به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
رزق دهن تیغ بود هر گلو که هست
قالب تهی ز سنگ کند هر سبو که هست
نتوان به هر دو دست سر خود نگاهداشت
بازیچه محیط شود هر کدو که هست
واصل به بحر می شود این جویبارها
در پای خم شکسته شود هر سبو که هست
چون غنچه هر قدر که گره سخت تر کنی
آخر به باد می رود این رنگ و بو که هست
چندان که می برند فرورفتگان به خاک
یک ذره کم نمی شود این آرزو که هست
از بحر، بی طلب صدفت پر گهر شود
گردآوری اگر کنی این آبرو که هست
ما از وضو به شستن دست از جهان خوشیم
پیوسته تازه روی بود این وضو که هست
چندان که مردمان به سخن دل نمی دهند
ما بس نمی کنیم ازین گفتگو که هست
صائب ز ناز و نعمت دنیای پر فریب
ما را بس است این دل بی آرزو که هست
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.