کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خال او در بند آن زلف چو شست افتاده است
    مژده باد ای دل که دزد من به دست افتاده است
    بر سرش خورشید همچون ذره می آید به رقص
    هر که درین کوی همچون خاک پست افتاده است
    از در میخانه تا آن شوخ چشم من گذشت
    ساغر از خود رفته است و شیشه مست افتاده است
    از ته دل سوخته بر حال من همچون کباب
    دیده هر کس که با آن می پرست افتاده است
    خصم چون از خانه خیزد سیدا باشد بلا
    زلف او را بنگر از خط صد شکست افتاده است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha