کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دلبر سوداگر من عزم کابل کرده است
    داغم از اعضا چو شاخ ارغوان گل کرده است
    می برد آغوشم از حسرت ز جا چون برگ گل
    محمل خود را مگر از بال بلبل کرده است
    بهر قتلم کرده با او خونم انشا نامه یی
    بر کمر بربسته شمشیر و تغافل کرده است
    از پریشان روزگاری ها نمی آیم برون
    خاطر آشفته ام بیعت به سنبل کرده است
    خیر بادش سیدا کردم نوید وصل داد
    می شود معلوم در رفتن تأمل کرده است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha