به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
هر عاشق از رهی به حریم وصال رفت
مجنون پی سیاهی چشم غزال رفت
چشم و دهان یار تلافی کند مگر
عمر عزیز را که به خواب و خیال رفت
خالش به خط سپرد دل خون گرفته را
از دزد آنچه ماند به تاراج فال رفت
روشن بود که چیست سرانجام ناقصان
در عالمی که بدر ازو چون هلال رفت
خاکش به سر، که بیضه درین آشیان نهد
مرغی که بر فلک بتواند به بال رفت
حاشا که گردد آتش دوزخ به گرد من
زآنهاکه بر من از عرق انفعال رفت
صائب به موم از آتش سوزان نرفته است
از فکر آنچه بر من نازک خیال رفت
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.