کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سبزه خطش کشیده در کنار آئینه را
    عکس رویش کرده گلبرگ بهار آئینه را
    می برد مشاطه بهر جستجویی آن پری
    بر سر بازارها دیوانه وار آئینه را
    خاطر روشندلان از شیشه نازکتر بود
    کوه کلفت می شود اندک غبار آئینه را
    می شوند از لطف شاهان سنگ و آهن شناس
    کرده اسکندر به عالم روشناس آئینه را
    ای که منظور نظرها گشته یی اندیشه کن
    می کند زنگار روزی سنگسار آئینه را
    دست بیعت ده به پیران تا شوی روشن ضمیر
    از بغل در پیش روشنگر برار آئینه را
    می شود از عکس من گلدسته یی برگ خزان
    هر که می سازد به روی من دچار آئینه را
    با سبکروحان گران جانان ندارم التفات
    نیست با عکس آشنایی پایدار آئینه را
    هر که با من خصم گردد تیغ بر خود می کشد
    از عناصر کرده ام در بر چهار آئینه را
    چشم عینک را کجا باشد به مژگان احتیاج
    آشنایی نیست با خط غبار آئینه را
    سیدا در شهر ما خودبین ندارد اعتبار
    ره مده در صحبت خود زینهار آئینه را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha