تسخیر عکس روی تو دل چون هوس کند
عریان شود چو آئینه حفظ نفس کند
از خود برون برآی و بکن پهن دام رزق
در خانه عنکبوت شکار مگس کند
از ظالمان مجوی ز بی قوتی مدد
کی آب تیشه تربیت خار و خس کند
شاهان به کوچه دل اهل جنون روند
در شهر ما کریم گدایی هوس کند
سیل بلاست قافله را بانگ بی محل
رهزن دلیل خود ز نوای جرس کند
ای سیدا ز سینه مکن آه را برون
پروانه را ندیده کسی در قفس کند