به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سیدای نَسَفی

سیدای نَسَفیغزلیاتشمارهٔ ۳۳۱: سربلندان جهان را نام احسان است و بس

850عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

سربلندان جهان را نام احسان است و بس
سرو را در بوستان قد نمایان است و بس
خانه این قوم را چون مسجد آدینه دان
زینت قالین شأن پیش ایوان است و بس
گر روی در خانه ایشان پشیمان می خوری
خوردنی در خانه ایشان پشیمان است و بس
پاره می سازند جیبت چون طمع سازی لباس
حاصل از پوشیدنی چاک گریبان است و بس
مجلس عالی ایشان را تماشا کردنیست
کاسه آبی و گاهی پرچه نان است و بس
نیست فرقی در میان مردگان این گروه
امتیازی گر بود این قوم را جان است و بس
می خورند آبی و می کاوند دندان گوئیا
خوردن ایشان همیشه آب دندان است و بس
سیدا در خانه اهل کرم ارباب جود
گر بود گفت و شنودی منع دربان است و بس

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۳۰: مباش ای مه من پیرو دل همه کس 2شمارهٔ ۳۳۱: سربلندان جهان را نام احسان است و ...3شمارهٔ ۳۳۲: پیر گشتیم ز غم یاد جوان ما را بس 4شمارهٔ ۳۳۳: ای که خون کردی دل ما راز چشم ما م ...5شمارهٔ ۳۳۴: می کنم چون شمع بهر سوختن امداد خو ...6شمارهٔ ۳۳۵: با که روشن سازم احوال دل افگار خو ...7شمارهٔ ۳۳۶: زین گلستان سرو قدی را نکردم رام خ ...8شمارهٔ ۳۳۷: فگنده بر دلم عمریست مهر آن جبین آ ...9شمارهٔ ۳۳۸: تا چو پروانه کشم شمع تو را در بر ...10شمارهٔ ۳۳۹: بید مجنونم سر خود دیده ام در پای ...11شمارهٔ ۳۴۰: تو و بدمستی و عاشق کشی و خنجر خوی ...12شمارهٔ ۳۴۱: تا تو آلوده به خون ساخته یی خنجر ...13شمارهٔ ۳۴۲: روز محشر بزم دست سوی افسر خویش 14شمارهٔ ۳۴۳: تا نمودی در گلستان زلف عنبربوی خو ...15شمارهٔ ۳۴۴: ای دل مطیع آن بت مژگان فرنگ باش 16شمارهٔ ۳۴۵: اگر بردارد از رخ پرده خورشید جهان ...17شمارهٔ ۳۴۶: با اهل جاه ناخن زاغ و پلنگ باش 18شمارهٔ ۳۴۷: گر کشم از سینه خود آه گردون سای خ ...19شمارهٔ ۳۴۸: نو خط من می کند بر چرخ مینا فام ر ...20شمارهٔ ۳۴۹: با پریشان روزگاران یار دارد اختلا ...21شمارهٔ ۳۵۰: تفسیر سازد حسن را رویی که دارد خا ...22شمارهٔ ۳۵۱: می زند عشق تو هر شب شعله در جانم ...23شمارهٔ ۳۵۲: مه بود در کلبه ام چون در ته دامن ...24شمارهٔ ۳۵۳: صرف شد عمر من ای یار غلط کردم حیف 25شمارهٔ ۳۵۴: حسنش آخر از هجوم خط تلف شد حیف حی ...26شمارهٔ ۳۵۵: روزی که صبح حشر کند رو به یک طرف 27شمارهٔ ۳۵۶: در صدف چون قطره افتد گردد او را د ...28شمارهٔ ۳۵۷: دارم ز دست داغ دل سامانیان در بغل 29شمارهٔ ۳۵۸: شهر و صحرا درگرفت از آتش رخسار گل 30شمارهٔ ۳۵۹: افلاک را گداخت دل صبر پیشه ام 31شمارهٔ ۳۶۰: پادشاها با تو جان دردمند آورده ام 32شمارهٔ ۳۶۱: بر خاک ریخت جام شرابی که داشتم 33شمارهٔ ۳۶۲: شب چو یاد عارض آن شعله قامت می کن ...34شمارهٔ ۳۶۳: روی دلی ز مردم عالی نیافتم 35شمارهٔ ۳۶۴: قبای خود چو گل امروز پاره پاره کن ...36شمارهٔ ۳۶۵: موج جوهر شوم از تیغ زبانت گردم 37شمارهٔ ۳۶۶: خم گشت قد و با لب نانی نرسیدیم 38شمارهٔ ۳۶۷: بی تو امشب بوی خون می آید از کاشا ...39شمارهٔ ۳۶۸: نفس عمریست می پیچد مرا در سینه می ...40شمارهٔ ۳۶۹: لب گشایی به تکلم ز کلامت گردم 41شمارهٔ ۳۷۰: بنده مرحمت چشم سیاهت گردم 42شمارهٔ ۳۷۱: می روم هر سو سراغ دل ز مردم می کن ...43شمارهٔ ۳۷۲: صبا آورد دوش از میر عالی نامه یی ...44شمارهٔ ۳۷۳: ز شهر از دست تو امروز ای گل پیرهن ...45شمارهٔ ۳۷۴: روی دلی از آن بت سرکش نیافتم 46شمارهٔ ۳۷۵: اشکیم تازه شور ز زمزم کشیده ایم 47شمارهٔ ۳۷۶: یار سرکش را به زور ناله همدم کرده ...48شمارهٔ ۳۷۷: از آن روزی که دور افتاد زان زلف د ...49شمارهٔ ۳۷۸: پژمرده شد به دل گل داغی که داشتم 50شمارهٔ ۳۷۹: گردبادم خاک در چشم چراغت می کنم 51شمارهٔ ۳۸۰: یاد آن شبها که در بزمت فراغت داشت ...52شمارهٔ ۳۸۱: بهر سوغای عزیزان جان ز تن بیرون ک ...53شمارهٔ ۳۸۲: خشک است ز بی مهریی ایام دماغم 54شمارهٔ ۳۸۳: تا به کوی آن نگار سیمبر جا کرده ا ...55شمارهٔ ۳۸۴: شده چون سایه از بس خاکساری جزو اع ...56شمارهٔ ۳۸۵: شبی که بوی گلت از هوا سراغ کنم 57شمارهٔ ۳۸۶: بر زمین مانند اشک از چشم تر افتاد ...58شمارهٔ ۳۸۷: چهره افروخت چو گل بهر تماشا رفتم 59شمارهٔ ۳۸۸: به کویت از سر خود سجده مقبل نمی د ...60شمارهٔ ۳۸۹: از چمن افغان کنان بیرون چو بلبل م ...61شمارهٔ ۳۹۰: داغ هر جا گل کند پا تکیه دل می کن ...62شمارهٔ ۳۹۱: یاد آن شبها که در بر گلعذاری داشت ...63شمارهٔ ۳۹۲: دل دیوانه خود را نشان کردم ندانست ...64شمارهٔ ۳۹۳: روم از جای با اندک نسیمی گرد را م ...65شمارهٔ ۳۹۴: به گلشن رفتم و بی رویت آغاز جنون ...66شمارهٔ ۳۹۵: شکایت نامه آن روی چون گل بود در د ...67شمارهٔ ۳۹۶: به گلزاری که در وی سرو قدی نیست خ ...68شمارهٔ ۳۹۷: خبر می گوید از راز درون لبهای خام ...69شمارهٔ ۳۹۸: تا گرفتم خو به سحر نرگسش جادو شدم 70شمارهٔ ۳۹۹: از سر کوی تو با صد حسرت ای گل می ...71شمارهٔ ۴۰۰: گر به کف مانند گل مشت زری می داشت ...72شمارهٔ ۴۰۱: صبا از خنده آن گل حدیثی گفت در گو ...73شمارهٔ ۴۰۲: در دل امشب شورشی چون صبح محشر داش ...74شمارهٔ ۴۰۳: از عدم جسم خراب و رنگ زرد آورده ا ...75شمارهٔ ۴۰۴: بی خود شدم از زلف دو تا کام گرفتم 76شمارهٔ ۴۰۵: دل را اسیر خط بناگوش کرده ام 77شمارهٔ ۴۰۶: خوش آن مستی که درد و داغ خود را چ ...78شمارهٔ ۴۰۷: دری گشاده نگردد اگر گدای شوم 79شمارهٔ ۴۰۸: امشب از مستی به پای خم چو خشت افت ...80شمارهٔ ۴۰۹: اشک چشم شبنمم در حسرت روی گلم 81شمارهٔ ۴۱۰: بس که چون شبنم سری دارد به عریانی ...82شمارهٔ ۴۱۱: می کند پهلو تهی کنج غم از تنهائیم 83شمارهٔ ۴۱۲: در چمن از گریه آبی بر رخ گل می زن ...84شمارهٔ ۴۱۳: گوشه چشم تو تا افتاد بر کاشانه ام 85شمارهٔ ۴۱۴: بی تو امشب سوخت از تب استخوان پیک ...86شمارهٔ ۴۱۵: بی تو امشب بس که احوال خرابی داشت ...87شمارهٔ ۴۱۶: ساقی ز حدیث می و پیمانه گذشتیم 88شمارهٔ ۴۱۷: چون گل تمام داغم و خرم نشسته ام 89شمارهٔ ۴۱۸: نسیم صبح پیامی رساند در گوشم 90شمارهٔ ۴۱۹: شبنمم پهلو به روی بستر گل می زنم 91شمارهٔ ۴۲۰: بی جمالت در گلستان چاک چون گل می ...92شمارهٔ ۴۲۱: نگاه باده پرست تو برده از هوشم 93شمارهٔ ۴۲۲: نمی شود دم پیری اجل فراموشم 94شمارهٔ ۴۲۳: بیابان گردم و از کشور آرام بیرونم 95شمارهٔ ۴۲۴: بس که دلگیر از تماشای گلستان گشته ...96شمارهٔ ۴۲۵: می روم در باغ و سر در پای سنبل می ...97شمارهٔ ۴۲۶: خبر از زلف او با جان غم پیوسته آو ...98شمارهٔ ۴۲۷: بر درت همچون کمان پشت دو تا آورده ...99شمارهٔ ۴۲۸: شمعم و پروانه ام با شد دل بی کینه ...100شمارهٔ ۴۲۹: بس که خو کردست با کلفت دل غم پیشه ...101شمارهٔ ۴۳۰: شکایت نامه آن روی چون گل بود در د ...102شمارهٔ ۴۳۱: تا به سودای تو از خانه به بازار ش ...103شمارهٔ ۴۳۲: همنشین زنبورم خانه پر عسل دارم 104شمارهٔ ۴۳۳: ز قتل عاشقان در سینه او غم نمی بی ...105شمارهٔ ۴۳۴: به دام دلبری افتاده ام گمگشته تدب ...106شمارهٔ ۴۳۵: نگاه یار با من بر سر جنگ است می د ...107شمارهٔ ۴۳۶: روزگاری شد که خون از دیده تر می خ ...108شمارهٔ ۴۳۷: از دهر بس که کلفت بسیار می کشم 109شمارهٔ ۴۳۸: در دم خط آن پسر در جستجو خواهد شد ...110شمارهٔ ۴۳۹: سرمه آن روزی که از چشمت جدا خواهد ...111شمارهٔ ۴۴۰: وقت خط جان تو بیرون از بدن خواهد ...112شمارهٔ ۴۴۱: اشک من گر اینچنین کز دل برون خواه ...113شمارهٔ ۴۴۲: تازه می سازم ز برق ناله داغ خویشت ...114شمارهٔ ۴۴۳: چشم تا پوشیده ام از آرزوی خویشتن 115شمارهٔ ۴۴۴: گر به طوف خاکم آن عاشق نواز آید ب ...116شمارهٔ ۴۴۵: دلم افسرده شد از گردش ارض و سما ب ...117شمارهٔ ۴۴۶: یارب از پیمانه صحت مرا سرشار کن 118شمارهٔ ۴۴۷: تلخکامم از دل پر مدعای خویشتن 119شمارهٔ ۴۴۸: ز آتش عشق تو آب شد جگر من 120شمارهٔ ۴۴۹: به دستم کرد گل تا داغهای آتشین من 121شمارهٔ ۴۵۰: بپوش از هستی خود چشم و عیش جاودان ...122شمارهٔ ۴۵۱: ای شکر لب وقف ارباب هوس خواهی شدن 123شمارهٔ ۴۵۲: از دل زارم نفس مأیوس می آید برون 124شمارهٔ ۴۵۳: به دور خط رخسارت دو چندان گشت آه ...125شمارهٔ ۴۵۴: از ریاضت نفس را کردم کباب خویشتن 126شمارهٔ ۴۵۵: جنونم دشت پیما شد کن ای مجنون حذر ...127شمارهٔ ۴۵۶: این چه رنگ و رخسار است گلشن جمال ...128شمارهٔ ۴۵۷: نمی آیی به بالینم نمی گیری خبر از ...129شمارهٔ ۴۵۸: خانه ام از روی او امشب چمن خواهد ...130شمارهٔ ۴۵۹: کجا رفتی ز آغوش تماشا ای نگار من 131شمارهٔ ۴۶۰: تا چراغ انجمن کردن زبان خویشتن 132شمارهٔ ۴۶۱: تا به او روشن کنم سوز نهان خویشتن 133شمارهٔ ۴۶۲ - قطعه: فلک رتبه سبحانقلی خان که ب ...134شمارهٔ ۴۶۳: به دریا کرده ام خو موج آبم می توا ...135شمارهٔ ۴۶۴: نمی گردد صدای جود از اهل کرم بیرو ...136شمارهٔ ۴۶۵: کرده ام چون غنچه سر در آستین خویش ...137شمارهٔ ۴۶۶: کرده ام بالین آسایش ز دست خویشتن 138شمارهٔ ۴۶۷: اگر یک دم شود خالی ز موج می سبوی ...139شمارهٔ ۴۶۸: مسجد در آی و تکیه به غیر از خدا م ...140شمارهٔ ۴۶۹: از مربی بس که رم خورده دل بدخوی م ...141شمارهٔ ۴۷۰: شبی ای شمع در آغوش ما جا می توان ...142شمارهٔ ۴۷۱: به خاک افتاده گرد سرمه چشم سیاهت ...143شمارهٔ ۴۷۲: گذشتی مست با غیر و زدی آتش به داغ ...144شمارهٔ ۴۷۳: غریبم نیست همچون لاله دلسوزی به د ...145شمارهٔ ۴۷۴: خوش آن روزی که می نوشیده می رفتی ...146شمارهٔ ۴۷۵: ای دل چو بلبل از پی آن بی وفا مرو 147شمارهٔ ۴۷۶: خامه می پیچد به خود از خط چون زنج ...148شمارهٔ ۴۷۷: مجلس افروزیی رخساره نیکویت کو 149شمارهٔ ۴۷۸: ای سرمه صید کشته چشم سیاه تو 150شمارهٔ ۴۷۹: وصف رخش گلست و ورق گلشن است ازو 151شمارهٔ ۴۸۰: شوخ نقاشی که رنگم می کند تسخیر او 152شمارهٔ ۴۸۱: نمی نهم به در باغ خلد پا بی تو 153شمارهٔ ۴۸۲: نمی نهم به تماشای گل قدم بی تو 154شمارهٔ ۴۸۳: تا کی چو گل نشینم در خون تپیده بی ...155شمارهٔ ۴۸۴: هر شب چو شمع دارم سوز و گداز بی ت ...156شمارهٔ ۴۸۵: گردیده شمع بزمم بی آب و تاب بی تو 157شمارهٔ ۴۸۶: پیچیده با نگاهم از سیر باغ بی تو 158شمارهٔ ۴۸۷: شبها بود چراغم از دود آه بی تو 159شمارهٔ ۴۸۸: پریده رنگ ز گلها و لاله بی تو 160شمارهٔ ۴۸۹: شبها چو شمع دارم حال خراب بی تو 161شمارهٔ ۴۹۰: شد موسم خزان به گل و غنچه ناز کو 162شمارهٔ ۴۹۱: آمد بهار و رونق گلهای باغ کو 163شمارهٔ ۴۹۲: آمده بهار و نشاء و نمای زمانه کو 164شمارهٔ ۴۹۳: افتاد بر سر من سودای کاکل تو 165شمارهٔ ۴۹۴: آمد بهار و فیض نسیم بهار کو 166شمارهٔ ۴۹۵: آمد بهار بر کف ساقی پیاله کو 167شمارهٔ ۴۹۶: باشد به بام دیده من جای خواب تو 168شمارهٔ ۴۹۷: ای گل به سیر باغ چو باد صبا مرو 169شمارهٔ ۴۹۸: بیا که غنچه شد ای سرو من چمن بی ت ...170شمارهٔ ۴۹۹: ای گل نرگس فدای چشم چون بادام تو 171شمارهٔ ۵۰۰: در خوان منعمان به امید عطا مرو 172شمارهٔ ۵۰۱: برده ام امروز بوی خوش ز باغ تازه ...173شمارهٔ ۵۰۲: فصل نوروز است می آید هوای تازه یی 174شمارهٔ ۵۰۳: برآرد از چمن گل را خزان آهسته آهس ...175شمارهٔ ۵۰۴: ز بیم نرگس مستت پرید رنگ پیاله 176شمارهٔ ۵۰۵: دل همچو اشک بر سر مژگان برآمده 177شمارهٔ ۵۰۶: دل از خود رفته شوری بر من دیوانه ...178شمارهٔ ۵۰۷: دلبر سوداگرم از شهر کابل آمده 179شمارهٔ ۵۰۸: تا ز پیش چشم من ای دشت پیما رفته ...180شمارهٔ ۵۰۹: پنجه ام هرگز نرفته بر در کاشانه ی ...181شمارهٔ ۵۱۰: تا تو رفتی انجمن گردید ماتمخانه ی ...182شمارهٔ ۵۱۱: نو خط من ز سفر تا به وطن آمده یی 183شمارهٔ ۵۱۲: چهره افروخته همچون گل باغ آمده یی 184شمارهٔ ۵۱۳: جانب کلبه ام ای ماه جبین آمده یی 185شمارهٔ ۵۱۴: مرا در کشور تسلیم یارب تاج شاهی د ...186شمارهٔ ۵۱۵: چهره افروخته از باده ناب آمده یی 187شمارهٔ ۵۱۶: می کشم می هر سحر با می پرست تازه ...188شمارهٔ ۵۱۷: از شکایت دل نمی سازد ز ما اندیشه ...189شمارهٔ ۵۱۸: تا تو ای یوسف مصری ز سفر آمده یی 190شمارهٔ ۵۱۹: برده دل را از بر من نونهال تازه ی ...191شمارهٔ ۵۲۰: در دلم افتاده همچون لاله داغ تازه ...192شمارهٔ ۵۲۱: برده در پیری دل از دستم جوان تازه ...193شمارهٔ ۵۲۲: جان به لب آمده و نیست ز جانان مدد ...194شمارهٔ ۵۲۳: ای سرو مایل قد دلجوی کیستی 195شمارهٔ ۵۲۴: هر کوچه باغ دیده ام ای گل خوش آمد ...196شمارهٔ ۵۲۵: ای شمع بر سر من گریان خوش آمدی 197شمارهٔ ۵۲۶: رفتی و شوری به جان ناتوان انداختی 198شمارهٔ ۵۲۷: سر مگو آنکه شود خم پی احسان کسی 199شمارهٔ ۵۲۸: مرا امشب چو زلف خود پریشان کردی و ...200شمارهٔ ۵۲۹: مرا در بحر غم چون موج آب انداختی ...201شمارهٔ ۵۳۰: مرا آورده بر سر لشکر سودا شبیخونی 202شمارهٔ ۵۳۱: مرا ای شعله خود در تاب و تب انداخ ...203شمارهٔ ۵۳۲: ز دستم می کشد دامن بهار افشان گری ...204شمارهٔ ۵۳۳: کبابم کرده بی پروا خرامی چشم می پ ...205شمارهٔ ۵۳۴: مرا تا کی دواند آرزوی دل به هر سو ...206شمارهٔ ۵۳۵: ز من دل برده رنگین جلوه شمشاد بال ...207شمارهٔ ۵۳۶: دلم را برده از جا سرو قد نازک اند ...208شمارهٔ ۵۳۷: دلم در سینه باشد در تنوری مرغ بری ...209شمارهٔ ۵۳۸: غنچه گردید گل قسمتم از کم سخنی 210شمارهٔ ۵۳۹: ای خوش نگاه رخنه گر جان کیستی 211شمارهٔ ۵۴۰: چه کرده ام که مرا همدم بلا کردی 212شمارهٔ ۵۴۱: چون غنچه گر به جیب تأمل فرو روی 213شمارهٔ ۵۴۲: شمع بزمی و چو یوسف به نظر می آیی 214شمارهٔ ۵۴۳: کفر و دین یکسان بود در مذهب دیوان ...215شمارهٔ ۵۴۴: گر در خط بتان به تأمل فرو روی 216شمارهٔ ۵۴۵: از کدامین چمن ای سرو روان می آیی 217شمارهٔ ۵۴۶: گل به سر بر زده و پا به حنا می آی ...218شمارهٔ ۵۴۷: همچو گل کیسه لبالب ز درم می آیی 219شمارهٔ ۵۴۸: گل به سر برزده از سیر چمن می آیی 220شمارهٔ ۵۴۹: به کوی انتظاری آرمیدن ها چه می دا ...221شمارهٔ ۵۵۰: فلک از کهکشان چون سینه چاکست پندا ...222شمارهٔ ۵۵۱: تا لبت نام برآورده به شیرین سخنی 223شمارهٔ ۵۵۲: تا کی ای بلبل به دنبال هنر افتد ک ...224شمارهٔ ۵۵۳: به سوی کلبه ام ای سیمبر نمی آیی 225شمارهٔ ۵۵۴: چرا به کلبه ام ای دلربا نمی آیی 226شمارهٔ ۵۵۵: به خواب آمد مرا لیلی وشی چون سرو ...227شمارهٔ ۵۵۶: دمید خط و در آغوش من نمی آیی 228شمارهٔ ۵۵۷: چرا به کلبه ام ای لاله رو نمی آیی 229شمارهٔ ۵۵۸: قدت در چشم خود جا کرده ام ای دوست ...230شمارهٔ ۵۵۹: به سوی کلبه ام ای نازنین دوش آمدی ...231شمارهٔ ۵۶۰: چرا به کلبه ام مهربان نمی آیی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ