کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بر گلویم تیغ خون افشان چو آب کوثر است
    داغ سودا بر سر من آفتاب محشر است
    تابش خورشید و مه از پرتو رخسار اوست
    جبهه نورانی آئینه از روشنگر است
    نیست خوبان را به جز آغوش عاشق جای امن
    سرو قمری را چو طفلی در کنار مادر است
    آخر از هنگامه ایام می باید گذشت
    شمع را دایم از این اندیشه آتش بر سر است
    پهلوی خود وقف خورشید قیامت می کند
    هر که را امروز همچون شبنم از گل بستر است
    کوکب آسایش من نیست در هفت آسمان
    سرنوشت خود ندانم در کدامین دفتر است
    بی رخ آن سبز خط گر جانب بستان روم
    سبزه و گل پش چشمم آتش و خاکستر است
    دل چرا بندد کسی بر هستی خود سیدا
    شمع ما آزادگان در رهگذار صرصر است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha