کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    رفیق از کف مده دشمن اگر خواهی زبون گردد
    تو را سوزن به دست افتاد خار از پا برون گردد
    به حال خوشه چینان آسیا را نیست پروایی
    به گرد خرمن ایام چرخ نیلگون گردد
    به صحرا کرده مأوا گردباد از بی سرانجامی
    تهیدستی به دنیا جوی اسباب جنون گردد
    طلب کن همدم یک دل به خود چون شیشه ساعت
    به هر جا گر روی ریگ بیابان رهنمون گردد
    ز عریانی فلاطون خم نشین گردید چون ساغر
    نباید پیرهن بر دوش هر کس ذوفنون گردد
    بلند اقبال گردد از تواضع در نظر منعم
    به مجلس چون درآید شیشه می سرنگون گردد
    به کوه بیستون فرهاد مشغول و از این غافل
    که جوی شیر آخر بر سر او جوی خون گردد
    بسالک سد ره خواهد شدن همراه ناقابل
    همان بد راه دو را کفش تنگ از پا برون گردد
    به گردون تکیه کردم سیدا از پای افتادم
    سزایش این بود هر کس که در دنبال دون گردد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha