دلم به پرده دریهای اشک خورسند است
محبت پدری عیب پوش فرزند است
به غیر محنت و غم نیست قسمت فرهاد
همیشه خون جگر روزیی هنرمند است
ز اهل جود صدایی بروز نمی آید
در مروت احسان ز پشت او بند است
به توبه یی که شکستی درست تکیه مکن
بنه ز دست عصایی که سست پیوند است
ز اشک و آه مرا سیدا جدایی نیست
یکیست نور دل و دیگری جگر بند است