کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سرمه در چشمی نمی بینم که خاموشم کند
    باده از جامی نمی نوشم که مدهوشم کند
    می کشم خمیازه همچون هاله شبها تا به روز
    چرخ شاید ماهرویی را در آغوشم کند
    کرده ام چون سرو نام خود به آزادی علم
    کیست چون سنبل غلام حلقه در گوشم کند
    می روم تنها به هر سو ترک بدمستی کجاست
    دل ز دست من رباید غارت هوشم کند
    مدتی بودم گل خندان به بزم روزگار
    نیستم غمگین اگر گلچین فراموشم کند
    در چمن گلها ز بی برگی به خود درمانده اند
    نیست سروی در گلستان سایه بر دوشم کند
    باده یی بودم که آب سرد بر من ریختند
    آتشی اکنون نمی یابم که در جوشم کند
    می خورد ای سیدا طامع ز گردون نیش ها
    بر امید آنکه روزی صاحب نوشم کند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha