کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به سوی کلبه ام شامی که آن شمع وصال آید
    دل از سینه بیرون همچو فانوس خیال آید
    شود مژگان به چشم اشکبارم نخل بارآور
    در آغوش تماشایم اگر آن نونهال آید
    به دست زلف غمازش مگر افتاده مکتوبم
    که مرغ نامه بر از کوی او آشفته حال آید
    هلال ناخن از گلهای داغم دست بردارد
    به دل پرسی اگر آن لاله روی خوردسال آید
    گریبان طلوع صبح گردد آستین من
    به دست کوتهم روزی که دامان وصال آید
    به یاد چشم او از شهر اگر بیرون کشم خود را
    به استقبال من از دامن صحرا غزال آید
    ز ابرویش ندیده قاصد من گوشه چشمی
    نگاهم از تماشایش به قد همچو دال آید
    لب خشک مرا روی عرقناک تو تر می سازد
    به کام ساغرم از جوی خضر آب زلال آید
    دکان خویش را ای سیدا روزی که بگشایم
    متاعم را خریداری کنان گرد ملال آید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha