سیدای نَسَفی
غزلیات
شمارهٔ ۳۲۴: چشم مست او ندانستست انجامم هنوز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشم مست او ندانستست انجامم هنوز در میان پوست همچون مغز بادامم هنوز با وجود آنکه عمرم در کمین کردن گذشت آهوی چشمی نیفتاد دست بر دامم هنوز بلبلان را سایه گل کرد خاکسترنشین آشیان من به شاخ شعله و خامم هنوز وقت آن آمد که صبح حشر افروزد چراغ از ته چادر نمی آید برون شامم هنوز گر چه خالی گشته است از ماهرویان خانه ام می دمد خورشید هر صبح از لب بامم هنوز موج سیماب از تپیدن های من زنجیر شد در تلاش بی قراری نیست آرامم هنوز عقل تا برجاست تن از نفس سرکش ایمن است پاسبان بیدار باشد بر لب بامم هنوز گوش گردون چون جرس از ناله من پرصداست دست بوسی کس نکرده بر لب جامم هنوز چشم او در خواب ناز افگنده خود را سیدا گوش او نشنیده است افسانه عامم هنوز سیدای نَسَفی