کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به گلشن گل اگر از رنگ و بوی خود سخن سازد
    نسیم صبحدم سیلی زنان دور از چمن سازد
    نظر چون بر سراغش می رود دیگر نمی آید
    تماشای سر کویش نگه را بی وطن سازد
    شود هرگه دچار آن ساده رو خاموش می گردم
    کی این آئینه طوطی را به خود یار سخن سازد
    نشد بر دامنش پیوند یک ره آستین من
    مرا کوتاه دستی چاک ها در پیرهن سازد
    گدای بی ادب روی از ملامت برنمی تابد
    طمع در سینه چون زور آورد روئینه تن سازد
    به سودای وصالش دل به زلف او مقید شد
    برای سیم و زر مفلس به هندوستان وطن سازد
    دلم از حال خود ای سیدا با کس نمی گوید
    زبان خویش را کی غنچه بیرون از دهن سازد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha