کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آمد خزان و عیش و طرب از زمانه رفت
    گل کوچ کرد و مرغ چمن ز آشیانه رفت
    در زیر آسمان نتوان کرد پاستون
    باید وداع کرده از این شامیانه رفت
    ای مرغ روح در قفس تنگ و تاریکی
    پرواز کرده باید از این آشیانه رفت
    در بزم اهل جود صدایی نشد بلند
    آواز دورباش ز درهای خانه رفت
    بردند سوی باغ ز ویرانه جغد را
    امروز امتیاز ز اهل زمانه رفت
    روزی نصیب کس به نشستن نمی شود
    باید چو آسیا ز پی آب و دانه رفت
    پایان نشین چو گرد به بالا رجوع کرد
    بر پیشگاه خانه در از آستانه رفت
    دستی که وا کند گره از کار کس کجاست
    ناخن وداع کرده ز انگشت خانه رفت
    ور بزم روزگار امید چراغ نیست
    از برق روشنی و ز آتش زبانه رفت
    ای پیر آفتاب جوانی غروب کرد
    نزدیک گشت شام و بباید به خانه رفت
    ساقی و شیشه و قدح و مطرب و سرود
    جمع آمدند و نشاء پرید از میانه رفت
    گردید دیده خشک و ز دندان اثر نماند
    از آسیای ما هوس آب و دانه رفت
    بر روی هیچ کس ز طمع آبرو نماند
    این گوهر یگانه ز دست زمانه رفت
    ای سیدا ز ناله خود یافتم اثر
    این تیر پرشکسته به سوی نشانه رفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha