامم هنوز
    با وجود آنکه عمرم در کمین کردن گذشت
    آهوی چشمی نیفتاد دست بر دامم هنوز
    بلبلان را سایه گل کرد خاکسترنشین
    آشیان من به شاخ شعله و خامم هنوز
    وقت آن آمد که صبح حشر افروزد چراغ
    از ته چادر نمی آید برون شامم هنوز
    گر چه خالی گشته است از ماهرویان خانه ام
    می دمد خورشید هر صبح از لب بامم هنوز
    موج سیماب از تپیدن های من زنجیر شد
    در تلاش بی قراری نیست آرامم هنوز
    عقل تا برجاست تن از نفس سرکش ایمن است
    پاسبان بیدار باشد بر لب بامم هنوز
    گوش گردون چون جرس از ناله من پرصداست
    دست بوسی کس نکرده بر لب جامم هنوز
    چشم او در خواب ناز افگنده خود را سیدا
    گوش او نشنیده است افسانه عامم هنوز

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha