دل قمری سرو قد رعنای محمد
سر در هوس نقش کف پای محمد
پیچیده دو گیسوی کمندش ز دو جانب
چون سنبل تر بر رخ زیبای محمد
جبریل که سر خیل جمیع ملک آمد
تاج سر او کرد قدم های محمد
چون نافه آهو بود امروز مدینه
لبریز ز بوی چمن آرای محمد
خیاط ازل دوخته با سوزن تقدیر
پیراهن اقبال به بالای محمد
چون شاخ گل و سرو به گلزار نبوت
ممتاز بود قامت یکتای محمد
خورشید و مه و مشتری و زهره و سید
هستند شب و روز به سودای محمد