کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چشم او خون دل عاشق دمادم می خورد
    پاسبان کعبه آب از چاه زمزم می خورد
    زلف آن بالا بلند از جوش دلها شد دو تا
    شاخ چون بسیار بار آور شود خم می خورد
    از رفیقان جهان یاری طمع کردن خطاست
    در چنین وقتی که آدم خون آدم می خورد
    غنچه را سودای زر سر در گریبان کرده است
    هر که دارد فکر دنیا روز و شب غم می خورد
    غیر را همصحبت معشوق دیدن مشکل است
    باغبان گر دست یابد خون شبنم می خورد
    تا قیامت نیست عیسی را جدایی ز آفتاب
    صحبت دیرآشنایان دیر بر هم می خورد
    ای طبیب از داغ ما دست نوازش دور کن
    زخم ما ناصور طبعان خون مرهم می خورد
    سیدا از بهر دنیا سعی ها دارند خلق
    مرد زیرک باده پر زور را کم می خورد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha