کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بر سر بالینم آن گل آمد و خندید و رفت
    آرزوهایی که در دل داشتم فهمید و رفت
    ساغر خود را تهی برد از کف دریا حباب
    عالم آبی که می گفتند او را دید و رفت
    مادر دوران مرا روزی که بر گهواره بست
    رشته محنت به دست و پای من پیچید و رفت
    می شود فردا ترازو بر سر او سایبان
    هر که اینجا کرده های خویش را سنجید و رفت
    ای خوش آن مرغی که در بستان سرای روزگار
    سر برآرود از درون بیضه و بالید و رفت
    گوشه گیران را خموشی می کند عالی گهر
    از لب دریا دهان خود صدف پوشید و رفت
    هر که چون مینای بتی گردنکشی در پای داشت
    حاصل خود داد از ست و به سر غلطید و رفت
    دل ز دست آرزوها خون شد و از دیده ریخت
    عمرها بودیم با هم عاقبت رنجید و رفت
    هر که در هنگام رحلت زین چمن برگی بزد
    از بیابان عدم در هر قدم گل چید و رفت
    قصه دنیاپرستان جهان نشنیدنی‌ست
    حرفی از دیوانه‌ای دیوانه‌ای پرسید و رفت
    باغبانی دوش خون می داد چون گل خلق را
    برگ ریزان خزان شد کف به کف مالید و رفت
    سیدا آمد به کویت شب به چندین اضطراب
    تیغ بر کف داشتی از خوی تو ترسید و رفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha